٣٧ سال تلاش برای هستهایشدن به روایت هاشمی
Tue 27 10 2015
در گفتوگو با سايت اميد هستهاي مطرح شد
٣٧ سال تلاش برای هستهایشدن به روایت هاشمی
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بهواسطه سالهای حضورش در مناصب مهم حاکمیتی؛ از ریاست مجلس تا ریاستجمهوری و ریاست مجمع در جریان جزئیات بسیاری از امور نظام قرار دارد. از آن جمله میتوان به آنچه در جریان بحث هستهای در سالهای بعد از انقلاب گذشته، اشاره کرد. آیتالله علیاکبر هاشمیرفسنجانی در گفتوگو با سایت «امیدهستهای» به شرح آنچه در جریان دستیابی به صنعت هستهای گذشته پرداخته است.
***
رژیم گذشته توجه زیادی به مسائل هستهای داشت. چون در تقسیمبندیهای سیاسی بلوک شرق و غرب، جزء مجموعه غربیها و با آنها همراه بود. غربیها هم برای رژیم محدودیتی قائل نبودند و دستشان خیلی باز بود. مخصوصا در سالهای آخر که پولدار شدند، کارهای وسیعی را شروع کردند. قبل از آن ایران یک نیروگاه تحقیقاتی در امیرآباد تهران داشت که کارهای مختلف مثل لیزر، غنیسازی و چیزهای فرعی انجام میداد. در بوشهر هم آلمانیها با حضور شرکت «ورک یونیون» برنامه دو نیروگاه را داشتند و هر دو را شروع کرده بودند که یکی جلوتر بود. نیروگاهی که قرار بود آلمانیها بسازند، نوعی خاص با عنوان «نیروگاه آب تحت فشار» (PWR) بود که میخواستند دو واحد هزارو ٢٠٠ مگاواتی بسازند. فرانسویها در قالب شرکتی به نام «فراماتوم» در دارخوین مجموعه دیگری را شروع کرده بودند که پیشرفتهای محدودی داشتند. برنامهای هم برای اصفهان داشتند که ما بعدا آن را شروع کردیم. آقای علیاکبر اعتماد، از سال ١٣٥٣ تا ١٣٥٧ رئیس سازمان انرژی اتمی کشور بود. البته کارش را از سال ١٣٤٢ بهعنوان «مشاور فنی طرح پژوهشهای رآکتور اتمی» شروع کرده بود. به نظرم دست آنها کاملا باز بود و مشکلی هم با جایی نداشتند.
مذاکره با پاکستانیها
وقتی جنگ شروع و بوشهر ناامن شد، همان مقدار فعالیت هم متوقف شد. انجام کار هستهای درجاییکه در تیررس دشمن بود، معنایی نداشت. عراقیها هم در جاهایی داخل کشور آمده بودند... بعد به مراحلی رسیدیم که از آلمانیها مأیوس شدیم و به فکرهای دیگری افتادیم. با پاکستانیها صحبتهایی شد... حاضر شدند تا یک مقدار به ما کمک کنند، در حدی که مثلا دست دوم نسل اول سانتریفیوژهایی را که غنیسازی میکنند، با نقشه مقداری به ما دادند؛ نقشهای که بعدا خودمان بتوانیم بسازیم. کمکم شروع کردیم و بوشهر را ادامه دادیم.
در همان شرایط دولت من شروع به کار کرد که جنگ تمام شده بود. نیروگاه با موشک عراقیها آسیبدیده و گنبد آن سوراخ شده بود و امنیت نداشت. کار نیروگاه را جدی گرفتیم. بنا شد غنیسازی را شروع کنیم. برای اولین غنیسازی در جایی که در امیرآباد درست کردند، از همان چیزهایی که از پاکستان گرفته بودیم... منتها به تولید نرسید... همان اول معلوم شد که قضیه پیچیدهتر از این چیزهاست که ما فکرش را میکردیم.
در مسیر دماوند کارگاهی درست کردیم و به اولین آزمایش رسیده بودیم. این کارها بعد از جنگ و در دوره ریاستجمهوری من بود.
اولین آب سنگین در الموت
در همان دوره گروهی پیدا شدند که سه نفر دکتر و متخصص هستهای بودند. پیش ما آمدند. طرحی را برای آب سنگین درست کرده بودند و بهعنوان مشاور به تأیید یک شرکت هستهای روسی رسانده بودند و میخواستند اجازه داده شود تا همان طرح در ایران پیاده شود. آنموقع ما در الموت قزوین، غیر از جایی که حسن صباح بود، شاخه دیگرش در کوهها که مسیرش خیلی سخت بود، جادهای ساختیم برای اینکه امنیت داشته باشد، با آن جاده به جای بنبستی در کوهها رفتیم. میشد با چند فروند ضدهوایی از آنجا محافظت کرد و جای خوبی بود... بنا شد که در الموت آب سنگین را بسازیم و فرض هم بر این بود که تونل بزنیم و زیرکوه بسازیم که محفوظ باشد تا نتوانند آن را بزنند. این کار آسان بود.
در زمان جنگ، مخصوصا وقتی عراق به بمباران مراکز تولید برق در ایران روی آورد، ما هم تصمیم گرفتیم برای تأمین برق در آینده و برای تولید آن در نیروگاه هستهای اقدام کنیم و با استناد به خاطراتم میگویم که ١٤ شهریور ١٣٦١ یک جلسه مشورتی با حضور رئیسجمهور و نخستوزیر وقت داشتیم که تصمیم گرفتیم پیگیری کنیم تا یک واحد نیروگاه بوشهر راه بیفتد. آن سالها ذهنیت همه ما این بود که ما باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم. چون بنا نبود جنگ تمام شود و در سیاستهای دفاعی هم این سخن امامراحل را مدنظر داشتیم که اگر این جنگ ٢٠ سال هم طول بکشد، برای فعالیتهای هستهای هم مشکلی با آژانس بینالمللی نداشتیم.
لزومی ندارد به طرف مسائل هستهای نظامی برویم. نمیخواستیم بمب اتمی بسازیم، ولی با دانش آنکه بومی شده بود، غربیها میترسیدند که امکانش را داشته باشیم.
یافتن اورانیوم
ما اورانیوم نداشتیم. در زمان شاه کیک زرد را از آفریقایجنوبی خریده و یک مقدارش را آورده بودند که من ٢٠٠ تن اضافه کردم و چیزی حدود ٧٠٠ تن را آوردیم. در ساغند بهدنبال معدن رفتیم که البته معدن کمظرفیتی بود. چینیها چاههای خیلی عمیق زدند و به رگههایی رسیدند. در هرمزگان یک معدن آسان نزدیک زمین پیدا کردیم. برای پیداکردن معادن کارهای تحقیقی و اکتشافی داشتیم. کارهای همهجانبه اینگونه انجام میشد. البته همانموقع به ما مشکوک شده بودند و خیلی به ما مراجعه میشد که بعضیها میگفتند که ٩٠ درصد یا صددرصد اورانیوم غنیشده میدهیم. بعضیها میگفتند ما بمب و بعضیها میگفتند ما تکنولوژی میدهیم. این کار دلالها بوده که نوعا هم جاسوس بودند و میخواستند ببینند که ما دنبال چیزی هستیم یا نه. ممکن است در اینجا مأموران ما مقداری پیش میرفتند، اما هیچوقت عملی نشد.
تفاوت گداخت و شکافت هستهای
در زمان شاه یک نمونه کوچک گداخت هستهای را به صورت نمایشی آورده بودند که ما رفتیم و دیدیم. یک جرقه زدند که جرقه خیلی خیرهکنندهای بود. بهگونهای که حرارت سطح بالایی در کوره درست میکنند و از آنجا در مسیری تبدیل میشود. گداخت هستهای را برای نمایش آورده بودند که در دستور کارهای ما قرار گرفت، دنبال پلاسما رفتیم و آن را به دانشگاه آزاد دادیم. الان تقریبا به جاهای خوبی رسیده است. از طریق همان، ما را به سازمان ایتر که سازمان بسیار مهم جهانی است، دعوت کردند تا عضو شویم. ٩ کشور بزرگ دنیا دارند یک نیروگاه ایتر برای تولید برق به شیوه خورشیدي میسازند که گداخت هستهای است. یعنی جوش هستهای میشود و دیگر شکافت نیست. بیخطر هم هست. به زبان ساده گداخت، فرایندی است که در آن دو اتم سبک برای تشکیل یک اتم سنگینتر با هم ترکیب میشوند، برخلاف شکافت هستهای که در آن یک اتم خیلی سنگین به دو تکه یا بیشتر تقسیم میشود. شکافت و گداخت هر دو انرژی آزاد میکنند...، گداخت به طور پیوسته در سراسر کیهان رخ میدهد و همان فرایندی است که به وسیله آن خورشید و ستارگان انرژی آزاد میکنند و از هیدروژن اولیه عناصر جدیدی ایجاد میشود. وقتی که دیدند ما پیشرفت کردیم، از آقای قرآننویس که رئیس آن است، رسما دعوت کردند که در آنجا عضو شویم. آن مسیر ادامه دارد.
رهبری آخرین سندی را که در سعدآباد امضا شد، تأیید کردند
بعد از دولت من غربیها یک دفعه دیدند ما در بخشهای مختلف جلو رفتیم. من آنقدر علاقهمند بودم که وقتی روزهای آخر دولت من رسید با خط خودم ٢٥ میلیون دلار را برای آبسنگین نوشتم که آن موقع در اراک نبود و بنا بود در الموت قزوین باشد. تا آن زمان پیشرفت کندی داشتیم، در دولت آقای خاتمی اعلام کردند ما وارد باشگاه هستهای شدیم؛ یعنی آن موقعی بود که اولین نمونه آزمایشگاهی را گرفته بودیم. به نظرم اینها هم بیدلیل هیاهو کردند. علتش این بود که منافقین قبلا گزارش دروغی از نطنز که ما هنوز مشغول حفاری در سایت بودیم و بنا بود زیرزمین بسازیم، دادند و هیاهوی جهانی شروع شد. غربیها بهانه کردند که به آژانس اعلام نشده و باید به سازمان بینالمللی هستهای میگفتیم و شروع به هیاهو کردند.
قبل از اینکه دولت آقای خاتمی تمام شود، مذاکرات بود و چون آقای روحانی دبیر شورای امنیت بود، نقش مذاکرهکننده را داشت. آن موقع تهدیدها و خطر شروع شده بود و به جایی رسیده بود که ما داوطلبانه کارها را تعلیق کنیم... و تحقیقات را ادامه بدهیم. رهبری هم تأیید کردند؛ یعنی رهبری آخرین سندی را که در سعدآباد امضا شد، تأیید کردند. حتی وقتی علیه آن هیاهو شد، دفاع کردند و گفتند کار خوبی بود که انجام شد. در همان دوران تعلیق، ما موفق شدیم کار اصفهان را تمام کنیم.
وقتی احمدینژاد آمد و گفت تعلیق را بشکنیم، آقای خاتمی گفت: من نمیشکنم، برای اینکه یک پرونده سنگین تهدید برای دولت بعد باقی میماند و من نمیخواهم دولت بعد از من وارث این مشکل شود. بعدها نمیدانم چگونه آقای خاتمی را قانع کردند که ایشان تعلیق را باز کرد. از آن به بعد دعواها شدت گرفت و بقیه مسائل که تا الان ادامه دارد. آقای روحانی، آقای ظریف و آقای صالحی- که اواخر جزء دولت آقای احمدینژاد شده بود- در این مایهها نبودند.
مذاکرات دولت آقای روحانی با روندی منطقی پیشرفت کرد. چون آقای ظریف تخصص مذاکره را از پیش داشت و تیم خوبی هم تشکیل داده بود، با منطق برخورد میکرد و با طرفهای غربی و آمریکایی مذاکره میکردند. در این مقطع هم ما جدی بودیم و هم آنها جدی بودند. البته در داخل رقابت سیاسی روی اصل موضوع سایه انداخته بود و هر روز چیزی گفته میشد که بیشتر سیاست داخلی بود و هنوز هم همین است و الان که به همین جا رسیدیم، افرادی هستند که میگویند اگر این دولت موفق شود تحریمها را بردارد و زندگی در کشور ما عادی شود، مردم به ناحقبودن حرفها و شعارهای آنها پی میبرند.
اورانیوم ٢٠ درصد به درد ما نمیخورد
اورانیومهایی که ٢٠ درصد درست کرده بودیم، آنها به درد ما نمیخورد. ما میخواستیم آنها را برای چه نگه داریم؟ ما برای سوخت بوشهر نگه داشته بودیم، ولی به درد بوشهر نمیخورد. با اینها به صورت دیگری رفتار کردیم. من فکر میکنم ما چیزی را از دست نمیدهیم و اگر آنها زمانی تخلف کنند و اجرا نکنند، ما آسانتر میتوانیم اجرا نکنیم و یکدفعه همه کارها با یک فرمان شروع میشود.
دفاع موشکی ما در برجام نیست و اصلا وارد این موضوع نشدیم و حتی مذاکرهکنندگان ما هم اجازه نداشتند، وارد آن شوند. رهبری فقط برای بحث روی برجام اجازه دادند. مثلا اینها میگویند که در پروتکل الحاقی آمده که سایتهای نظامی ما را ببینند. اما نمیگویند که قبل از این و در زمان احمدینژاد دو بار اجازه صادر شده و آمدند و دیدند. همه اینها بهانه است و هیاهو میکنند.
البته امتیازاتی دادیم و امتیازاتی هم گرفتیم. تا آن مقداری که میدانم، هیچ خطر ملی وجود ندارد. ضمانت اجرای آن هم یکطرفه نیست. چون اگر آنها تخلف کنند، ما هم میتوانیم تخلف کنیم.
آقای لاریجانی به آقای روحانی گفته بود که توافق در مجلس رد نمیشود
مخالف حق دارد اگر در مجلس مطرح شد، نظرش را بگوید و نهایتا رأیگیری شود، چنین شد و شورای نگهبان هم نظر شما را داده است. البته چون دولت قانونا لازم نمیدانست، خودش نداد و اینها آمدند طرح دادند. دولت هم مخالفت نکرد و دولتیها هم آمدند و دفاع کردند. یعنی قهر نکردند. ولی خودشان برای این کار اقدام نکردند. دلیلش هم این بود که به عقیده آقای روحانی، اینها چنین حقی ندارند و لزومی ندارد که مجلس ببیند و نظر دهد. چون رهبری هم صریح نگفتند که لازم است مجلس ببیند. اما از لحاظ سیاسی خوب نیست مجلس برکنار باشد. اگر مجلس تأیید کند، یک پشتوانه است و قویتر میشود. همین اتفاقی که در مجلس افتاد و ایشان هم میدانستند. چون قبلا آقای لاریجانی به آقای روحانی گفته بود که در مجلس رد نمیشود. چون اینها فراکسیون بزرگی دارند و ١٧٠، ١٨٠ نفر هستند و میدانست که رأی میدهند. این جای نگرانی نداشت. اما بداخلاقیهای برخی واقعا بداخلاقی بود؛ یعنی دلواپسها نهتنها در مجلس، بلکه عدهای از انسانهای بیاطلاع را تحریک میکردند که حرفهای بدی بزنند. صداوسیما به آنها میدان میداد که در آنجا تحلیلهای سطحی کنند. البته تمام این کارها و مزاحمتهایی که میکردند، به ضررشان تمام شد. چون ما میدانیم و آنها هم میدانند که ٨٠ تا ٩٠ درصد مردم با این روند و توافق موافق هستند و میخواهند که راحت شوند و انرژی هستهای صلحآمیز را داشته باشند. مردم این را میخواهند. آنها خودشان را بدنام کردند. چون اینها خودشان را به گونهای به رهبری منتسب میکنند که مثلا ما نظر ایشان را بیان میکنیم. ایشان خودشان زبان دارند و بیشتر از همه هم میتوانند بگویند و میتوانستند جلوی آن را بگیرند... .
البته شیوه رهبری همین است که میدان میدهد تا دیگران حرفهایشان را بزنند. اگر با اخلاق و براساس منافع ملی رفتار میکردند، بد نبود.
از بداخلاقیها، بدم میآید
وقتی تحریمها برداشته شود، میفهمیم که چقدر مشکل داشتیم. هنوز کسی نمیخواهد ابعاد خسارتهایی را که دیدیم، بگوید. چون هنوز تمام نشده و موقع گفتن نیست... موقعیت ما در دنیا بد شده بود. تا همین حد هم ایرانیها عزتی در دنیا پیدا کردند. البته جنگیها فکر میکنند که عزت ما این است که تندروهای دنیا از ما خوششان بیاید که این کار، همیشه آسان است. یعنی هر وقتي میتوان این کار را کرد.
مهمترین دستاوردی که از توافق داشتیم، این است که رسما به عنوان کشوری که عضو باشگاه هستهای است، شناخته شدیم. تا به حال قبول نکرده بودند. اما الان قبول کردند که هستیم. قبول کردند غنیسازی کنیم. نیروگاه داشته باشیم و به صورت صلحآمیز از هرچه میخواهیم، استفاده کنیم. در مسئله هستهای در دنیا بعضیها جلوتر و بعضیها عقبتر هستند. مثلا ژاپن هم مثل ماست. حدود ٣٠، ٤٠ کشور هستند که مثل ما اجازه غنیسازی صلحآمیز دارند و در عین حال حق ندارند کار نظامی بکنند و ما هم مثل آنها میشویم.
|
|