عصر نو
www.asre-nou.net

"حسرت گذشته"
انقلابیون سرخورده و پشیمان!


Mon 16 11 2015

امیر حسین لادن

ladan.jpg
دکتر محمد ملکی، پژوهشگر، نویسنده و تلاشگر سیاسیِ 82 ساله ای است که بیش از شصت سال سابقه ی مبارزه دارد. ملکی که هم در دوران سلطنت و هم در دوران رژیم فقاهتی، اسیر و زندانی بوده؛ چند روز پیش در یک گردهم آئی در تهران، از اینکه به جمهوری اسلامی رأی داده، معذرت خواهی کرد و از مردم خواست که او را محاکمه کنند!
این انسان فرهیخته و ارجمند که با از خودگذشتگی مشغول مبارزه با حکومتی ضد انسانی و ضد ایرانی است، بی تردید در پیدایش این رژیم احساس مسئولیت میکند. ولی دکتر ملکی باید بداند که تنها نیست، و دهها و شاید صدها تن از ما تلاشگران و کنشگران ایرانی در این "مسئولیت" با او شریک هستیم.
این حرکت در درجه ی نخست، نمایانگر تکامل، خردگرائی و دوباره نگری این تلاشگر آرمانگرا می باشد؛ و در درجه ی دوم، شهامت اقرار شرکت در یک حرکت زودرس، در یک موقعیت سرنوشت ساز است. اکثریت "ما" ملکی ها، با خلوص نیت، با باور به عدالت و آزادی، برای سربلندی میهنمان، وارد کارزار شدیم. ملکی هائی را که از نزدیک می شناسم و در دوران انقلاب بطور روزمره با هم در تماس بودیم، همه با شهامت و از خودگذشتگی گام برمیداشتند؛ و دنبال استقلال کشور، عدالت اجتماعی و آزادی مردم برای شرکت در سرنوشت خویش بودند.
اخیراً برخی از تلاشگران سیاسی – اجتماعی، از نقشی که در انقلاب داشتند، اظهار پشیمانی میکنند! عده ای نیز با نوشتن مقاله، سخنرانی و مصاحبه، از نقش و مسئولیتی که در بر قراری جمهوری اسلامی داشتند، پوزش می طلبند!
طرفداران نظام پیشین: "پس از انقلاب ایران، ... برخی از هواخواهان سلطنت یا انقلابیون سرخورده ای که اکنون در حسرت گذشته هستند چیزی مگر درخشش و روشنائی در آن روزگار گمشده نمی یابند." (1)
پشتیبانان جمهوری اسلامی: "چالشی جدی میان کشورمان و انگلیس در ماجرای کتاب آیات شیطانی رخ داد. در آنزمان، اکثریت مجلس سوم در دست "خط امامی" ها بود ... اما همین "انقلابیون خط امامی" یک دهه بعد نام "اصلاح طلب" را برای خود برگزیدند، چرخشی 180 درجه ای در مواضع خود کردند. بی شک بازخوانی مواضع این طیف می تواند در شناخت دگردیسی این "انقلابیون پشیمان" راهگشا باشد." (2)
می بینیم، سرخوردگی و حسرت گذشته را خوردن، مختص به یک گروه و یک ایدئولوژی خاص نیست، و مرزبندیِ ویژه ای نیز ندارد! در این راستا، ما حق داریم از اینکه انقلاب به نتیجه ی مطلوب نرسیده، ناراحت و دگرگون شویم؛ و می توانیم از اینکه تلاشمان احتمالن در پیدایش چنین رژیم آدمخواری نقشی داشته، پشیمان باشیم. ولی عدم دستیابی به اهداف انقلاب مردمی 1357 ، و به گژراهه کشیده شدن آن، نه نفی درست بودن انقلاب است؛ نه خودکامگی و دیکتاتور بودن رژیم گذشته را عذر می نهد؛ و نه چیزی از درست بودن استقلال طلبی و آزادی خواهی، میکاهد!
انقلاب اجتناب ناپذیر بود
توجه کنید به اقرار یکی از سردمداران رژیم پیشین: "واقعیت اینست که در نظام پیشین از دموکراسی و آزادی گفتار و مشارکت سیاسی خبری نبود ... در دهه چهل، رشد اقتصادی چشمگیر بود، به تدریج چهره کشور تغییر یافت ... گمان بیشتر مردم این بود که اصلاحات ارضی و اجتماعی گامی آغازین به سوی تحول هر چه بیشتر در راه آزادیهای فردی و مشارکت آنان درکارهای کشور و گسترش حکومت قانون است. دریغا که برداشت شاه از این رویدادها به کلی متفاوت بود و به تدریج رویاهای خودبزرگ بینانه او و آن چه مردم توقع داشتند، دو راه جدا در پیش گرفتند و کار این دوری فزاینده به دلسردی و بدبینی و سپس ناخورسندی و خشم مردم کشید." (3)
عالیخانی دو ضعف بزرگ در شاه میبیند: گرایش فزاینده شاه، به خودکامگی و دیگری، شیوه حکومت و تقدمهای شاه. در مورد خودکامگی، می نویسد: "شاه در یکی از نشستهای شورای اقتصاد باورش را چنین بیان کرد، خدمت او به ملت ایران آن چنان بزرگ و بی مانند بوده است، که دیگر حتی نیازی به همان احترام ظاهری و نیم بند به قانون اساسی هم ندارد و می تواند هر چه دلخواه اوست بکند ...."
و اما در مورد شیوه حکومت: شاه کارها را به گونه ای تقسیم کرده بود که هیچ فردی نتواند موفقیتهای احتمالی را به حساب خود بگذارد. "هنگامی که جمشید آموزگار، وزیر دارائی وقت، در مذاکرات اوپک با شرکتهای نفتی موفقیت چشمگیری به دست آورد، او را به وزارت کشور گمارد ... و دستش را از امور نفتی کوتاه کرد. ... ؛ ... وقتی حسن ارسنجانی نشان داد که حتی وزارت کشاورزی می تواند برای کسی که لیاقت آن را داشته باشد پایه قدرت شود، او را در نخستین فرصت محترمانه کنار گذاشت."
"شاه به تدریج دیگر تحمل شنیدن واژه دموکراسی و دادن وعده آن را به مردم نداشت. هنگامیکه روزنامه ها به مناسبت جشن مشروطیت می نویسند که، ... وقتی از طریق تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی مردم خوی دموکراسی گرفتند، ما هم عیناً مثل غرب صاحب دموکراسی می شویم. فرمودند به آنها بگو ابداً ما دموکراسی غربی نمی خواهیم ... ." (4)
حزب ایران نوین (اکثریت) و حزب مردم نقش اقلیت را ایفا می کرد. با آنکه نمایندگان هر دو حزب را خود دستگاه دولتی گلچین می کرد و اینان خوب می دانستند به چه کسی باید سرسپردگی داشته باشند، باز هم شاه آمادگی کوچکترین خرده گیری را نداشت.
"شنبه 31/4/1351 بعد از ظهر شاهنشاه از شمال مراجعت فرمودند. در باغ دنبال شاهنشاه بودم ... یک دفعه برگشتند، فرمودند این دکتر کنی – رئیس و دبیر حزب مردم – چه غلط هائی کرده است؟ ... در میتینگ در اصفهان گفته اگر انتخابات شهرداریها و انجمن های ولایتی آزاد باشد، حزب ما خواهد برد. ... گه خورده است همچو خیالی کرده. (همان)
و یککی دیگر از شخصیت های دوران شاه: "من تمام کاسه کوزه ها را بر سر شیوه حکومت، "حکومت فردی" و نبودن "آزادی" می شکنم که با اقرار و با تکرار خدماتی که در طول 57 سال شد بالاخره چوب "ندادن آزادی" را هم خود حکومت خورد و هم به "جامعه" خوراند. اگر حکومت فردی نبود هر کاری به کارشناس و خبره اش واگذار میشد و ... نه به "امر" ... از انحرافات و از مجذئب شدن به دکان های استعماری کاسته میشد." (5)
این پاراگراف از مقاله "فاصلۀ بهشت تا جهنم" است که 33 ماه پیش منشر شد: "همان نا آگاهی و عدم شناخت شرایط که انقلاب را به کژ راهۀ مذهب کشاند و به چاه فقاهتی سقوط داد، هنوز گریبان عده ای از هم میهنانمان را چسبیده است. روی سخن با آنانستکه میگویند و مینویسند که ما اشتباه کردیم با رژیم شاه مبارزه کردیم و آنرا برانداختیم! این دید و برداشت، بر اساس یک مقایسۀ "ساده اندیشانه" می باشد؛ یعنی زندگی دوران پیش از انقلاب را با زندگی امروز مردمِ کشورمان مقایسه میکنند. این مقایسه در ضمنی که بنظر منطقی و عادلانه میآید ،... منکر کاستی هائی شده است که سرنگونی و براندازی رژیم سلطنت را رقم زد." (6)
" ... ولی هواخواهان سلطنت، شاه را به عرش می برند و می خواهند به هر ترتیب شده ثابت کنند که نظام او هیچ ایرادی نداشت." (عالیخانی)
برای یادآوری کسانی که احیانن فراموش کرده اند و آنهائی که از اوضاع آنروز آگاهی کامل ندارند، یکسال پیش از انقلاب، این نامه از طرف سه تن از سران جبهه ملی، به شاه نوشته شد:
"پیشگاه اعلیحضرت ... ، فزایندگی تنگناها و نابسامانی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور چنان دورنمای خطرناکی را در برابر دیدگان هر ایرانی قرار داده که ... بنابر وظیفه ملی ... با توجه به اینکه در مقامات پارلمانی و قضائی و دولتی کشور کسی که صاحب تشخیص و تصمیم بوده، مسئولیت و مأموریتی غیر از پیروی از "منویات ملوکانه" داشته باشد نمی شناسیم و در حالی که تمام امور مملکت از طریق صدور فرمانها انجام می شود و انتخاب نمایندگان ملت و انشاء قوانین و تأسیس حزب و حتی انقلاب در کف اقتدار اعلیحضرت قرار دارد که همه اختیارات و افتخارات و بنابراین مسئولیتها را منحصر و متوجه به خود فرموده اند این مشروحه را علی رغم خطرات سنگین تقدیم حضور می نمائیم.
... بنابراین تنها راه بازگشت و رشد ایمان و شخصیت فردی و همکاری ملی و خلاص از تنگناها و دشواریهائی که آینده ایران را تهدید می کند ترک حکومت استبدادی، تمکین مطلق به اصول مشروطیت، احیاء حقوق ملت، احترام واقعی به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، انصراف از حزب واحد، آزادی مطبوعات، آزادی زندانیان و تبعید شدگان سیاسی و استقرار حکومتی است که متکی بر اکثزیت نمایندگان منتخب از طرف ملت باشد، و خود را بر طبق قانون اساسی مسئول مملکت بداند." 22 خرداد 1356 *
برخی از هم میهنان سرخورده، تسلیم شده، اظهار پشیمانی میکنند و پوزش می طلبند؛ تعدادی به خیل سلطنت طلب ها پیوسته و سنگ خاندان پهلوی را به سینه میزنند؛ و عده ای نیز ضد اسلام و ضد عرب شده اند!!!
صد و هفت سال پیش، بعد از افتتاح مجلس دوم، دو حزب دموکرات و اعتدال اعلام موجودیت کرده، خودشان را به مجلس معرفی کردند. خط مشیِ حزب دموکرات، جدائی حکومت از مذهب، ایجاد نظام اجباری، تقسیم املاک بین کشاورزان، قانون منع احتکار، آموزش اجباری، و ... بود. "... افراد فعال و صاحب عقیده و با ایمان و حرف زن و چیز نویس در میان آن ها زیاد بود و اساساً منتقد و تند زبان بوده، هوادار فقرا و رنجبران معرفی گردیده بودند، ... موفق شدند افراد کثیری از جوانان و طبقۀ دوم را به خود جلب نمایند ... ." حزب دموکرات مورد هجوم حزب اعتدال قرار گرفت که اغلب آنها ”محافظه کار و ارتجاعی و آخوند و سرمایه دار، و اشراف و اعیان" بودند.
"ضدیت و دشمنی بین این دو حزب از فتح تهران بروز کرد، ... کار بالاخره به بالا کشید ... عاقبت دموکرات ها مغلوب گردیدند ... . و ناصرالملک دیگر انتخابات را تجدید نکرد. بعد از بسته شدن مجلس از طرف دولت و نایب السلطنه تمام رؤسای حزب دموکرات تبعید شدند. جراید بسته شد ... ." (7)
پرسش اینجاست که آیا شکست دموکرات ها و به قدرت رسیدن ارتجاعیون، دلیل بر"نادرستی خط مشی" و باورهای پیشروی حزب دموکرات است؟ و راهبران و رهبران آن نیاز دارند که اظهار پشیمانی کنند و پوزش به طلبند؟ آنها بر اساس باورهایشان میخواستند با فقر و نابرابری؛ با خودکامگی وزورگوئی مبارزه و مقابله کنند؛ حکومت را از چنگال مذهب رها نمایند، و از کارگران، کشاورزان و طبقۀ متوسط پشتیبانی کنند. چگونه می توان با این باورها و اهداف مخالفت کرد؛ حتی اگر در کسب آنها با شکست روبرو شده باشند؟!
نهضت ملی شدن نفت با کودتای آمریکائی-انگلیسی و با پشتیبانی دربار و افسران پاکسازی شده، با شکست روبرو شد؛ ولی نه تنها اظهار پشیمانی و پوزش خواهی در میان نبود، بلکه تا پایان بر باورهای شان برای استقلال، آزادی و سربلندی ملت و میهن پایدار بودند.
دکتر حسین فاطمی در بیدادگاه نظامی شاه گفت:
"ما از نهضتی به پیشوائی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته می شوم که اولین اقدامم در وزارت، بستن سفارتخانه و قطع رابطه با انگستان بود. هیچ مأیوس نیستم، از هر قطرۀ خون من هزاران نهال می روید و با تأئید خداوند قهار، انتقام این ملت ستم دیده را از استعمار ناپاک می گیرد."
انقلاب اجتناب ناپذیر بود، نه تنها برای حکومت خودکامه ی یک بُعدی و دست اندرکاران فاسدش که هیچ چیز بجز منافع شخصی برایشان معنی و مفهومی نداشت؛ بلکه برای اکثریت مردم، چه آنهائی که نسبت به میهنشان بی تفاوت شده بودند؛ چه آن عده که زالومانند به جان هم میهنانشان افتاده بودند؛ و هم هم میهنانی که معتقد به قضا و قدر و تسلیم موهومات سرنوشت بودند.
همانطور که طبیبعت برای حفظ بقا، هر از گاهی جنگل را برای پاکسازی به آتش میکشد، ما نیز نیاز به یک پاکسازی داشتیم. انقلاب هم اجتناب ناپذیر بود و هم اینکه ملت به آن نیاز داشت. بزرگترین مشکل انقلاب زودرس بودن آن بود: از یکطرف حکومت، بخاطر نداشتن پایگاه مردمی، چنان پوشالی و آسیب پذیر شده بود که بسرعت فرو ریخت. ارتش نیز چون "شاهنشاهی" بود و ملی نبود، بمحض خروج شاه، بی صاحب، بی پدر و متلاشی شد. از طرف دیگر، عدم آمادگی انقلابیون در برابر این فروپاشی زودرس، و "کم دانی" اکثریت مبارزان و تلاشگران بود!
منظور از عدم آمادگی اینست که تصور "ما" در آنزمان چنین بود که براندازی رژیم دو سه سالی نیاز به مبارزه دارد، بنابراین فرصت داریم که جایگزینی را شکل بدهیم! مزید بر علت، "کم دانی" آنهائی بود که به جمهوری اسلامی رأی دادند، بدون اینکه بدانند این جمهوری اسلامی چگونه است؟ حقوق مردم، برابری زن و مرد، و اقلیت های قومی، عقیدتی و مذهبی چیست؟ آیا حکومت نسبت به مردم مسئولیتی دارد؟ آیا قوای سه گانه: قضائیه، مجریه و قانونگذاری، مستقل و مجزا هستند؟ ظوابط و روابط حکومت با ملت، چگونه هستند؟ و آنهائیکه می گویند گول حرفهای خمینی را خوردیم؛ دارند اقرار می کنند که دچار "کم دانی" بودند! آدم دانا که گول نمیخورد!
ولایت فقاهتی، رژیمی خودکامه، فاسد، بی لیاقت، تجاوزکار، خیانت پیشه، و ضد ایرانی است. تردیدی نیست که در مقایسه، اکثر مردم رژیم گذشته را انتخاب می کنند. و اعتراضی به این انتخاب وارد نیست! اعتراض به سرخوردگی، افسردگی، آسیب پذیر شدن، "لُنگ انداختن" (تسلیم شدن)، و پوزش خواستن است! شاید چنین حرکتی برای تسکین وجدان و آرامش روحی آن شخص مفید باشد، ولی دردی را دوا نمی کند! همانطور که فهش و ناسزا، شعارهای تند و توهین آمیز، ضدیت با اسلام و عربان، کوچکترین تأثیری در برطرف کردن مشکلی که با آن روبرو هستیم ندارند!
برای ادای دین و انجام مسئولیت، باید با اتکاء به باورهای انقلاب: عدالت، آزادی و مردمسالاری، گام برداشت. نباید مأیوس و یا تسلیم شد. پاسخ به چه باید کرد؟ با یک پرسش آغاز می شود، چه میخواهیم؟
باور به استقلال، عدالت و آزادی؛ بسیار مهم و ارزشمند هستند؛ و تلاشگر سیاسی بودن یا عشق به میهن داشتن؛ در ضمنی که مورد احترام بسیار می باشد، کافی نیست! باید بدانیم چه میخواهیم، خواست های مردم، و نیازهای جامعه کدامند؛ برای منافع جمعی و ملی، حد اقل به اندازه ی منافع شخصی مان ارزش قائل باشیم. بجای احساسات و شعار، با اتکا به خردگرائی و شعور گام برداریم. بدانیم و باور داشته باشیم که صاحبان اصلی ایران هستیم. رسیدن به این اهداف، تنها در پرتوی آگاهی و شناخت شرایط امکان پذیرند.

امیرحسین لادن
ahladan@earthlink.net
11 نوامبر 2015


(1) یادداشت های علم، مقدمه ی علینقی عالیخانی
(2) تاریخ انقلاب، عیرضا عزیزگل
(3) یادداشت های علم، مقدمه ی علینقی عالیخانی علم
(4) یادداشت های علم، ، جلد دوم
(5) دشمن شناسی، عزت اله همایونفر
(6) مقاله "فاصلۀ بهشت تا جهنم"، امیرحسین لادن
* نامه سه تن از سران جبهه ملی به شاه
(7) احزاب سیاسی در ایران، ملک الشعرای بهار