عصر نو
www.asre-nou.net

ملی دموکرات ها و اسید پاشی ها


Fri 31 10 2014

دنیز ایشچی

انگار نه دزدی آمده و نه زیانکاری کرده است. شهر امن و امان است و همه در آسایش خوابیده اند. به وب سایت ها و بلاگ های دوستان وابسته به جنبش های ملی دموکراتیک، خصوصا سایتهای آذربایجانی، حتی سازمان های سیاسی کردستان ایران نگاهی بکنید. انگار در عرض دو سه هفته آخر اتفاقی در این مملکت رخ نداده است. این فقط و تنها جریان های مربوط به دموکرات های چپ این ملیت ها می باشند که فجایع اخیر ضد انسانی و ضد بشری اتفاق افتاده از قبیل اسید پاشی ها ی اخیر در اصفهان و اعدام ها را زیر ذره بین گرفته، به نقد کشیده و افشا میکنند. بخش دموکرات های چپ جنبش های ملی دموکراتیک عکس العمل شدید خود را به دنبال تصویب لایحه امر به معروف در مجلس و سخنان بخش هایی از مسئولین حکومتی مبنی بر اینکه دیگر آنها باید از حد حرف زدن گذشته و بخاطر اجرای دستور امر به معروف حتی باید خون بریزند را نشان داده، افشا کرده و به نمایش می گذارند. بخش عمده دوستان ملی گرای دیگر ما که عمدتا وقتی که ظلمی در حق آنها اجرا می گردد، سر و صدای زیادی راه می اندازند و فریاد وای حقوق بشرشان بالا می رود که چرا سکولار دموکرات های سازمان های سرتاسری نسبت به آنها همدردی نگرده و احساس پشتیبانی نمی کنند، در مقابل این فجایع سکوت مطلق کرده اند.

در شرایطی که اکثر سازمان های سرتاسری سکولار، آزاده و دموکرات از مبارزات رزمنده کوبانی در دفع و شکست داعش فعالانه حمایت می کنند. در حالیکه همین سازمان ها و رسانه های آنها در های خویش را به روی انعکاس مسائل و نظرات نهادهای ملی دموکراتیک و مسائل مربوط به جنبش های ملی دموکراتیک باز کرده اند، برعکس چنین روندی را مشاهده نمی کنیم. امروزه برعکس موضعگیری های اکثر نهادها، سازمان ها و وب سایت های دوستان ملی گرای ما، همه وب سایت های واحدها، سازمان ها و نهادهای دموکراتیک سرتاسری نشانه های فراوانی از مقالات و مسائل طرح شده توسط فعالین ملی دموکراتیک را هر روزه منتشر کرده و مسائل و نقطه نظرهای آنها را مطرح می کنند. این در حالی است که برعکس این مساله صادق نیست. مثلا دوستان ملی گرای غیر دموکرات افراطی آذربایجانی ما در مورد حملات داعش به کوبانی و جاهای مشابه آن سکوت کرده و از رزمندگیهای مردم این مناطق در دفاع از هستی خویش پشتیبانی نمی کنند. همین نهادها و وب سایت های مربوط به آنها نسبت به تمامی فاجعه مربوط به اسید پاشی ها و اعدام ها با سکوت کامل روبرو می گردند. این مساله نشان می دهد که این دسته از دوستان ملی گرای ما مثل یک خیابان یک طرفه انتظار دارند همه نسبت به اقدامات ضد دموکراتیک نسبت به آنها عکس العمل نشان داده و حساسیت خود را در عکس العمل خویش نشان دهند. اگر این کار را نکنند فاشیست و نژاد پرست می باشند. ولی این دوستان ما نسبت به تمامی جنایات و فجایعی که در بخش های دیگر ایران اتفاق می افتد، کاملا بی تفاوت بوده و هیچ گونه تعهد اخلاقی انسانی ندارند.

تفسیر و برآیند سیاسی این موضع گیریها نسبت به راستای آنها در حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران و یا سیاست عبور از این این نظام چه می باشند؟ وقتی نمایندگان سیاسی جنبش های ملی دموکراتیک آذربایجان، کردستان و یا بخش های دیگر ایران نسبت به اسید پاشی ها در اصفهان، اعدام ریحانه جباری و اعتراضات آزادیخواهان آزاده و دموکراتی مثل امثال نسرین ستوده در راستای آزادی دامنه فعالیت های وکلا کاملا بی اعتنا بوده و هیچ عکس العملی نشان نمی دهند عمق فاجعه از چندین زاویه نشان داده می شود. آیا تنگ نظری ملی آنها را به خنثی بودن در مقابل جنایات ارتجاعیون در ایران و عدم حمایت آنها از سایر جنبش های دموکراتیک و آزادیخواه سوق نمی دهد؟ چطور می شود این دوستان ما نمایندگان سازمان های مسئول ملی دموکراتیک باشند و نسبت به شنیع ترین فجایعی که در کشور میگذرد، بی اعتنا باشند؟ چطور می شود ملی دموکرات های آذربایجان نسبت به رزمندگان فداکار از جان گذشته در راه آزادی و عدالت کوبانی کاملا بی اعتنا باشند و در کنار دولت رجب طیب اردوغان قرار بگیرند. آیا تجربه منفی عدم پیوند یابی جنبش های ملی دموکراتیک با جنبش دموکراتیک سرتاسری در زمان خیزش هشتاد و هشت، دوباره باز تولید نمی شود؟ تجربه تلخ نشان می دهد که نمایندگان سازمان های سیاسی ملی گرای افراطی عملا در صف خنثی کنندگان فعالین جنبش سکولار دموکراسی کشوری بوده و نه تنها از نیروهای اصلی مسخ کننده جنبش فراگیر سکولار دموکراسی می باشند، بلکه در خیلی موارد در کنار جنایت کاران رژیم قرون وسطائی جمهوری اسلامی ایران قرار میگیرند.

برجسته ترین ویژگی سیاست سکوت مطلق در مورد سرکوب های نیروهای ترور و وحشت در بخش های دیگر ایران، از قبیل اعدام ها، اسید پاشی ها و اقدامات ضد انسانی دیگر،همگامی سیاسی آنها با حاکمیت دولت سرکوب و خفقان ولایت فقاهتی می باشد. دولت سرکوب جهت گمراه کردن، خاموش کردن و بیصدا کردن اعتراضات گسترده به اسید پاشی های اصفهان، بطور همزمان اقدام با اعدام ریحانه جباری زد. یکی از اهداف آنها از این جنایت این بود که صدای خروش جنبش ضد اسید پاشی را از طریق تمرکز دادن افکار مردم به اعدام ریحانه جباری، منحرف کرده و این جنش را از بار اعتبار مردمی آن تهی کرده و افکار عمومی را نسبت به آن بی تفاوت بکنند. این در حالی است که حکومت جمهوری اسلامی ایران لازم نبود در راستای پیشبرد سیاستهای ترور و خفقان و ارتجاعی خویش در مورد نهادهای سیاسی اجتماعی فعال در زمینه مساله ملی بعضی ملیت های ایرانی، هیچ کار بکند. این دوستان نه تنها در مقابل این جنایات و فجایع سکوت مطلق اتخاذ کرده اند، بلکه تا زمانی که آتش سوزان عملکردهای ارتجاعی این نظام قرون وسطائی تا در خانه آنها نیامده است، هیچ صدایی از آنها در نمی آید. وقتی که چماق داران این نظام به سرکوب آنها می پردازند، دریاچه اورمیه را خشک می کنند و اجازه تحصیل به زبان مادری را از آنها غصب می کنند، فریادشان در می اید که چرا جنبش های دموکراتیک و آزادیخواه سرتاسری نسبت به حمایت از آنها فعالانه وارد میدان نمی شوند. امروزه دیگر بخش قابل توجهی از جنبش سکولار دموکراتیک سرتاسری جنبش های ملی دموکراتیک را بعنوان بخشی از مجموعه بخش بندی های جنبش های ملی دموکراتیک می شناسند و نسبت به تحقق حقوق دموکراتیک ملیتها همصدائی قدرتمندی ارائه می دهند.

بازتاب جنبه دیگر اتخاذ سیاست بی طرفانه و سکوت مطلق از طرف نهادها و سازمان های ملی افراطی، شقه شقه کردن جنبش دموکراتیک ازادیخواهانه ایست که می خواهد از نظام جمهوری اسلامی ایران عبور بکند. در شرایطی که جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک مردمی در عرصه جنبش آزادیخواهانه و دموکراتیک زنان، در کلنجار جدی با سرکوب گران قرون وسطائی حکومتی قرار دارند، نیاز سیاسی روز ایجاب می کند که حد اکثر بخش بندی های دیگر نیروهای آزاده و دموکراتیک با آنها همصدا شده و به کمک آنها بشتابند. استراتژی نیروهای ارتجاع تاریخی در این می باشد تا این جبهه را شقه شقه کرده و بخش های قابل توجهی از آن را به انفعال جدی کشانده و یا آنها را در مقابل هم قرار دهند. ملی گرایان افراطی هم به شقه شقه شدن جنبش آزادیخواهانه یاری می رسانند، هم به خنثی کردن بخش های قابل توجهی از نیروهای این جنبش. افراطی گری ملی گاها با افراطی گری دینی همنوا شده و معجونی بصورت ملی گرائی دینی را ارئه می دهد که عقل سالم می تواند نتیجه بگیرد که به نحوی دست خود حکومتیان جمهوری اسلامی ایران در شکل گیری آنها در کار باشد.

قبل از اینکه به این نقطه بپردازیم که حکومتیان نظام خفقان ارتجاعی فقاهتی بصورت فعالی در زمینه نفوذ در جریانات دموکراتیک جهت خنثی کردن، بی طرف کردن و منحرف کردن آنها نقش فعالی دارند بپردازیم، بهتر است توجه خود را متوجه این نقطه بکنیم که آیا نیروهای آزاده ای که با آرامان های دموکراتیک و آزادیخواهانه ای در جنبش ملی فعالیت دارند باید توجه خود را به این نقطه جلب بکنند که دست یابی به حقوق دموکراتیک هر کدام از بخش بندی های جنبش های ازادیخواهانه در ایران، فقط زمانی قابل تحقق خواهد بود که در پیوندی ارگانیک و هماهنگ با دیگر نیروهای دموکراتیک صورت بگیرد.جنبش های ملی دموکراتیک فقط زمانی خواهند توانست به ارمان های خویش دست یابند که در پیوند ارگانیک متقابل و حمایت کننده با جنبش های زنان، جوانان، کارگران، دانشجویان، کارمندان، غیره قرار گرفته باشند. فرهنگ اخلاقی انسانی همبستگی با جنبش ها و حرکت های آزادیخواهانه باید از ویژگیهای اولیه هر جنبش سکولار و دموکراتیک باشد. هر کس و یا هر جریانی نسبت به اسید پاشی های حکومتی، اعدام های فقاهتی و دیگر انواع سرکوب بی تفاوت باشد، نه تنها از ارزشهای انسانی فاصله می گیرد، بلکه باید بخاطر داشته باشد که نوبت سرکوب آنها هم توسط جمهوری اسلامی ایران خواهد رسید. اگر آنها امروز به فکر دوست یابی و ایجاد پل های مودت میان خود و بخش های دیگر جنبش های آزادیخواهانه ننمایند، فردا دیگر خیلی دیر خواهد بود.

دنیز ایشچی 31-10-2014