هانس ماگنوس انسنزبرگز
«ترانک خوش بینانه» و «اعلان جنگ»
برگردان مهدی استعدادی شاد
Sun 25 10 2015

ترانک خوش بینانه
این جا و اون جا گاهی پیش می آد
که یکی فریاد بزنه و کمک بخواد
نگفته، یکی دیگه فوری می پره تو آب
بی هیچ حساب و کتابی.
درست وسط دورۀ سرمایه داری چاق و چله
گاهی ماشین آتش نشونی آژیر کشون رد می شه
میره تا آتشی رو خاموش کنه
یا در کلاه گدایی یکهو یک سکه جرینگی می افته.
پیش از ظهر تو خیابون
غلغله ی آدمه که بدون چاقو کشی واسه هم
بالا و پائین میرن بی دغدغه
و دنبال شیر پاستوریزه و تربچه گُلی هستن.
انگاری تو اوج دوران صلحیم.
لحظه ای که با شکوه هست.
***
اعلان جنگ
توی پستوی یک آبجوفروشی زیر زمینی
جایی که هفتا مست دور هم جمعن
آنچه اعلان میشه، جنگه
جنگی که تخمشو از همون دورۀ مهد کودک می کارن
و بعد هم در دانشکده های علوم بارش می آرن
نه شاید هم جنگ در زایشگاه استالین در گوری
یا هیتلر در برنائو بدنیا اومده
جنگی که این روزا در اینترنت یا در مساجد
یا حتا از مغز سبک شاعر میهن پرست می جوشه و سر میره
و دست کسی بهانه میده که می پنداره تحقیر شده
و بخاطر این بایست خونریزی کنه
بنام خدا، آتیش جنگو شعله ور می سازنن
تا همنوعی رو
که رنگ پوستش فرق میکنه و تو پناهگاه زیر زمینی قایم شده
دیده یا ندیده و به شوخی و جدی بکُشن
در هر صورت برای نجات بشریت
بایست مردمو قربانی کرد، بویژه هنگام شب و در تاریکی
یا شاید هم همش بخاطر چاه های نفته...
از این گذشته
چون تکه و پاره کردن آدما هم جذابیت های خودشو داره
و همزمان باعث سر ریزشدن پول تو جیبه
جنگ اعلان میشه تا باعث وضعیّت سرگردانی و اضطراری بشه
حتا بخاطر باخت تو مسابقه فوتبال...
آره همشه غلطه، خدا نصیبه هیچکسش نکنه
همه میگن که جنگو نمی خوان...
آها، پس ارواحه دلتون همینطوری میخواهین حال بکنین
یا اینکه جنگو بخاطر قهرمان بازی اعلان میکنین
چون چیز بهتری به عقلتون نمی رسه ؟
|
|