عصر نو
www.asre-nou.net

نمونه ای از تیز بینی شمس تبریزی


Mon 15 12 2014

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

bineshe-zibarouz3-s.jpg
مقدمه
در مقالات شمس نمونه های فراوانی از بینش درست و روانشناسی عمیق شمس تبریزی در باره افراد جامعه زمان او یافت می شود . برای نمونه در نوشتار زیر وی از دوستی سخن می گوید که مورد اهانت عوام قرار گرفتهاست .او را زن صفت خطاب می کنند چرا که ظاهرا با زنی چنگنواز نشست و برخاست دارد ولی معشوقش نیست وکام نمی گیرد . عوام و غوغا، وی را به طعنه و توهین "طریل" می خوانند و شمس هم در دفاع از او می گوید ایشان باید کمر به خدمت صد طریل مانند او ببندند تا لایق خدمتگزاری چنین طریل ارجمندی گردند.  شمس به خوبی می داند که دوستی و هم صحبتی میان دو روح آزاده ارزشی والاتر از کشش جنسی دارد . البته در زمان وی معنای واژۀ "طریل" روشن بود ولی امروزه بنا به گزارش دکتر محمد علی موحد، معنای دقیق این واژه مشخص نیست وبه نظر می رسد باید به مفهوم پست و بی مقدار باشد که بصورت دشنام در آن زمان بکار می رفت :
"اخلاطیان گویند که ای طریل ، برو تا دشنامت ندهیم" ( مقالات، ج1، ص305)
[یعنی افراد بدزبان می گویند ای فرومایه بروتا دشنام نشنوی]
اما به نظر می رسد افزون بر این معنی، طریل صفتی بوده که به ا مردان نسبت می دادند. در متنی که خواهد آمد، عوام می گویند "طریلی می کنی شرم نمی داری نان خوردن شرم می داری ؟" .توضیح آن است که در میان بسیاری از گروه  های جوانمردی در آن زمان چنین رسم بود که حاصل دسترنج یا گدایی از مردم را که در طول روز جمع آوری کرده بودند، نگه می داشتند تا هنگام شام بایکدیگر به  صفا و سادگی بخورند و این صرف غذا بایکدیگر و با میهمانان از راه رسیده، باعث تحکیم رشتۀدوستی و مودت بین آنان می شد. امروزه هم اصطلاح "با یکدیگر نان و نمک خوردن" باز مانده از چنین رسمی است . برای همین  درویش مورد اشاره در متن، مایل نیست یا خجالت می کشد غذای چرب و نرمی را که آن زن چنگی به او تعارف کرده همانجا بخورد :
"از آن دوستان که می گویم می باید که شما ببینید، که از مااند، یکی در صورت ِ طریل است . می گوید طعنه می زنندم که مخنث است؛ نیستم مخنث، الّا با این زن ِ چنگی آن معامله ام نمی باید . [مایل نیستم از او کام بگیرم] اما مرا با او و او را با من خوش است، الا همین؛ گله کند، [ آن درویش نزد شمس از دیگران گله می کند] که با من خفت وخاست نیست و نیز [آن زن چنگی] لوتهای چربم دهد، نتوانم خوردن.
گویندکه چرا نمی خوری؟ گویم شرم دارم اینجا خوردن . غرضم آن بوَد تا بَر ِ درویشان برم، که اگربگویم که اشتها ندارم، به درویشان نرسد.
گویم : شرم می دارم این جا خوردن 
گویند : "طریلی می کنی و شرم نمی داری، نان خوردن شرم می داری؟"
آن زن گوید: "که او را یارانند ، خواهد که با ایشان بخورد."
اکنون هم نگفتم که کیست . صد طریل را خدمت باید کردن ،
تا به آن یک طریل برسی"*
(نک، مقالات شمس ، ج 1 ، ص215 به کوشش دکتر محمد علی موحد)
* توضیحات درون گیومه [ ] از نویسنده این متن است .
                                                                               پایان

http://zibarooz.blogfa.com/