شاهرخ و عارفنامه
Mon 7 12 2015
محمود خوشنام

مدت ها بود که در حسرت دیدار یک کار صحنه ای خوب مانده بودیم. در هفته ای که گذشت و در جریان فستیوال تئاتر در شهر کلن نوامبر 2015 حسرت دیرین شکست و روبروی "عارفنامه" ایرج میرزا نشستیم که شاهرخ مشگین قلم از دل آن یک "شبه موزیکال" شسته و رفته بیرون آورده است.
ایرج میرزا جلال الملک یکی از بزرگان نادرِ شاعر در دوره مشروطیت است. او به موازات انقلاب مشروطیت انقلابی در سرودن به وجود آورد که در خیلی از جهات او را در صدر شاعران عصر خود و عصر ما نیز قرار می دهد. اگر نیما فرم شعر فارسی را دگرگون کرد ایرج پیش از او محتوا را تغییر داد. با آن که از خاندان اشرافی می آمد و نسبش به فتحعلیشاه قاجار می رسید زبان خود را به کوچه و بازار نزدیک کرد. زبان پاکیزه و طنز گزنده مهم ترین شاخصه های سروده های اوست. واژه هائی که در ادبیات رسمی مهر باطله خورده اند، در سروده های ایرج مجوز دخول می گیرند تا آن جا که دیگر در نوشتن نیازی به نقطه چین ندارند. حتی واژه های پائین تنه ای نیز بی هیچ رودربایستی همانگونه که هستند به کار گرفته می شوند.
عارفنامه ایرج بازتاب دلگیری او از دوست قدیم و ندیمش عارف قزوینی است که در سفر مشهد سراغ او را نگرفته است. ولی لابلای این شکوه پرخاشگرانه ملت و دولت و وزیر و آخوند و مفتی و ملا و حتی خداوند متعال را زیر تازیانه طنز گزیده خود می گیرد.
شاهرخ مشگین قلم از همان آغاز تکلیف خودش را با مخاطبان عارفنامه روشن کرده است. شیوه ویراستاری نقطه چین ها را به کناری نهاده و متن را از الف تا یا همانگونه که نوشته شده صحنه ای کرده است.
شاهرخ خودش را با این گونه صحنه سازی ها کارگردان و بازیگر ورزیده ای نشان می دهد و صحنه های خود را با زبانی رسا و فصیح و اصیل بازمی تاباند. او با همه زیبائی های اجرائی که دارد در حق عارف بی انصافی می کند.
همه دعوای دو رفیق قدیمی ایرج و عارف بر سر بچه بازی نبوده و دلائل سیاسی، اجتماعی هم داشته است. عارف مردی بود انقلابی و ایرج از خانواده اشراف برمی خاست و دلخور از عارف که در حرف ها و سروده های خود علیه خاندان او جبهه می گرفت و کفر ایرج را در می آورد.
شاهرخ موسیقی عارفنامه را با ذوق و سلیقه تام از خود عارف وام گرفته است. ترانه های او جا به جا در لابلای عارفنامه ایرج و با کمک تارنواز خواننده فرید شفیع نوری که صدائی سازگار با ترانه ها داشت اجرای زنده پیدا می کند. کار کم سابقه ای است و خود وسیله ای که عارف را از برخی از ناهنجاری های اخلاقی که به او نسبت داده شده تطهیر می کند.
در واقع موسیقی پاک صمیمی و تاثیر گذار او نشان از غیر از آن که در عارفنامه توصیف می شود دارد.
در گوشه و کنار عارفنامه تغییر حالت های ایرج نیز نشان از آن دارد که شاعر خوش زبان ما چندان هم از این که بغض خود را ترکانده و به دوست دیرین خود تاخته راضی نیست. به همین جهت چند بار خط سیر مثنوی را عوض می کند و تیغ تیز انتقاد خود را زیر گلوی آخوند و مفتی و حتی خدا می گذارد که همه ذرات عالم منتر اوست و هر چه پیش آمده زیر سر اوست.!
در بخش دیگری از عارفنامه نگاهی به حجاب اجباری می افکند. قصه کامجوئی از زن محجبه ای را با طنزی درخشان شرح می دهد تا به این نقطه برسد که:
اگر زن را بیاموزند ناموس/ زند بی پرده بر بام فلک کوس/
به هیچ افسون ز عصمت برنگردد/ به دریا گربیفتد تر نگردد/
به عصمت نیست مربوط این طریقه/ چه ربطی گوز دارد به شقیقه/
در شکوائیه ایرج سرنوشت تلخ ما نیز با خشم و خروش به میان آمده است:
«چرا پا توی کفش ما گذاری/ چرا دست از سر ما برنداری/
تو این آخوند و ملا آفریدی/ تو توی چُرت ما مردم دویدی/
خداوندا مگر بیکار بودی/ که خلق مار در بستان نمودی؟/
به شرع احمدی پیرایه بس نیست؟/ زما رفتن این خار و خس نیست؟/
ایرج بعد نتیجه ای می گیرد که ما نیز تجربه اش کرده ایم:
در ایران تا بود ملا و مفتی/ به روز بدتر از این هم بیفتی!/
زبان ساده و شیرین ایرج فحش و فضیحت های او را دلپذیر ساخته است.
عارفنامه شاهرخ یک ویژگی ممتاز دیگر نیز دارد. بار دیگر یک متن غنائی را صحنه ای کرده است. پس از زهره و منوچهر که چند سال پیش روی صحنه آورد این دومین متن است که او با صحنه ای کردنش مهر باطل بر این گمان می زند که ادبیات فارسی از جنبه های نمایشی خالی است. تنها اندیشه و ذوق توانا می طلبد. چیزی که شاهرخ مشگین قلم نیز از آن بهره مند است.
بیست و دومین جشنواره تئاتر ایرانی در کلن سال پر و پیمانی را پشت سر می گذارد.
|
|