عصر نو
www.asre-nou.net

در ستايش زن

(به بهانه ی ۸ مارس)
Sat 8 03 2014

محمدعلی اصفهانی

esfahani.jpg
اين شعر، در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵، اولين سالگرد تجمع بزرگ زنان ايران در دفاع از ابتدايی ترين حقوق مدنی شان، نوشته شده بود، که امروز در ۸ مارس ۲۰۱۴، روز جهانی زن، با اندکی دستکاری، دوباره منتشرش می کنم.

آن سالگرد، به دست نظام ملايان، تحت فرمان اهريمن جماران، توسط «عناصر خودسر»، به خاک و خون کشيده شد، و ده ها تن از شرکت کنندگان در آن، توسط عناصر غير خودسر، دستگير و روانه ی زندان ها و بيدادگاه ها شدند.

سه سال بعد از آن ـ از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ ـ تا به امروز و تا به فردا، جنبشی ديگر رقم خورد که در آن، همچنان زنان و دختران ميهن ما حضوری چشمگير و تعيين کننده داشتند و دارند و خواهند داشت.
جنبشی که سرانجام ـ خواهيم ديد ـ خاک ايران را از کفن دزدان گورستانی که ديگر مرده يی در آن نيست، و مردگان آن، «عاشق ترين زندگان» هستند، پاک خواهد کرد.

اين شعر را که عام است و کلی است و بی بهانه است، امروز دوست دارم که به طور خاص، به سوی دامان پر مهر زنان و دختران جنبش خرداد، زنان و دختران جنبش سبز، و زنان و دختران ستمديده ی سراسر ميهن و سراسر خاورميانه و سراسر جهان، پرتاب کنم.
همچون عاشقی که به دامان معشوقش.
همچون کودکی که به دامان مادرش.
و همچون پدری که به دامان دخترش.

محمد علی اصفهانی
۱۷ اسفند ۱۳۹۲
۸ مارس ۲۰۱۴

http://www.ghoghnoos.org


در ستايش زن

ــــــــــــــــــــــ


زيباست.
مثل زمزمه ی آب

زيباست.
مثل روشنی صبح

زيباست.
مثل نرمی شب بر پوست

(زيباست
مثل خواب)

٭

گرم است.
مثل کوره ی آتش

گرم است.
مثل دامن مادر

گرم است.
مثل بغض نگفته

(گرم است.
مثل تير ِ مانده به ترکش)

٭

جاری است.
مثل همهمه ی خون

جاری است.
مثل معنی سبزينه ی گياه

جاری است.
مثل پچپچه ی پنهان

(جاری است
مثل بايدِ بی چون)

٭

چشمش
رسيدن است ـ
وقتی نگاه می کند از دور
بر امتداد خويش

دستش
شکفتن است ـ
وقتی که باز می شود آرام
انگشت ها برای اشاره

(پايش
نه رفتن است و
نه ماندن.
وقتی که نرم نرم و سبک، انگار
باخود، تو را
تا دوردستِ تو
ـ تا بعد ـ
می بَرد
از پيش)

٭

او را نگاه کن.
اورا ببين.
او را ببوس.
او را ببوی.

او را
از او مپرس.
اورا
با او بگوی!