انتخاب بهترين گزينه
Fri 8 05 2009
ج. پاکنژاد
از جمله مواردی که در بحث انتخابات ايران به آن اشاره ميشود اين ادعا است که انتخابات در نظام حکومتی ايران دو مرحله ای است. در مرحله اول افرادی از سوی حاکميت و در واقع ولايت مطلقه به مردم معرفی ميشوند- انتصاب- و در مرحله دوم از مردم ميخواهند که در بين اين افراد، فرد „اصلح“ را برگزينند تا او به نوبه خود کارگزارنظرات قدرت مطلقه حاکم شود. صاحبان اين نظريه معتقدند که در مرحله دوم، مردم درانتخاب کردن آزادی نسبی دارند و بايد ازاين آزادی استفاده بهينه را کرده و از ميان افراد معرفی شده آن را که بدتر ميدانند حذف کنند و رای خود را به نفع بد به صندوق آرا بريزند تا بلکه با گذار از بدتر به بد به مرحله ای برسيم که انتخاب بين بد و خوب ممکن گردد!.اما اين نظرفريبی بيش نيست،دروغی که ساخته ذهن های معتاد به قدرت است که همواره در ذهنيت آنها منافع و يا مصالح جايگزين حقوق ميشوند. بدين سبب است که اغلب ازمنافع ملی و يا مصالح ملی سخن ميگويند و مينويسند تا حقوق ملی. در اين نوع استدلال، مصلحت انديشی جای حق بينی را ميگيرد. نظامهای استبدادی، خود، يکی از مروجين اين طرز تفکرند. از اين روست که در نظام ولايت مطلقه حاکم برايران، همواره شاهد بی عدالتی ها و حق کشی ها وحتی جنايات بيسابقه بنام مصالح نظام بوده و هستيم. يکی ديگر از کارهای اين طرز تفکر، بکار گيری وسيله به جای هدف است که از اتفاق در باره „انتخابات“ در ايران هر دوی اين روش، يعنی جايگزينی حق با نفع و مصلحت وتعويض جايگاه هدف و وسيله بکار می رود. رای دادن را حق مردم ميشمارند و در نتيجه ميگويند رای ندادن و تحريم انتخابات گذشتن از حق خويش است، با بکار گيری اين فريب، فريب ديگر را در کار می آورند و ميگويند حال که رای ميدهيم، مصلحت ايجاب ميکند که بين بد و بدتر انتخاب کنيم که اين هر دو دروغ هستند. اما راست اين است که رای دادن بکار بردن حق حاکميت خويش است. رأی دهنده حق حاکميت خود را به منتخب خود تفويض می کند. پس رای دادن به خودی خود حق نيست، وسيله ابراز حق حاکميت است و انتخابات نيز به نوبه خود وسيله ای است برای بيان اين حق. حال اگر فردی از افراد جامعه بپذيرد که در مرحله ای غاصب حاکميت،او را لايق تشخيص صلاحيتهای نامزدها نداند و برای او „صالح“ هارا گزينش کند تا او ازبين گزينه ها، کسی راکه مطلوب قدرت حاکم و ملتزم به حفظ نظام است و مصالح نظام را برتر از حقوق او و ديگر شهروندان ميداند، انتخاب کند، ازچه حقی بر خوردار است؟ آيا او از حق خود چشم نپوشيده و خود را گرفتارجبر تحميلی و گير کردن در چمبره بد وبدتر نکرده است؟ اگر انسانی از حق حاکميت خويش بر خوردار نباشد، آيا باز آزاد است و می تواند از „آزادی نسبی“ ادعايی در مرحله دوم بهرمند شود؟ با نگاهی به تاريخ نظام ولايت فقيه در ايران، در ميابيم که فريب انتخاب بين بد و بدتر، همواره به انتخاب بدتر انجاميده و هر روز به سوی بد ترين سير کرده است. - به عمد در اين نوشتار، از واژه "جمهوری“ استفاده نميشود تا اين واژه لوث نشود زيرا آنچه که در ايران ميگذرد، جمهوری نيست. نظام جمهوری بر اساس رای مردم استوار است- مبارزه برای عرفان به حق انسان و عموميت يافتن آن نزد فرد فرد جامعه، از کار های بايسته و قدمی مهم در راه يک جامعه مدنی قانونمند است که مدافعان حقوق بشروطرفداران صادق يک نظام مردمسالار، بايد بطور مستمر و با کار توضيحی بدان همت گمارند. از اساسی ترين اين کارها زدودن فريب بزرگ يعنی جايگزين کردن حق با مصلحت و روش بر اساس حق با روش ناقض حق و...است. بايد جايگاه حق را بدو باز گرداند تا جامعه مدنی تحقق يابد. تا جامعه ای بدين کار توانا نگردد هنوز هستند خانواده ها و يا صاحبان دمی (خون) که گرفتن جان ديگران را، حال درايران به عنوان قصاص و جاهای ديگربه عنوان خونخواهی حق خود بدانند و از اين امر غفلت کنند که حق، حق حيات است. در جامعه ای که مصلحت جای حق بنشيند، قاضی به خود اجازه ميدهد که به نام مصلحت دست به قتل بزند و نوجوانی را از حق حيات محروم کند ولو اينکه در پرونده او شک و شبهات بسيار باشد و تازه سخن گوی قوه قضائيش، انگشت اتهام را بسوی رسانه ها نشانه برود که اگر جو سازی نميکردند، دلارا اعدام نميشد. لابد از ديد قاضی پرونده مصلحت ايجاب کرده است که تسليم جو سازی های ايجاد شده ادعايی آقای سخنگو نشود. تا حق به جای مصلحت ننشيند وجان انسانها و حق حيات جايگاه بايسته را نزد مردم ما نيابد! هنوز هستند فرد و يا افرادی که آرامش خود را در گرفتن اين حق خدا دادی از ديگری می جويند و از اين امر غفلت ميکنند که بر خلاف همان قرآن عمل می کنند که با استناد به آن، قصاص را توجيه گر بی عدالتی های بی شمار خود می کنند.امر قصاص در قرآن به منظور انتقام گيری و مجوز قتل ديگری نيست، حق حيات نزد خداوند چنان با اهميت است که کشتن يک نفر بيگناه را به منزله کشتن تمامی بشريت ميداند،از اين روست که حتی در باره قصاص قتل نفس بهتر است نکنيد رابه انسانها ياد آور ميشود. آيا در موارد قصاص، صاحبان دم از سوی مراجع قضايی به اين امر هشدار داده شده اند که اگر ادعای مجرم مبنی بر بی گناهی صحت داشته باشد درکشتن تمامی بشريت شريک جرم اعدام کنندگانند؟ قاضی ای که چنين حکمی صادر ميکند به حکم خود علم مطلق دارد؟ نزد وجدان خود چه پاسخی را ميجويند؟ تا حق بجای مصلحت ننشيند، مصلحت نظام ايجاب ميکند تا استخوان مرده ها نيزاز جور و ستم ستمکاران در امان نمانند و قاتلين خاک قبور قربانيان خود را به توبره ميکشند تا برای حفظ منافع خويش و آمرين قتلها به خيال خام خود، آثار جرم را محو نمايند. اما اين کور دلان غافلند که حق حيات اين قربانيان تا ابد دامنگير آنها است و وجدانهای بيدار اين حق را فرياد ميزنند. تا حق جايگزين مصلحت نشود، شرافت و کرامت انسان بازيچه قدرت است. امروزآقای مهندس موسوی مدعی اصلاح طلبی است. واژه ای که تا کنون از سوی مدعيان آن تعريف روشن و شفافی نيافته است. او در منطق گرفتاران در چمبره بد و بدتر يکی از بدان است. وی در ابرازارادت و التزام به ولايت فقيه تا جايی ميرود که در جمع دانشجويان ميگويد شرافت خود را ازآقای خمينی دارد! اوکه هنوز نميداند کرامت و شرافت انسان ذاتی اوست، شرافت خود را از آقای خمينی، از شخصی دارد که درراستای استقرار استبداد دينی و تحميل ولايت فقيه بر جامعه ايران، به کودتا دست زد و کشتار سال شصت، ادامه جنگ و... به کنار، بر خلاف شعون اخلاقی و دينی، تنها در سال ۶۷ در چند خط، دستور قتل عام زندانيان در بند را صادر کرد.آقای موسوی در طی تمامی اين سالهای خون و آتش در اين نظام مسئوليت داشته است، حال نيز وعده بازگشت به آن دوران را داده و ميدهد و به آن دوران افتخار هم ميکند. شما را چه شده است. خود زنی تا به کجا؟ يک روز آقای رفسنجانی منجی ميشود و يک روز موسوی؟ چرا مردم را به انتخاب بين بهترين،يعنی آزادی و بدترين يعنی ماندن در استبداد مطلقه فرا نميخوانيد؟ تنها انتخاب بين گزينه های موجود که يکی بر حق حاکميت مردم استوار است و ديگری بر صغارت مردم، انتخاب بين شرکت در انتخابات و تحريم آن است. تحريم انتخابات رأی منفی دادن به بدترين که ولايت مطلقه و مدار بد و بدتری که او مردم را به زيستن در آن مجبور کرده است. آزادی انتخابی که ايرانی پيدا می کند، بهنگام تحريم است. او بايد بين آزادگی و کرامت و شرافتمندانه زيستن و يا در بند قدرت مافياها و ذلت وگرفتن شرافت از بی حرمتان ماندن، يکی را بر گزيند. بهترين گزينه تحريم „انتخابات“ است. هم ميهنان خود را به اين انتخاب برترفرا بخوانيم.
jmpaknejad@yahoo.fr