مسافر کوچک
Fri 28 03 2014
آزاده بی پروا
کهکشان ها
سر پناه منند
و من ,هر شب
مسافر کوچک سیاره ها می شوم
دست در دست ونوس
و روی حلقه ی زُحل می چرخم
و حواسم را پرت می کنم
تا ماه
ستاره ها ,شکوفه می شوند
و آسمان
بهار
و ناگهان ابر مخملین
نرم نرمک
گلی از سیاره ی سرخ می چیند
و به سینه ام سنجاق می کند
من
به وسعت بهار می خندم
و باد
دستهایش را در موهایم تکان می دهد
و من
آرام آرام
در خنکای صبح
با باران به زمین می آیم
هر روز صبح
باغچه ها پر از عطر گل سرخند
سوم فروردین 1393
|
|