عصر نو
www.asre-nou.net

درختان نازنین خیابان ولی عصر


Sun 23 02 2014

س. حمیدی

derkhtane-valiasr2.jpg
در انقلاب بهمن ۵۷ با غوغایی که در نامگذاری معابر تهران پیش آمد، طولانی‌ترین خیابان شهر ولی عصر نام گرفت. خیابانی که در پیچ و خم‌هایش به طول هیجده کیلومتر بلندای تجریش را پشت سر می‌نهد تا به میدان راه آهن، راه گشاید. گویا گروه‌های غیرمولّد جامعه با این نامگذاری بنا داشتند تا بر سامانه‌ای از تظاهر، دلبستگی بی‌چون و چرای خویش را به قداست نام ولی عصر آشکار نمایند. گروه‌هایی که به اتکای هنجارهای وقیحانه، خود را از حاشیه به متن قدرت سیاسی کشور کشانده بودند. اما اینان پس از دستیابی به قدرت، با تخریب مداوم و مستمر اِلمان‌های شهری و فضای عمومی خیابان‌ بیش از همه بی‌ریشگی فرهنگی خود را برای شهروندان به نمایش نهادند. چنانکه هم‌اینک درختان بی‌رمق ولی عصر یکی پس از دیگری بر کف خیابان می‌غلتند تا شهروندان تهرانی ناخواسته مرگ تدریجی بزرگترین خیابان خاورمیانه را به نظاره بنشینند.

نهضت خیابان سازی در ایران بیش از همه به عصر و دوره‌ی ناصرالدین شاه بازمی‌گردد. چون او مصمم بود ضمن الگوگذاری از شهرهای اروپایی به شکلی مدرن و امروزی خیابان‌هایی را برای شهر تهران سامان بخشد. همچنان که به آشکارا طراحی کالبد اصلی خیابان ولی عصر با پیشینه‌ای بیش از صد و بیست سال نشان از دوره‌ی ناصری دارد. چون علی‌رغم تغییرهای پیش آمده نام‌هایی همچون امیراکرم، امیریه، امیربهادر و منیریه همچنان از دوره‌ی قجری بر گستره‌ی خیابان ولی عصر به یادگار مانده‌اند. سپس با روی کار آمدن پهلوی اول به مرور گذرهای منفک به هم راه یافتند تا آنکه از به هم پیوستن آن‌ها خیابان یک‌پارچه‌ی کنونی سر برآورد. با این همه در دوره‌ی پهلوی اول بیش از بیست هزار اصله درخت چنار در دو سوی حاشیه‌ی خیابان زینت بخش آن بود که آمارهای دولتی، هم اکنون به کمی بیش از نصف آن بسنده می‌کنند.

در همین راستا ناگفته نماند که برج‌سازان شهر در طول سی و پنج سال حکومت جمهوری اسلامی، در ساخت و سازهای خیابان ولی عصر نیز مثل دیگر نقاط پایتخت از آزادی عمل ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند. چنانکه سیاست درآمدزایی غیر علمی و تراکم فروشی شهرداری تهران همواره به این فرآیند یاری رسانده است. تا آنجا که هم اکنون از دو سوی عرضِ محدود خیابان، برج‌هایی سر برآورده‌اند که درختان صدساله‌ در دیواره‌ی سیمانی آن‌ها گم می‌شوند. در عین حال درختان کهن‌سال از حجم بالای تردد خودروها بر سطح خیابان، جز آلودگی چیزی عایدشان نمی‌گردد. چون بنا به بلندای برج‌های دو سوی خیابان هوای آلوده به سرب و منواکسید کربن به فضای بیرون از خیابان راهی نمی‌یابد و در محیط بسته‌ی دیواره‌ی برج‌ها همچنان باقی می‌ماند. با این رویکرد کالبد و فضای عمومی خیابان نه فقط از آفتاب و نور مناسب و طبیعی سود نمی‌جوید بل‌که با آلودگی فزاینده‌ی هوا از دستیابی به اکسیژن کافی نیز بازمی‌ماند.



از سویی دیگر شهرداری تهران به منظور نمایش کارهای عمرانی خویش سرتاسر کف پیاده‌روها، نهرها و سطح خیابان را با سیمان و آسفالت پوشانده ‌است که در این فرآیند خاکِ لایه‌های زیرین خیابان از اکسیژن هوا و آب باران چندان سودی نمی‌برد. در عین حال کارهای به ظاهر عمرانی و ساخت و سازهای بی‌رویه و غیر کارشناسی هم جهت تخریب ریشه و کالبد درختان را ، هدف می‌گیرد. گودبرداری‌های غیر اصولی و ناموجّه نیز به روند تخریبی حاضر یاری می‌رساند تا فرسایش ریشه‌ها و خشکاندن تدریجی درختان به قطع نهایی آن‌ها بینجامد. ضمن آنکه تبدیل خیابان به کارگاهی غیر رسمی برای ساختمان‌سازی و همچنین جا به جایی سیمان، ضایعات و نخاله‌های ساختمانی، درختان فرسوده و بی‌رمق خیابان را به مبارزه‌‌ای نابرابر می‌کشاند.

حتا مالکان حاشیه‌ی خیابان چه بسا همسو با شهرداری تهران دانسته و آگاهانه درختان را با موادّ نفتی می‌خشکانند، یا در نمایشی ساختگی به آتش می‌کشانند، تا به منظور سودجویی تجاری از فضای آن، بهانه و وجاهتی اداری مهیا نمایند. چون در نمایشی تصنّعی هر چند بنا به دستورالعمل‌های شهرداری بریدن درخت جریمه‌ای چند میلیونی را به همراه خواهد داشت، ولی با بهره‌گیری از شگردهای ویژه در ساز و کارهای اداری، خشکاندن و قطع درخت خشکیده را موجّه می‌شمارند.

جدای از همه‌ی این‌ها درختان خیابان سم‌پاشی نمی‌شوند و مکان مناسبی برای تکثیر انواع و اقسام حشرات به شمار می‌آیند که نه فقط دوام و بقای درختان را تهدید می‌کند بل‌که در سامانه‌ای از زیست شهری تکثیر آن‌ها برای سلامت و بهداشت عمومی شهروندان خطرآفرین و آسیب‌زا خواهد بود. حتا چه بسا تنه‌ی این درختان آنجا که به خاک راه می‌یابند، پوسیده‌اند و کلنی‌های بی‌شماری از موش‌ را در خود می‌پروراند که همراه با نابودی و فرسودگی تدریجی درختان، محیط زیست شهری را نیز به چالش می‌طلبد.

حفر غیر کارشناسی تونل جهت احداث مترو در محدوده‌ی میدان ولی عصر تا میدان منیریه نیز بدون آنکه به چشم آید و دیده شود به مرور به خشکانیدن درختان در دو سوی خیابان می‌انجامد. چیزی که از هم اکنون می‌توان تبعات تخریبی آن را بر گستره‌ای از حاشیه‌ی خیابان مشاهده نمود. چون فقط طی سال جاری و سال گذشته بیش از صد اصله درخت خشکیده را فقط در همین مسیر بریده‌اند. ضمن آنکه با ادامه‌ی رویکرد حاضر ناخواسته درختانِ خشکیده‌ی دیگری همچنان از راه خواهند رسید.

بخشی از فاضلاب‌های شهری نیز همراه با آب‌های سطحی از اماکن مسکونی و تجاری راهی نهرهای دوسوی خیابان می‌شوند و در مسیر خود از آغاز تا پایان خیابان در میدان راه آهن، راهی هیجده کیلومتری را پشت سر می‌گذارند. همین فاضلاب‌ها در گشت و گذار خود بر کف نهرها با موادّ اسیدی و روغنی به هم می‌آمیزند؛ ساز و کار ناصوابی که برخی از بنگاه‌های تجاری در رویکردی تاجرمآبانه، بدون هیچ مانع و رادعی در کارگاه خود آن را به کار می‌بندند. در نتیجه پساب‌ها بر کف نهرها جریان می‌یابند و از مجراها و شکستگی‌های کف سیمانی نهرها به ریشه‌ی درختان نفوذ می‌کنند و در عمل خشکیدن درختان را از ریشه به انجام می‌رسانند.

همچنین با پوششی که از آسفالت و سیمان برای درختان فراهم دیده‌اند، کوددهی و یا تغییر و جا به جایی خاکِ درختان نیز ناممکن می‌نماید. همین درختان که بیش از همه از نوع چنار هستند از حفاظ و حریم مناسبی نیز سود نمی‌جویند. تا جایی که با ابزار و دست‌سازه‌های فلزی به راحتی پوسته‌ و بدنه‌ی آن‌ها را می‌شکافند و از کالبد آن به آسانی جهت آویزه‌های تبلیغی و امثال آن استفاده می‌برند. پیداست که کارگزاران حکومتی که هنجارهای خود را مشتاقانه برای مردم الگو می‌گذارند بیش از همه از چنین ترفندهایی جهت پیشبرد اهداف اداری خویش بهره می‌گیرند.

هرچند سازمان میراث فرهنگی در سال 1390 خیابان ولی عصر را ضمن نمایشی تبلیغی به عنوان اثری ملی به ثبت رسانید ولی علی‌رغم فعّال مایشایی شهرداری تهران در تخریب تدریجی فضای خیابان از خود هیچ واکنشی بروز نداده است. به طبع چنین رویکردی از همدلی و همسویی سازمان و شهرداری در خصوص نادیده انگاشتن زیست شهری حکایت دارد. چنانکه شهرداری تهران فضای بیرونی تئاتر شهر را به بهانه‌ی احداث مترو، زیرگذر و بنای مسجد به تخریب و نابودی کشانید ولی سازمان میراث فرهنگی همچنان با سکوت خویش به همراهی و همنوایی با شهرداری دل سپرد. انگار سازمان میراث فرهنگی باور ندارد سازه‌ی تئاتر شهر بخشی مهمی از فضای حیاتی خیابان ولی عصر به شمار می‌آید!

در این فرآیند خشونت دولتیان و ولنگاری مدیران غیر مسؤول شهری، در سامانه‌ای از "وندالیسم حکومتی" به کالبد عمومی شهر راه می‌یابد و همراه با انسان، طبیعت پیرامون او را نیز هدف می‌گیرد. همچنان که امروزه در تهران درخت دیگر نمادی برای زندگی و جاودانگی به شمار نمی‌آید. چون تخریب فضای زیست شهری بیش از همه درختان را آماج خود قرار می‌دهد. درختانی که در چالش با محیط زیست آلوده، یک به یک می‌خشکند و بر خاک فرو می‌غلتند. تا آنجا که جایگزین مناسبی هم برایشان نمی‌توان سراغ گرفت./