عصر نو
www.asre-nou.net

"كارمن آمايا" و فيلم "لوس تارانتوس"


Thu 29 01 2015

رضا علامه زاده

reza-allamezadeh70.jpg
كولى‌هاى اسپانيا عموما در ايالت اندلس در جنوب غربى اسپانيا ساكن بوده و هستند، بويژه در جنوبى‌ترين بخش اندلس كه فاصله‌اش تا قاره افريقا فقط يك تنگه‌ی كم‌عرضِ آبى است؛ تنگه‌ى جبل‌الطارق. از اين‌رو نامدارترين چهره‌هاى هنر فلامنكو چه در آواز، چه نوازندگى، و چه رقص متعلق به اندلس هستند.

كارمن آمايا، رقصنده‌اى كه هنوز پس از نيم‌قرن كه از مرگ نابهنگامش مى‌گذرد عنوان برترين رقصنده‌ی فلامنكو را حفظ كرده، متعلق به آندلس نيست بلكه زادگاهش خرابه‌هاى دوروبر بارسلونا در ايالت كاتالونيا در شرق اسپانياست.


مجسمه‌ى كارمن آمايا در پارك شهر بارسلونا

همان‌طور كه تنها شانسِ يك پسر جوان براى فرار از يك زندگى فقرزده در حاشيه‌ی شهرها و حلبى‌آبادها در برزيل و آرژانتين، فوتباليست شدن است، تنها شانس پسرها و دخترهاى فقير كولى در گرو موفقيت در اجراى فلامنكوست. قصه‌ى زندگى كارمن آمايا كه به ظاهر ملودرام، ولى در واقع از هر قصه‌ى واقگرايانه‌اى واقعى‌تر است در مورد اغلب هنرمندان نامدار كولىِ اسپانيا صدق مى‌كند.

كارمن در يك خانواده‌ی كولى در حلبى‌آبادى در حاشيه‌ى بارسلونا به دنيا آمد و از چهارسالگى با رقصيدن به همراه گيتار پدرش خرج خانواده را تامين مى‌كرد تا اين‌كه چند سال بعد توسط هنرشناسى كشف شد و پله‌هاى شهرت و محبوبيت را به سرعت پيمود بطوريكه در بزرگترين سالن‌هاى نمايش دنيا بر صحنه رفت. کارمن آمایا حتی دو بار در دوره‌ى رياست جمهورى "فرانكين روزولت" و "هِرى ترومن" به كاخ سفيد دعوت شد و در آن‌جا رقصيد.

كارمن بازيگر خلاقى هم بود و در فيلم‌هاى زيادى چه در هاليوود و چه در اسپانيا بازى كرد كه آخرین و مطرح‌ترينشان فيلم لوس تارانتوس است كه يعنى تارانتوها يا خانواده‌ى تارانتو. قبل از هر چيز آنونس اين فيلم را كه كمتر از يك دقيقه است ببينيد تا فضاى فيلم دستتان بيايد و من ناچار به توضيح اضافى نباشم.



اغلب، اين فيلم را "رومئو و ژوليت" كولى‌ها ناميده‌اند. برخى هم هستند که با اين قول هم‌نظر نيستند، اما دستكم از نظر شيفتگى عاشقانه و سرانجام تراژيك قهرمانانش، اين دو قصه به‌هم شباهت دارند.

قصه‌ى فيلم، به‌خلاصه شده‌ترين شكل اين است: دو خانواده‌ی كولى ساکن در حاشيه بارسلونا با هم اختلاف شديد دارند؛ خانواده‌ى تارانتو و خانواده‌ى "زورونگو". بزرگِ خانواده‌ى تارانتوها زنى است بسيار پرتوان به نام "آنگوستياس" كه نقشش را همين كارمن آمايا در سن پنجاه‌سالگى به‌زيبائى بازى مى‌كند. و بزرگ خانواده‌ى زُرونگو مرد مغرور و کینه‌توزی است به نام "روسندو".

گردش روزگار، "خُوآنا" دختر زيباى روسندو را با "رافائل"، پسر خوش‌منظر آنگوستياس روبرو مى‌كند و عشقى آتشين ميان آن‌دو در مى‌گيرد كه دودمان دو خانوار را در خطر نابودى قرار مى‌دهد. همين‌جا دست نگه مى‌دارم تا صحنه‌اى بسيار ديدنى از فيلم را نشانتان دهم. در اين صحنه‌ى سه چهار دقيقه‌اى، رافائلِ جوان معشوقه‌اش خُوآنا را براى معرفى به مادرش به كمپ تارانتوها مى‌آورد ولى مادر از روبروئى با دخترِ دشمنِ خانوادگى‌اش سر باز مى‌زند. و اين رقص زيباى خُوآنا است كه دل مادر را به‌دست مى‌آورد، و او به نوبه‌ى خود با رقص جاودانه‌ای موافقتش را با عشق اين دو جوان ابراز مى‌كند!



پدر خُوانا اما زير بار اين رابطه نمى‌رود و با انتخاب مرد ديگرى براى شوهرى دخترش، فاجعه‌اى را زمينه‌سازى مى‌كند كه نهايتا به كشته شدن رافائل و دخترش در آغوش هم خاتمه مى‌يابد.

رقصندگان ديگرى نيز در اين فيلم بازى كرده‌اند كه بعدها به چهره‌هاى درخشان هنر فلامنكو تبديل شده‌اند. يكى از آن‌ها، و نامدارترينشان، "آنتونيو گادِس" است كه بعدها نقش اصلى دو فيلم مطرحِ "كارلوس سائورا"، "فلامنكو" و "كارمن" را بازى كرده است. صحنه‌ى رقص آنتونيو گادِس در خيابان، در گرگ‌وميشِ بامداد، يكى از زيباترين صحنه‌هاى فيلم لوس تارانتوس است. (من در مطلبى مستقل در مورد اين رقصنده‌ى نامدار كه همچنان بر صحنه‌ها مى‌درخشد به این کلیپ خواهم پرداخت.)

فيلم لوس تارانتوس به كارگردانى "رويرا رِله‌تا" براى اولين بار در سال ١٩٦٣ به‌نمايش درآمد و سپس به‌عنوان كانديداى بهترين فيلم غيرانگليسى زبان در اسكار حضور يافت. سازندگان اين فيلمِ بسيار ديدنى كه از بازى‌هاى درخشانى برخوردار است دو خاطره‌ى تلخ براى هميشه بر ذهنشان سنگينى مى‌كند. اول، مرگ نابهنگام كارمن آمايا در اثر بيمارى ريوى در سن پنجاه‌ويك سالگى، وقتى كه هنوز تدوين فيلم به‌پايان نرسيده بود، و دوم در رقابت قرار گفتن اين فيلم در مراسم اسكار با دو فيلم موج نوى سينماى جهان، "هشت‌ونيم" اثر "فدريكو فلينى"، و "چاقو در آب" از "رومن پولانسكى".

مى‌دانيد كه در آغاز دهه‌ی شصتِ ميلادى قرن گذشته، نوعى نگاه درون‌گرايانه در فيلم‌ها داشت جاى فيلم‌هاى نئورئاليستىِ دهه‌ی پنجاه را مى‌گرفت. و این‌گونه بود که لوس تارانتوسِ واقعگرا می‌بايد بازى را به هشت‌ونيم فلينى در رقابت‌هاى اسكار مى‌باخت.

اين نوشته را با كليپ بسيار كوتاهى از مراسم تشييع جنازه‌ى الهه‌ى رقص فلامنكو، كارمن آمايا، به‌پايان مى‌برم.