سودایی
Sun 22 03 2015
محمد بینش (م ــ زیبا روز )
هرگاه ز تودورم سرگشته و رنجورم ،
رویای تو می آید پر می کند از شورم
باز این دل ِ سودایی غوغای تو را دارد
شادی ش به بیماری رسوا شده مشهورم
برخیزم و برگ آرم صد شاخۀ تر دارم
در سبزی ِ دستانت باغی خوش و معمورم
بوی گل و ریحان شد در خاک دل شیدا
چون با گل رخسارت در باغچه محشورم
عیدست و دلم جوشد تا از دو لبت نوشد
یاقوت ِ اناری را کآورد در این سورم
دل با ملکش راند، بی باک وهمی خواند:
"از عشق تو مسرورم، آزاد ز دستورم*
می رقصم و رقص آرم، بر دور،** شکست آرم
زاین جام که در دادی، تا حشر ِ تومخمورم"
***
در غلغل ِ جوش ِ دل از دیگ چو سر رفتم،
افتم به کف ِ آتش ، تف می دمد از گورم
از خود سپری باشم در بیخبری باشم
از هرچه بری باشم زیرا همه در نورم
صیاد ِ قضا دادت در کوکبۀ بینش
گر سر به تو بسپارم آن سر همه معذورم
محمد بینش (م ــ زیبا روز)
نوروز 94
زیرنویس:
* یعنی سقوط تکلیف برعاشق ِ واصل
** اشاره به دور شراب دارد و ایهام به دور دنیا چنانکه خواجۀ شیراز هم
در همین معنی سروده است :
در بزم ِ دور، یک دو قدح در کش و برو
یعنی طمع مدار وصال مدام را
http://zibarooz.blogfa.com/
|
|