هانری میشو
در دل شب
ترجمه از بهرامیان
Thu 27 02 2014
در دل شب
در دل شب
خود شدم وصل به شب
به شبی بی پایان
مال من
دلربا، ازآنِ من
شب
شب میلاد
که ز فریاد پُرم می سازد
و هم از سمبله ها
ای که غرقم سازی
که کنی موج و موج
که کنی موج
و کنی دود و بخار
و غلیظی وغرنده
تو شبی
شب خسبیده به در، شب یکدنده وکر
ساز بوغ و دهلش، ساحلش
بالاکنار، ساحلش در هر طرف
ساحلش لب ترکند، سلطان بود سنگینی اش، خم کنند جمله کمر
زیر بارش
زیر او، زیرآن نازک تراز باریکه مو
زیر شب
شب
ترجمه ی شعری از شاعر بلژیکی
هانری میشو
Henri Michaux
|
|