عصر نو
www.asre-nou.net

فرار از عصر کوروش و آژی دهاک


Sat 26 12 2015

طاهره بارئی

فرار مردان میلیون میلیون دلاری از کشور
جهیدنشان از مرز ها
که تنه میزند به پَرش از چهارشنبه سوریِ یخ زده
بی هیچ بزم و چراغانی
مایۀ بسط پهنۀ کاریکاتور ها

تیر وکمان شکستۀ آرش در چمدان
رویای آژیدهاک و کورش
پیچانده لای دستمال چاشت

به کجا می گریزند؟
سایه به سایه شان خواهد رفت
روح تیره تطاول
تا زیر هر پرچین و طاق.
آسمانشان
ابرشان
قلمروشان خواهد شد
گوشت تنشان
دست نشانده اش خواهند خواست

پایان عصر توپها و چوگانها!
پدیده ی پاس شده در مسابقات،
نه هنرنمائی پسر چوپان
که بستۀ میلیونها میلیونهاست
در زد و بند دزدان عجول و گریز پا

مار ِ مرز ها را
تنها به وقت نزدیک شدن ساربانان خسته
و کاروان پراکنده در کویر
آزاد میکنند از زیر سیمها.
کودکان بی مرز
دست، تکیه داده زیر چانه
نظاره گر پزشکانند
گرفتار بلبشوی حریق
دست و پا زنان
مسدود مانده در مرز زبانه ها
بستۀ کمکهای اولیه

مرز های پیچان
مرز های منطق ِتاب دادن سبیل
مرز های گاهی، شاید، به هردلیل
مرز های روغنی
دور زدنی
پیچاندنی
مرز های باری به هر جهت
و زمین ِگریختنی
گریز، گریز
همه در حال گریز
با مرز های خریدنی
انسان بدون مرز را کجا خانه باید داد؟
بی چمدان
بی هیچ صفری جلوی یک
شولای آسمان به سر کشیده
مرغ شب دانه چین
از مشت مشت ستاره هاش

آغاز گاه ِزمین
که رود میشود
می جوشد
می شوید
مرز میان در خشش سنگ را
با وزن اختران
می سابد صدای قورباغه ای