قطارِ نیم شبی
Sun 27 12 2015
لقمان تدین نژاد
شبها. . . ،
پاسی از نیمه گذشته
چراغِ کم نورِ قطارِ عادیِ خط شمال
پدیدار می شود
از دور دستهای دشتِ بایر
با مسافرانِ گُنگِ گیجِ خوابزده
پیچ می خورد،
پیچ می خورد،
پیچ می خورد،
و آن دور دورها،
گم می شود در مدخلِ تنگهی تاریک،
پای ستارهی قطبی
تا چندی هنوز در گوش می نشیند
پژواک غرّش آن
میان صخره ها، جویبارها، و بلوط ها
لانههای روباهان،
آبگیرهای ماهیان،
و مخفیگاه های ماران
هرشب پاسی از نیمه گذشته
شبحِ دورِ قطارِ عادیِ خط شمال
در چشمانِ خواب آلودهی من می نشیند
از پشتِ پنجرهی غبار گرفته
اما پس از اینهمه سال
هنوز نمی دانم
ایستگاه آخر آن کجاست
آنسویِ تنگهی تاریک
پای ستارهی قطبی
لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۱۰ دسامبر ۲۰۱۵
|
|