سلام به شهریور، ماه حماسه وخون
یکی از مادران پارک لاله ایران
Tue 8 09 2015
سلامی دوباره به شهریور، ماه شقایقهای پرپر شده، ماه خداحافظی روزهای گرم و توفنده تابستان.
چشمانم را میبندم، به دنیای خاطرات میروم، از خیابانهای شلوغ و پر ازدحام، از مردمی که شتابان در حال راه رفتن هستند، ولی به کجا؟
میگذرم، پا به کوچه باغهای خاطرات میگذارم، درختان میوه، گندم زارها و دشتهای شقایقهای سرخ پرپر شده.
سکوت جنگل، بارقهای از نور، آسمان پر ستاره، شبهای کویر، چه دنیایی است، یک دنیا خاطرات!
وقتی چشمانت را میبندی، دیگر مرزی وجود ندارد، نه خط عابری، نه چراغ سبزی، نه دری بسته، نه قفلی بر آن.
شهریور چه غمی دارد، یاران سفرکرده، دو به دو، تنها، سرود خوان و یا در سکوت.
باز شهریور است و خاوران.
با زنگ تلفن که سکوت مرگ بار بی خبری را میشکند، باز یادآور سال ۶۷ و مردان و زنان دلیری است که سرود خوان برای حفظ آرمانهای خود، مرگ سرخ را پذیرفتند.
کاش این شکستِ سکوت به گونهای دیگر میبود.
کاش خاوران، آرامگاه گورهای بی نام و نشان نبود.
کاش میشد به پای گور هر عزیزی درختی نشاند.
کاش میشد فریاد زد که اینان نه ضد مردم بودند، نه ضد وطن، بلکه لبریزاز عشق بودند.
کاش میشد به ماموری ساده که در شبهای بلند زمستان شاید حافظ و مولوی میخوانَد، گفت که اینان برای آزادی و آرامش و نان در سفره محرومان، مرگ سرخ را پذیرفتند، چونان دلیرانی که با پای برهنه روی مین رفتند و کفش خود را برای رفیق هم رزمش گذاشتند، تا دشمن خارجی پا به خاک وطن نگذارد.
کاش آن روز بیاید که مردم سرزمینم با هر دین و اندیشهای که دارند، برای بهتر شدن کشور عزیزمان ایران بکوشند.
یکی از مادران پارک لاله ایران/ شهریور 1394
|
|