چريکهای فدائی خلق ایران
پيام به مناسبت روز جهانی کارگر!
Tue 28 04 2009
چریک های فدائی خلق به مناسبت فرارسیدن اول ماه مه پیامی داده اند. در این پیام آمده است:
اول ماه مه ، روز جهانی کارگر ، روز همبستگی مبارزاتی کارگران سراسر جهان است. روزی است که کارگران هر کجا که بتوانند چرخ توليد را خوابانده و با برگزاری گردهم آئی هائی بزرگ ، قدرت تشکل و اراده خلل ناپذيرشان برای مبارزه با ظلم و ستمی که روزانه بر آنها اعمال می شود را به نمايش می گذارند. هر ساله اين روز فرصتی است تا کارگران آگاه به ارزيابی از مسير های مبارزاتی طی شده و راه هائی بپردازند که برای رسيدن به مطالباتشان بايد بپيمايند.
امسال کارگران جهان در شرايطی به پيشواز روز جهانی خود می روند که نظام سرمايه داری در سراسر جهان با بحرانی بزرگ دست به گريبان می باشد. بحرانی که سرمايه داران به بهانه "مقابله" با آن حقوق و دستاوردهای مبارزاتی کارگران را وحشيانه مورد يورش قرار داده و دسته دسته کارگران را از کار اخراج می کنند. با توجه به نقش غير قابل انکار اين بحران در زندگی و سرنوشت کارگران سراسر جهان جا دارد که دراين پيام کمی به دلائل و نتايج اين بحران بپردازيم.
بحران اخیر که در آغاز نمود خود را در عدم امکان باز پرداخت وام های مسکن در آمريکا نشان داد ، امروز تا آنجا پيش رفته است که اقتصاد جهانی را در نورديده و نظام جهانی سرمايه داری را با سرعت بسوی رکود می برد. به واقع آنچه که در ابتدا فروپاشی مالی در آمریکا قلمداد می شد اکنون تمام اقتصاد جهانی را به مخاطره انداخته و زندگی میلیونها انسان را تهدید میکند.
اگر تا ديروز ايدئولوگهای بورژوازی چنين تبليغ می کردند که "اقتصاد بازار آزاد" ديگر با بحران هائی همچون بحران خانمان برانداز دهه سی قرن گذشته که در جريان آن هزاران بنگاه ورشکسته شده و ميليون ها کارگر بيکار گشتند ، مواجه نخواهد شد و ادعا می کردند که گويا "دست نامرئی بازار" همه چيز را کنترل خواهد کرد ، حال سقوط بازارهای بورس و اجبار دولت ها در تزريق ميليارد ها دلار به نظام بانکی و ورشکستگی روزمره صنايع ، خبر از شدت بحران و رکودی می دهد که از برخی جنبه ها حتی از بحران های قبلی نيز بدتر و وخامت بار تر است. شدت بحران اخير به حدی است که صندوق بين المللی پول در گزارش اخيرش در مورد "چشم انداز اقتصاد جهان" مجبور به اعتراف شده است که رکود اقتصادی کنونی به مراتب از "بحران بزرگ اقتصادی" دهه 30 شديدتر است. با توجه به چنين واقعيتی است که امروز در همه کشور ها، دولت ها به تکاپو افتاده اند تا تحت عنوان "طرح های محرک اقتصادی" ، با تزريق حجم بالائی از پول به بازار و بالا بردن مصرف ، از ابعاد رکود رو به رشد بکاهند و در همان حال ده ها کنفرانس محلی و بين المللی جهت چاره جوئی برای مقابله با اين بحران سازمان بدهند. برای نمونه سران 20 کشور صنعتی در نشست لندن خود در 3 آوريل تصميم گرفته اند که پنج هزار میلیارد دلار برای به گردش درآوردن چرخ اقتصاد خود هزینه کنند و اين امر را "بزرگ ترین محرک اقتصادی در تاریخ" سرمايه داری اعلام نموده اند. اما عليرغم چنين تصميمات به اصطلاح تاريخی، باز هم نخست وزير انگلستان پس از کنفرانس رهبران بزرگترين اقتصاد های سرمايه داری ، مجبور شد اعتراف کند که "هیچ درمان فوری" برای وضعیت اقتصادی فعلی وجود ندارد.
حال سوالی که در اين جا مطرح می شود اين است که هزينه مذکور ، اين "بزرگترين محرک اقتصادی در تاريخ" قرار است از کجا تامين شود؟ می دانيم که اين پول قرار است به بزرگترين بانکدارها و صنايع داده شود تا با سرمايه گذاری، از توقف توليد جلوگيری کنند و بازارها را همچنان فعال نگاه دارند. پس واضح است که سرمايه دارانی که گيرنده اين پول هستند نمی توانند تامين کننده آن باشند. آنچه می ماند دولت ها هستند که قرار است از خزانه کشور ها و ماليات های کارگران و توده های ستمديده چنين حجم بالائی از پول را تامين کنند و يا با پيش فروش آينده برای حال بودجه يابی نمايند. آيا اين امر بار ديگر و به روشنی نشان نمی دهد که اين دولت ها و اين کنفرانس ها و نهاد های مالی جهانی همه برای حفظ اين نظام استثمارگرانه شکل گرفته اند و خود بايد آماج مبارزه کارگران و مردم ستمديده برای رهائی قرار گيرند؟ براستی چرا وقتي سيستم سرمايه داری در رونق است همين دولتها حاضر نمی شوند از سود های نجومی سرمايه داران ، اندکی اخذ و آن را خرج جلوگيری از مرگ و مير کودکان از گرسنگی کنند ، اما وقتي که سرمايه داران به دليل حرص و آز خود اقتصاد جهان را به لرزه انداخته اند دولتها چنين شتابان به ياری می شتابند؟ جواب اين است که اينها دولت های مدافع سرمايه داران هستند و دولتهای سرمايه داری خود بزرگترين پشتيبان سرمايه دارانی هستند که خود عامل و مسبب اين بحران می باشند.
در مورد بحران اخير ، خود اقتصاد دانان بورژوازی در پیش بینی ابعاد آن اعتراف کرده اند که مردم تازه نوک اين کوه يخ را ديده اند يعنی "این تازه اول ماجراست". اين اعتراف بار ديگر هم تبليغات دروغين سرمايه داران مبنی بر توانائی آنان در مهار بحران ذاتی سيستم سرمايداری را افشاء نمود و هم نشان داد که کمونيست ها محق بودند زماني که می گفتند : "جامعه نوين بورژوازى، با روابط بورژوازى توليد و مبادله و با مناسبات بورژوازى مالکيت آن ، جامعهاى که گويى سحر آسا چنين وسائل نيرومند توليد و مبادله را بوجود آورده است ، اکنون شبيه جادوگرى است که خود از عهده اداره و رام کردن آن قواى تحت الارضى که با افسون خود احضار نموده است بر نمیآید. حال ديگر يک چند ده سال است که تاريخ صنايع و بازرگانى تنها عبارتست از تاريخ طغيان نيروهاى مولده معاصر بر ضد آن مناسبات مالکيتى که شرط هستى بورژوازى و سلطه اوست."( مانيفست - مارکس و انگلس)
واقعيت اين است که تاريخ رشد نظام سرمايه داری نشان داده که بحران ، ذاتی اين نظام بوده و با موجوديت آن عجين می باشد. در هر بحرانی بورژوازی با "محو اجبارى تودههاى تمام و کمالى از نيروهاى مولده و از طرف ديگر بوسيله تسخير بازارهاى تازه و بهرهکشى بيشترى از بازارهاى کهنه" می کوشد به مقابله با آن برخيزد. تلاشی که البته نتيجه ای جز اين ندارد که "بحران هاى وسيعتر و مخربترى را آماده ميکند و از وسائل جلوگيرى از آنها نيز ميکاهد." (همانجا) اين واقعيت همچون پرده نمايشی است که امروز در مقابل چشمان ما قرار دارد.
امروز بورژوازی در سراسر جهان با ادعای مقابله با بحران به انحاء مختلف به زندگی مشقت بار کارگران یورش برده ، دستمزد ها را منجمد و عملا با توجه به رشد تورم ، حقوق کارگران را کاهش داده است. در همه کشورها شاهديم که دسته دسته کارگران را اخراج می کنند و به اين ترتيب می کوشند بار بحران های خود را بدوش کارگران و توده های ستمديده سرشکن نمايند. اين واقعيت را با شدت هر چه بيشتری در کشور های تحت سلطه شاهديم و می بينيم که هر روز بيشتر از روز قبل ، کمر توده ها در زير فشار های جامعه سرمايه داری و سلطه امپرياليستی خم می شود و کارد هر چه بیشتر به استخوانشان رسيده است .
این شمایی از وضعیتی ست که کارگران سراسر جهان در چارچوب بحران کنونی شاهد بوده و بطور روزمره قربانی عواقب آن می باشند. در چنین اوضاع و احوالی در هيچ کشور سرمايه داری و از جمله در ايران نمی توان شاهد تلاش کارفرمايان برای کم کردن دستمزدها و افزايش ساعات کار و در حقيقت تحميل نرخ استثمار فزونتر به کارگران نبود . روشن است که هر چه صفوف طبقه کارگر پراکنده تر باشد و هر چه قدرت سياسی مستبد تر عمل نمايد شرايط کار و زندگی کارگران بدتر و فاجعه بار تر خواهد بود. به همين دليل هم هست که در زير سلطه ديکتاتوری حاکم بر ايران می بينيم که نه تنها دستمزد ها را کاهش داده اند بلکه در پرتو حمايت جمهوری اسلامی از سرمايه داران ، از پرداخت همين دستمزد های ناچيز نيز خود داری می کنند؛ و حتی رسما از قانونی کردن جلوگيری از افزايش دستمزدها سخن گفته می شود. در چنين شرايطی است که در حالی که روزی نيست که طريق جديدی برای چپاول و سرکوب کارگران اختراع نکنند ، کارگران را به خاطر تلاش برای برگزاری روز جهانی خود به شلاق می بندند.
به واقع سلطه سرمايه داری در همه جا و از جمله در ايران نشان داده که کارگران چه در شرايط رونق و چه در شرايط رکود سيستم سرمايه داری قربانيان اين سلطه استثمارگرانه می باشند؛ قربانيانی که اگر نمی خواهند به این وضع فلاکت بار تمکين کنند چاره ای ندارند جز اينکه متشکل شده و با شکل دادن به سازمان انقلابی خود راه شرايط رهائی خويش را هموار سازند.
این واقعیتی است که سرمايه داری با نابودی "توده هاى تمام و کمالى از نيروهای مولده" که نيروی کار ، بخش بزرگی از آن را تشکيل می دهد به مقابله با بحران بر می خيزد. در عين حال بورژوازی با اين کار عملا شرايط شکل گيری بحران های بزرگتری را تدارک می بيند. اما تاريخ سرمايه داری نشان داده که راه واقعی نجات از اين بحران ها فرا رفتن از محدوده مالکيت خصوصی و گام گذاشتن در راه سوسياليسم می باشد.
اول ماه مه روز جهانی کارگر روزی که کارگران جهان با برگزاری متينگ ها و نمايشات خيابانی قدرت طبقاتی خود را به نمايش گذاشته و آنرا ارزيابی می کنند بهترين فرصتی است که بار ديگر به خاطر آوريم که طبقه کارگر در سرود بين الملی خود ندا سر داده است که :
"کسی نبخشد رهائی به ما ،
نه يزدان و نه شاه و نه قهرمان ،
رهائی خود را بدست آوريم ،
همانا به نيروی بازويمان"