عصر نو
www.asre-nou.net

خاوران خاموشی ندارد - درگذشت خانم روحی صفری!


Thu 4 12 2014

کاوه بنائی

Rouhi-Safari.jpg
اوران خاموشی ندارد؛
این ذره ذره زیستن خاموش وار ما
روزی سر می زند زجائی
خورشید می شود.....
"سیاوش کسرائی"

خاوران خاموشی ندارد.
۲۶ سال گذشت و همچنان, قلب هائی که در سینه خاوران می تپند, یارانشان را فرامی خوانند. امروز هم مثل دیروز قلبی که, با خاوران می تپید, به خاوران پیوست.
روحی* هم رفت.

حسین جان, عروس جوان تو آمد. روحی, همان است که, تو در آخرین لحظه زیستن, با یادش, با یادگارانت برایش, شعر و ترانه می سرودی, امروز پیش تو آمد. مانند تو استوار, سالها بر شانه هایش فرزندانت را نشاند, بارور شد با باورهای تو, مهر ورزی روحی با قلبی زخمی, مردم شهر که, هرازچند گاهی کارشان به بیمارستان می کشید را هرگز فراموش نخواهند کرد. ساده و آرام زیست. مانند تمام آن گروه زنان فارغ از هیاهوی زنانه, نه شکوه ای کرد, نه ناله ای, او هم مثل ما, نبودنت را باور نکرد, همیشه و هر زمان پرسش مارا با پاسخی شایسته نام ات بر زبان آورد. در جستجوی نشانی ات, خاطره ای, و شاهدی که از تو برایش خبری داشته باشد, از آخرین روزهائی که نتوانسته بود دیداری داشته باشد همیشه می کوشید. روحی هیچگاه باور نکرد تو نیستی, می گفت: دیشب حسین آمد, تا صبح با هم گپ زدیم, همیشه صدایت در درون اش نغمه زندگی بود. در جشن ها و عروسی ها, با تصویر تو لزگی می رقصید و اشک های ما را با لبخند هایش پاک می کرد.
خاوران ها هرگز از یاد نخواهند رفت. خاورانها زنده اند, چراکه در هر زمان, صدائی, نوائی و نشانی از خود را باز می گویند. آنها توانستند شما را در آن سالهای شوم و سیاه از مردم بربایند و مخفیانه به قتل برسانند, اما بر همسران, خواهران, مادران و پدران, نتوانستند چیره شوند. این مقاومت و بازخوانی خون بر زمین ریخته, بذر دوران گشته و همرازِ زبانِ زمان شده و طنین صدای شما را دارد.
خاوران ها زنده اند, چرا که قد کشیده اند آن نو نهالان, آن یادگاران, هر کوی و برزن که پا نهند, مردم با دیدن شان, نام تان را بر دیدگان شان می نهند و اینگونه خاوران زنده است و زندگی می کند. این سکوت معنی دار, این حجم بارور گشته از درد, روزی خروش خود را نشان خواهد داد.
بگذار امروز با کشیدن حصار و گسیل کردن نیروی نظامی و سرباز و مامور مانع حضور شوند. این خود سندی بر زنده بودن خاوران است. آنها هراس شان از چیست؟ ۲۶ سال از کشتار دسته جمعی, همچنان وحشت از تکه زمینی دارند که شما در آن جای گرفته اید. آن "نــه" به جلاد در آن روز, فریاد فروخفته ای شده است که همچنان برایشان کابوس شبانه است. آن فریاد ها, پژواک اش هر لحظه, در هر گوشه میهن, به گونه ای شنیده می شود. با روی در خاک کشیدن هر عزیزی از خاوران, در هر گوشه ای از میهن, صدای تان شنیده می شود و ما, همصدا با شما فریاد می زنیم: نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم.

*روحی صفری, همسر حسین لامعی از کادرهای حزب توده ایران

کاوه بنائی ــ رم