بندر انزلی: جریان مرگ در بستر دریا و تالاب
Tue 18 08 2015
س. حمیدی
به تازگی روزی تعطیل به تصادف پایم به ساحل غازیان کشانده شد. جمعیت مسافر بدون آنکه حتا از جانپناهی موقت بهره برده باشند، در ازدحام دستفروشان در هم میلولیدند. جمعیتی که از شهرهای دور و نزدیک به آنجا روی آورده بودند. به طبع در ایران اسلامی هیچ نهاد و سازمانی خود را مسؤول سلامتی و آرامش این گردشگران نمیداند و دهها هزار نفر مسافر و گردشگر همچنان به امان خدا رها میشوند. چنانکه دسترسی به دستشویی و آب آشامیدنی، حکم کیمیا را داشت. انگار تعمدی در کار باشد تا مردم از گشت و گذار در چنین مکانی طبیعی دست بشویند.
جریان آرام فاضلاب شهری که به داخل دریا راه میگشود، از همان آغاز نگاهم را به سوی خود جلب کرد. عدهای گویا چشمهای زلال یافته باشند، چون ناآگاهانه در حاشیهی آن ظرفهایشان را میشستند. گروهی نیز با پاشیدن آب آن بر صورتشان به ظاهر از گرمای بدن خویش میکاستند. اما آنکه با مردم چنین مینمود، در پس صحنه آگاهانه و حسابگرانه در خلوت خویش خزیده بود و به طبع ناآگاهی مردم را سرمایهای برای اقتدار خویش میدانست.
ضمن آنکه در حاشیهی همین فاضلابی که به جویباری باریک شباهت داشت، تودههای گستردهای از پسماند شهری روی هم تلنبار شده بودند. ولی از مسؤولان غیر مسؤول شهری کسی وظیفهی خود نمیداند حتا سالی یکبار هم شده به جمعآوری آنها اقدام نماید. همچنان که انبوه اشغال و زباله در ساحل رها شدهاند، ساحلی که به سهم خود بخشی از حریم شهر به حساب میآید.
کمی آنسوتر لکههای قیر حضور خود را ناخواستهی در سرتاسر ساحل به نمایش نهاده بود. چون همسایگان زیرک ما از آن سوی مرز آبی، نفت دریای خزر را به نفع خویش به فروش میرسانند اما ضایعات بیحساب آن را برای ما سوغات میفرستند. تا شاید در نمایشی عمومی بی کفایتی کارگزاران جمهوری اسلامی را به سخره گیرند.
روزانه هزاران نفر مسافر جهت شناکردن در ساحل انزلی و غازیان به دریا روی میآورند ولی متأسفانه آنان در همان مکانهایی به شنا مشغول میشوند که پسابهای شهری بر بستر آن جریان دارد. این مسافران که از کم و کیف ماجرا آشنا نیستند، بعدها به بیماریهایی گرفتار میگردند که آب آلوده برایشان از خود به یادگار میگذارد.
همچنین تمامی حریم شهری مرداب انزلی را کارگاههای تولیدی و خدماتی بزرگ و کوچکی در بر گرفتهاند که ضایعات صنعتی آنها راهی مرداب میگردد. صاحبان این گروه از کارگاهها نه تنها در دنیایی از هرج و مرج دولتی از فضای حیاتی مرداب به نفع خویش سود میجویند بلکه دانسته و نادانسته محیط زیست شهری را نیز میآلایند. تا جایی که سهلانگاریهای شهرداری و دیگر مدیران شهر و استان نیز به فرآیند مذکور یاری میرساند. چنانکه با کشاندن مواد شیمیایی و ضایعات اسیدی به مرداب، همه روزه ماهیان مردهی کنارههای آن فزونی میگیرد. اما در این فاجعهی زیست محیطی، ماهیان تنها نیستند زیرا پرندگان پر شماری نیز هر روز با نوشیدن همین آبهای اسیدی جان میبازند.
انزلی از نخستین شهرهایی است که دولت ادعا دارد احداث فاضلاب آن را به انجام رسانده است. ولی در کمال شگفتی شبکهی سابق فاضلاب شهری آن را مسدود ننمودهاند. در نتیجه فاضلابِ بخش گستردهای از اماکن مسکونی و تجاری شهر را همچنان به مرداب و دریا میریزند. همچنین شهرک سازیهای جدیدی که در حاشیهی مرداب و دریا صورت میپذیرد، با آرامش خاطر و بدون اینکه نهادی دولتی متعرض ایشان باشد فاضلاب خود را به سوی دریا و مرداب هدایت میکنند. گر چه بهرهبرداری بسیاری از این پروژههای تفریحی و یا مسکونی را نهادهایی دولتی همانند نیروی انتظامی، سپاه و مسکن مهر به عهده دارند، ولی انتقال فاضلاب این اماکن به مرداب و دریا به شکل سنت و موضوعی همگانی در آمده است.
از سویی دیگر شهرداری انزلی به منظور دستیابی به درآمدهای بیشتر به گسترش بی رویهی حریم شهر میاندیشد تا با اخذ عوارض و فروش تراکم به بساز بفروشها و مجتمعسازان، بر درآمد سالانهی خویش بیفزاید. اما متأسفانه از این درآمدها جهت سالمسازی محیط زیست شهری استفاده به عمل نمیآید. چنانکه در حاشیهی همین مجتمعهایی که شهرداری آن را حریم شهری خویش اعلام نموده است پسماندهای پرحجمی تلنبار شدهاند، بدون آنکه برنامهای برای جمعآوری آنها در کار باشد.
هماکنون در فاصلهای از هفت کیلومتری غرب شهر انزلی به بهانهی آبادانی جادهای را از دل مرداب عبور میدهند تا شهرک سازیهای مافیای دولتی را بهتر و بیشتر سامان بخشند. این جاده علیرغم مخالفتهای مداوم و گستردهی گروههای مردمنهاد به زودی افتتاح خواهد شد. به طبع افتتاح جاده بر روند رو به رشد آسیبهای زیست محیطی خواهد افزود. چون تردیدی نیست که به مرور کشتزارهای حاشیهی مرداب جای خود را به برجهای سیمانی خواهند سپرد. حتا روستاییانی که زمینهای کشاورزی خود را از دست دادهاند به تدریج راهی شهرهای دور و نزدیک خواهند شد تا به مشاغل کاذب و غیر تولیدی دل خوش کنند. شکی نیست که با چنین حقه و حیلهای زیبایی و طبیعت بکر مرداب برای همیشه از آن رخت برخواهد بست تا از بستر آن تودههایی از زباله به همراه مواد شیمایی سر بر آورند.
پیداست که مدیران بیانگیزه و ناکارآمد جمهوری اسلامی در فضای حیاتی و بکر مرداب انزلی همان طرحهایی را پی میگیرند که به دفعات نمونههایی از آن را در مکانهایی دیگر بر گسترهی آب رودخانهها و دریاچههای کشور به کار بستهاند. هر چند آنان ادعا دارند که میخواهند به منظور درآمدزایی مردم گروههای توریستی را به حریم مرداب بکشانند، ولی در پس سخنانی از این دست به واقع بساز بفروشیهای کاسبکارانهی دولتمردان جمهوری اسلامی توجیه میپذیرد.
از سویی دیگر از سالهای سال تودههایی از گل و لای رودخانه در قسمت شرقی پل غازیان بر بستر مرداب تلنبار شدهاند، که کم کم به خشکاندن مسیر جریان آب میانجامد. اما در ایرانِ جمهوری اسلامی کسی به رفع آسیبهایی از این دست یاری نمیرساند. چون کارگزاران حاکمیت تنها به روابط مافیایی خود برای گسترش رانتهای درون حکومتی دل خوش نمودهاند.
گیاه آزولا نیز چند سالی است که تن بی رمق و نیمه جان تالاب را به مبارزهای نابرابر طلبیده است. این گیاه سطح آب را میپوشاند و از تابش نور و گرمای خورشید به درون آن جلوگیری میکند. چیزی که نابودی تدریجی آبزیان و گیاهان آبزی را به همراه خواهد داشت. به طبع سکون بیش از حد آب مرداب به رشد ناخواستهی این گیاه غیر بومی یاری خواهد رسانید تا این رشد به اِمحای گیاهان و آبزیان منحصر به فرد مرداب بینجامد.
در ادامهی چنین فرآیندی مزارع حاشیهی تالاب هم ضمن استفاده از سموم نباتی و کودهای شیمیایی در تخریب محیط زیست تالاب نقش میآفریند. همچنان که رودخانهی زرجوب و گوهررود نیز که پسابهای صنعتی خود را به مرداب انزلی میریزند، گونههای متفاوتی از تخریب زیست محیطی را به نمایش میگذارند. چون آب این دو رودخانه جدای از سموم نباتی به انواع و اقسام مواد شیمایی و ضایعات صنعتی نیز آلوده شدهاند.
سالهاست که برای گردشگران داخلی و یا شاید خارجی سوغاتیهای انزلی رونق و اعتبار خود را از دست دادهاند. چون از این گردشگران دیگر کسی به ماهیهای دریا و مرداب انزلی اشتیاق نشان نمیدهد. زیرا هماینک به دلیل آلودگی دریا و مرداب همهی مردم از ماهیهایی که در آنجا صید میشوند، احتراز میکنند. همچنان که در تهران بسیاری از مردم ترجیح میدهند تا ماهی مصرفی خود را از مراکز پرورش ماهی خریداری نمایند. مراکزی که ماهیان آن از آلایندههای مرگبار صنعتی حفاظت میشوند. با این رویکرد مردم برای همیشه بازارِ پر رونق پرندگان شکاری را نیز به فراموشی میسپارند. چنانکه گردشگران و مسافران به همراه بومیان شهر برای حفظ سلامتی خویش بلااستثنا از مصرف مرغابی، چنگر و خوتکا اجتناب میورزند.
ضمن آنکه کاستیها و تنگناهای زیست محیطی به آشکار اقتصاد شهر انزلی را نیز به چالش میگیرد. ولی مدیران تحمیلی و غیر بومی شهر تنها به منافع فردی و گروهی خود میاندیشند. شکی نیست آنان که از انگیزه و توان علمی لازم جهت برنامهریزی شهری بهرهای ندارند، آمدهاند تا از رانت گستردهی دولتی به نفع خویش سود جویند./
|
|