احزاب سیاسی در سامانهی مهندسی رهبر
Sun 1 03 2015
س. حمیدی
طی ماه گذشته اصلاحطلبان درون حاکمیت در کانون توحید تهران بدون حضور محمد خاتمی همایشی انتخاباتی برگزار نمودند. در این همایش گفته شد که آنها انتظار دارند تا در نشست آتی خود حضور خاتمی را نیز به همراه داشته باشند. چنین خبری گویای همان داستان مکرر مهندسی انتخابات از سوی نهادهای امنیتی است که همواره در ایران تحت رهبری "حضرت آقا" اتفاق میافتد. به هر حال هر چند هنوز تا برگزاری انتخابات مجلس یک سال زمان میبرد، ولی خرگاه رهبری از هم اکنون به چنین نمایشهایی نیاز دارد، تا تظاهری برای دموکراسی به شمار آید. پیداست که در این نشستها دموکراسی هدف قرار نمیگیرد بلکه بنا به سنتی سی و پنج ساله به منظور عوامفریبی نمایش ناقصی از آن به اجرا گذاشته میشود.
وزارت کشور جمهوری اسلامی مدعی است که بیش از پنجاه حزب سیاسی در ایران مجوز فعالیت دارند. حتا مجوز دهها جمعیت، جبهه، کانون و جامعه را نیز میتوان به این آمارهای دولتی افزود. اما کمتر کسی از شهروندان ایرانی با نام این احزاب دولتی آشنایی دارد. چون تمامی آنها از جایگاهی مردمی سود نمیجویند. آنها تنها به ذکر نام خود در پوسترهای عریض و طویل انتخابات دل خوشاند که اهداییهای دفتر رهبری و یارانههای ادارهی سیاسی وزارت کشور را پشتوانهای متقن برای آن یافتهاند. ضمن آنکه همهی آنها در نقشآفرینی برای حاکمیت، فرزندانِ حرف شنوی حضرت آقا به شمار میآیند و به طبع از سفرهی ولایت سهم فرزندی خود را میطلبند. حالا وزارت کشور وظیفه دارد تا هر یک را بر کجای این سفرهی پهناور بنشاند که نصیب خود را از این خوان پر نعمت برچینند.
در عرض و طول پهنهی تهران بزرگ و شهرهای بزرگ و کوچک دیگر هیچ نام و نشانی از دفتر گروه و حزبی سیاسی در کار نیست. چون احزاب سیاسی ضمن آموزشی غیر مستقیم، خود به شگردهای حکومت واقفاند. در نتیجه تابلو و نشانهای از آنها بر سر در ساختمانشان نمیتوان یافت. شاید هم آنان حیفشان میآید که ساختمانی ویژه برای فعالیت حزبی در نظر بگیرند. ساختمانها را همه دو ماه مانده به انتخابات جهت استقرار خود اجاره میکنند و پس از پایان مأموریت خویش نیز به مالک پس میدهند. حتا گردانندگان چنین معرکهای وقیحانه در مصاحبههای تبلیغی خود عنوان میکنند که در ایران جمهوری اسلامی حزب سیاسی متشکلی پیدا نمیشود. با این همه شیوههای تبلیغی و سازماندهی احزاب و تشکلهایی که ممنوع اعلام شدهاند، برایشان الگو قرار میگیرد. آنان در سایهی ولایت حضرت آقا دوست دارند در مسابقهای شرکت کنند که قهرمانان اصلی آن را سالها پیش از این، به دار آویختند و یا به بند کشیدند. پیداست که در صورت حضور قانونی نقشآفرینان راستین عرصههای سیاسی، سیاسیکاران بدلی جمهوری اسلامی بلااستثنا به سوراخهای خود خواهند خزید تا از سر ناچاری میدان را به صاحبان اصلی آن که عِرق مردم و جامعه دارند، واگذارند.
یادآور میشود که در دههی هفتاد با یککاسه شدن حاکمیت چنان خفقانی در جامعه پا گرفت که هاشمی رفسنجانی رییس جمهور وقت نیز آن را تاب نیاورد و حزب کارگزاران سازندگی را توسط غلامحسین کرباسچی و عدهای از وزیران خود در کابینه تدارک دید. رفسنجانی به منظور برآوردن اهداف خود در تقابل با رهبری، تمامی استانداران و فرمانداران را از کار برکنار کرد و مدیریت استانهای کشور را بلااستثنا به افراد سپاه سپرد. سپاهیانی که در آن زمان به ظاهر به او اقتدا میکردند. حتا هواداران رفسنجانی پس از پایان گرفتن دورهی ریاست جمهوری او، ضمن تبلیغ هدفی را پی میگرفتند تا بتوانند او را با تصویب مجلس برای بار سوم هم به کرسی ریاست جمهوری بنشانند.
اما چون به برآوردن آن موفق نشدند حزب اعتدال و توسعه را به رهبری محمدباقر نوبخت سامان بخشیدند. اگر در تبلیغات حزب کارگزاران، سازندگی کشور تبلیغ میشد، در حزب اعتدال و توسعه، اعتدال را دستآویز خوبی برای تبلیغ هواداران رفسنجانی یافته بودند. در همان زمان "جبههی مشارکت ایران اسلامی" نیز از سوی هواداران محمد خاتمی پا گرفت که دوران رفسنجانی را دورانی آسیبزا و فسادانگیز برای ایران معرفی مینمود. هرچند خاتمی در حرف ادعا داشت که بتواند اقتصاد کشور را از این بیماری و عارضه رهایی بخشد، اما تیمارگران این اقتصاد بیمار در کابینهی او همانهایی بودند که بیش از همه نیمنگاهی به رفسنجانی داشتند.
سرآخر تیم به ظاهر اصلاحطلب محمد خاتمی به گردونهی سیاسی هاشمی رفسنجانی پیوست. اصلاحطلبان از پیش با حذف تدریجی حسینعلی منتظری و احمد خمینی و همچنین هواداران آنها از قدرت، زمینههای مساعدی برای کودتای درون حکومتی احمدی نژاد فراهم دیده بودند. چنانکه احمدینژاد مقتدرانه از صندوق انتخاباتی وزارت کشور محمد خاتمی سر برآورد. اما خاتمی که همانند کروبی و موسوی بر چند و چون انتخابات درون حکومتی جمهوری اسلامی آگاهی داشت، همواره حکم حکومتی را پیشنیازی لازم و واجب برای گردش امور جمهوری اسلامی یافته بود.
با پایان یافتن دوران مأموریت خاتمی بساط جبههی مشارکت را نیز به همراه سازمان انقلاب اسلامی برچیدند تا فعالیت سیاسی رییس جمهور پیشین همچنان مسدود باقی بماند. چون احمدینژاد همان گونه که رهبر نیز به آن اشاره داشت بیش از هرکسی نیاز "حضرت آقا" را جهت سیاستگذاریهای پنهانی و برون مرزی بر میآورد. احمدینژاد حتا سازمان برنامهریزی را برچید تا حسابرسی از بودجههای دولتی را برای همیشه به فراموشی بسپارند.
اینک اصلاحطلبان برای جبران گذشتهی خود با واسطهگری خانوادهی صادق خرازی نزد رهبر گروه "ندای ایرانیان" را راه انداختهاند تا شاید این حزب بتواند آبهای رفته را دوباره به جوی بازگرداند. اما اصلاح طلبان علیرغم طرد خاتمی توسط رهبر، پذیرش ندای ایراینان را در حلقهی مهندسی شدهی "مقام عظمای ولایت"، گشایشی برای خویش میدانند. با این همه محمدرضا عارف یار غار محمد خاتمی تشکل "امید ایرانیان" را برای فعالیت خویش مناسب یافته است. هماکنون "شورای هماهنگی اصلاحات" با اسامی جدید، حیاتی دوباره مییابد. چون احزاب جدید اصلاحطلب به همراه حزب نوپای اتحاد ملت ایران و احزاب پیشین اصلاحطلب در آن گرد آمدهاند. احزاب پیشین عبارتاند از: حزب اعتماد ملی، حزب اسلامی کار، حزب مردم سالاری و مجمع روحانیون که تمامی آنها بلااستثنا از سوی شورای مشورتی خاتمی حمایت و هدایت میشوند.
کمی آن سوتر هم گروههای اصولگرا لمیدهاند که مردم از آنان با عنوان قصورگرایان نام میبرند. جمعیت رهپویان، جمعیت ایثارگرایان، جبههی پایداری، جمعیت مؤتلفه، جبههی پیروان خط امام و رهبری، جامعهی روحانیت همراه با گروههای آشکار و پنهان احمدینژادی نیز در این سو غنودهاند اما به طبع در خواب به سر نمیبرند. چون آرامش آنها پشتوانهای است که دفتر رهبری برایشان فراهم میبیند. ولی ناهمگونی گروه اصولگرایان بیش از اصلاحطلبان تأمل برانگیز مینماید. لاریجانی رییس مجلس، قالیباف شهردار تهران، احمدینژاد رییس جمهور ولایی پیشین و همچنین مصباح و جلیلی هر کدام امامزادهی بی در و پیکر اصولگرایان را مأمنی برای برآوردن حاجات سیاسی خویش یافتهاند.
فراسوی این گروههای درون- حکومتی گروههایی نیز هستند که زمانی در بخشهایی از حاکمیت و یا مجلس حضور داشتند اما اینک حاکمیت این "شیطانها" را خداگونه از بهشت خود رانده است. نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز و حتا جبههی ملی ایران در این گروه جای میگیرند. آنها تاوان بزرگی برای حضور خویش بر بستر سیاست کشور پرداختهاند و بنا به بهرهگیری از شگردهای مسالمتجویانه همچنان بر نقشآفرینی قانونی خود در حاکمیت پای میفشارند. ولی رژیم همواره از کاندیداتوری اعضای آن در انتخابات درون- حکومتی سر باز میزند.
برخی انتظار میکشند تا جدای از اصلاحطلبان و یا اصولگرایان گروه سومی نیز در این انتخابات سر برآورد. آنها نگاهشان را در آغاز به سوی رییس جمهور حاکمیت سوق میدهند که به ظاهر با اعتدال و میانهروی بین اصولگرایان و اصلاحطلبان، نیروی جدیدی را سوای از آن دو گروه تبلیغ میکند. اما افراد کابینهی او همچنان آلونکی برای تجمیع وزیران کابینههای رفسنجانی و خاتمی فراهم دیده است.
با این همه نتیجهی این انتخابات هر چه باشد برندگان اصلی آن همچنان سپاه پاسداران و اتاق بازرگانی حاکمیت خواهند بود. دو گروه رقیبی که خویشتندارانه در اتحاد با هم بر سیاست کشور همانند اقتصاد آن حکم میرانند. به حتم آرایشی که در این سامانه شکل گرفته است به همین آسانی آن هم با انتخاباتی مهندسی شده از هم نخواهد پاشید./