عصر نو
www.asre-nou.net

به رضا سید حسینی سلام می کنم


Fri 1 05 2009

محمود کیانوش

mahmoud-kianoush.jpg
من همیشه غربت را در وقتی احساس می کنم که دنیای من از وجود و حضور یکی دیگر از کسانی که ضامن امیدواری به روشنی آینده انسانیت بوده اند، خالی می شود. در این موقعهاست که آرزو می کنم که نسل جوان امروزی در میان خود کسانی را داشته باشد که جای این گونه ارجمندان را بگیرند و فرزندان خلف آنها باشند، به این معنی که با چشم خود و با پای خود و با ذهن خود در راهی که آنها هموار کرده اند، به هموار کردن و دنبال کردن راه خود بپردازند. بدیهی است که هر نسلی جهت راهش را قدم به قدم خود تعیین می کند، امّا جا و معنای مقصد را از نسل با اصالت پیش از خود می آموزد، زیرا که انسان تاریخی، که خود را از غارنشینی به کاخ تمدّن امروز رسانده است، هرگز مقصد عوض نکرده است. مقصد او همیشه بقا و خوشبختی خود با حفظ اصالت و معنویت انسان بوده است.
امروز شنیدم که دنیای من از وجود و حضور «رضا سید حسینی» خالی شده است، و در این لحظه خود را در دنیایی که دارم، غریب تر از همیشه احساس می کنم. روح او نهفته در قالب جسم، همیشه از آتش صداقت در عشق به دانستن شعله ور بود. می سوخت و یاد می گرفت، می سوخت و یاد می داد. با فروتنی سربلند می زیست و از شراب آگاهی سرمست بود. با او که بودی، از درنگها و دریافتهای خود با اطمینان سخن می گفتی، چون می دانستی که ذهن او در آفاق بیکران اندیشه پروازهای بلند داشته است و درنگها و دریافتهای انسان تاریخی را تجربه کرده است.
با اینکه در فاصله کمی از او ایستاده ام و برق چشمهای ژرف نگر او را می بینم و صدای مهر و صداقت انسان کامل را از گلوی او می شنوم، در غربتی که با رفتن او در دنیای من تازه شده است، خاموش می مانم.

محمود کیانوش
لندن - اول ماه مه 2009

بادِ حادثه

به ياد فرزند رضا سيد حسيني
آن گل كه شكفت و ماند و كم كم پژمرد
با خاطرِ شاد زيست ، بي حسرت مرد:
از آن گلِ نوشكفته دارم افسوس
كِه ش حادثه بركند و به بادَش بسپرد.

در باغ وجود

به یاد رضا سیّد حسینی
انسان به خزانِ خود چو گل خاك شود،
از پيري و دردهاي آن پاك شود:
با چهرۀ نسلِ نو، در اين باغِ وجود،
باز آمده، خرّم و طربناك شود.