عصر نو
www.asre-nou.net

«دنیایی بهتر از آفتاب»
و «با سیاهی می جنگم!»


Mon 26 01 2015

شهاب طاهرزاده

دنیایی بهتر از آفتاب

میخواستم دنیای من بهتر از آفتاب باشد
بهتر از هوای خویش و این خواب باشد
دل من به هوای آزادی و نان بود
ندارم زبانی که در آن سخن جواب باشد
آنقدر کوشیدم که دل از میان رفت
بس است مرا زورقی که عمق آب باشد
از چهارگوشهء میهن فراری شدند مردمان
آخر تو ببند دهان را که عتاب باشد
تو مگر صاحب مردمی که با همه زجر
میکنی مردم را آدم که یعنی صواب باشد ؟!
مردم نه بچه اند و سخیف و نه بیگانه
دیوانه تویی که پرچم اسلامت باب باشد
هر نگاه که تو میکنی و هرعملی از تو
اگر گناهی هست هم اوست که خراب باشد
جایتان خالی ست ای مردم خوش نظر
من و یاران بنوشیم می و حال ما گلاب باشد .

2015 01 09
ــــــــــــــــــ

======================================

با سیاهی می جنگم!

مرا
اینچنین که می نمایم
باور نکن !
مرا در آنسوی تاریکی
باور کن !
مرا سرد و تلخ
همچون صدایی نامفهوم
مدان !
مرا با عشق باور کن !
با پاکی باور کن !

من از خورشید آمده ام
من
در مدار خورشید جا دارم
من = توام
تو
سرزمین پاک رویایی
من = توام
تو
جرقه های جابجایی این سرزمین !

یک روز
خورشید
در پشت ابرها گم شد
و سیاهی
با شلاق خون آلودش
آمد
مردم پراکنده شدند
و نور
به سختی مقاومت می کرد
روزی
ابرها غریدند
و خورشید را
ذره ذره کردند
و او را بلعیدند
و سایه اش
بر سر من و تو افتاد
جهان
برای من و تو
تنگ شد
سیاه شد
من سر برآوردم
و جهان دیگری را دیدم
پر از شکوفه و روشنی
پر از سبزه و سپیدی .

من
با سیاهی می جنگم
مرا
اینچنین باور کن !

2014 12 30