عصر نو
www.asre-nou.net

FREDY
فردی (۲)


Sun 9 02 2014

علی اصغر راشدان

aliasghar-rashedan3.jpg
«فردی، ده دقیقه زنگ تفریحه، واسه چی نمیری بیرون قهوه ای بنوشی ونفسی تازه کنی؟ مگه نمیگی قهوه صدتاحکمت داره وواسه شب خوابی پرنفست میکنه.»
«مرده یه لیوان یه بارمصرف قهوه م،پول خریدشوندارم،وگرنه همون اول پروازمیکردم.خودت واسه چی نمیری بیرون نفس تازه کنی؟»
«مگه ندیدی هیچی ازدرس وکتاب حالیم نبود.حرف زدن وپرسیدن به انگلیسی توکلاس قدغنه،آلمانیم اصلاهیچ چی بارم نیست.شب و روزمو یکی میکنم که بتونم ازپس تلفظ چارتالغتش وربیام.یه کم کمکم می کنی؟»
«نخیر،آدم اجاره ت نیستم که.»
«پس واسه چی خانوم معلم مارو کنارهم نشوند؟مگه بهت نگفت بهم کمک کنی تایه کم راه بیفتم؟»
«اگه زنگ بعدیه قهوه مهمونم کنی،هرچی بپرسی جواب میدم وهرکار بگی میکنم.»
«تاحلاچنتا قهوه مهمونت کردم؟زنگ بعدم مهمون خودمی.حالابگوبینم چن ساله اینجائی فردی؟»
«یازده سال.»
«پس واسه چی هنوزم توکلاس مبتدیاکه مثل من هیچ چی حالیشون نیست میشینی؟بعدازیازده سال!»
«همیشه نمیام که،یه ترم میام وچن ترم میزنم به چاک.»
«واسه چی این کارو میکنی فردی؟»
« واسه این که نبرنم فرودگاه وکت بسته بندازنم توهواپیماوبفرستنم کینشازای کنگو.»
«ای نالوطی!پس واسه چی دایم توکلاس وبین معلمامیگی پدرم فرانسویه وازفرانسه اومدی؟»
«الکی میگم.به قول اون دختره قمپزدرمیکنم.اگه فرانسوی بودم مخموداغ کرده بودن پاریس ماهو که اون دختره م توشه ول کنم بیام اینجا.»
« پس واسه چی بلدی مثل بلبل فرانسوی حرف بزنی؟انگلیسیتم که حرف نداره،آلمانیتم ازمعلما بهتره که.»
«کنگوی کینشازایه زمانی مستعمره فرانسه بوده،زبون دوممون فرانسویه،یه روزگاریم انگلیسیاوآمریکائیاهمه کاره مون بودن،زبون سوممونم انگلیسیه،یازده ساله اینجام وآلمانی یادگرفته م.بازبون کنگوی کینشازائی خودمون چارتا زبون بلدم،الانم پول خریدن یه لیوان یه بارمصرف قهوه رو ندارم.اینهمه زبون به دردامالم نمیخوره.واسه چی اینهمه زور می زنی آلمانی یادبگیری؟که چی بشه؟ول کن برودنبال کیف روزگار.فردا همه چیزت ازکارمیافته،همه دنیام مال توباشه مفت گرونه،باید بشینی خمیازه بکشی وحسرت بخوری.»
«بازرفتی رومنبرفردی؟هرچی به کله م فشارمیارم ازدرس این میمونا سردرنمیارم،تاوقت هست ونیامدن بیایه کم کمکم کن تایه کم یادبگیرم.»
«یادت نره زنگ بعدی قهوه مهمونم کنی،وگرنه دیگه یه کلمه م یادت نمیدم.به ایناکه تصویربزرگ انواعشون رودیوارروبه روته به آلمانی میگن افه،جمعشم میشه افن.حالیت شد؟»
«گاوگیجه گرفته م.اصلاتوکله م فرو نمیره.اگه میخوای خوب حالیم شه وقهوه زنگ بعدی رو بندازی بالا،بایدبپری رواین میزجلوئی واداشونو واسه م درآری تاخوب بفهمم.»
«باشه،میپرم رومیز،آها،خوب نگا کن،اونااینجوری حرکت میکنن،جفتک وارو میزنن.آها،اینجوری....»
«خیلی خب،بسه دیگه فردی،منو کشتی!ازخنده روده برشدم!....»
«باخنده هات میخوای بگی من سیاوآفریفائی وازنژادمیمونام وتوسفید پوستی؟»
«من کجام سفیدپوسته؟الان وضع مملکت ومردم ماازکنگوی کینشازای شومام بدتره.من فقط یه کم ازتوسفیدترم،همین.»
«پس واسه چی اینابه تو مثل من نگانمیکنن؟»
«مثلاچی جوری نگات میکنن؟»
«من تومترووترامواواتوبوس جرات نمیکنم کارشون بشینم.همچین نگام میکنن که تموم مرده هام میان جلوی نظرم. پریروزسوارمتروشدم،یه شکلات دستم بود.یه میانه مردکراواتی اومدجلو،جلو صاف توچشمام خیره شدو گفت«من راضی نیستم تو حق منو بخوری!»
گفتم«این چن مثقال شکلاتو میگی؟»
گفت«آره،این حق منه،توحق نداری حق منوبخوری!»
گفتم« این به اون درکه پدرت توهم سالها حق پدرمنوخورد.»،به تو این حرفارونمیزنن که.»
«چرافردی جون به منم خیلی وقتابانگاهاشون بدترازاین حرفارو میزنن.»
«پس الان واسه چی ازسیا پوست بودن من ازخنده غش میکنی؟»
«ازحرکاتت خنده م گرفته،نه ازرنگ پوستت.راستی ازاین افه هاتوکنگوم هست؟»
«به،کجای کاری.مرکزاصلیشون آفریقاست.دربه درتعقیب وپیداشون میکنیم،باتیرمیزنمیشون ودرجاکبابشون میکنیم.گوشت شون خیلی خوشمزه ست.گربه م تو خیابون ببینیم شکاروکبابش میکنیم.حالابگوبینم، واسه چی به سیاپوست بودنم اینجورغش و ریسه میری؟»
«ببین فردی جون،مام ازخودشومائیم.قدیم قدیما یه قاره بودیم.به قول اون رفیقمون طی یه رویدادهائی قاره مون ازهم جداشد.شوما رفتین آفریفاومارفتم آسیا،همین.»
« پس واسه چی توسفیدی ومن سیا؟»
«می بینی که،من مثل ایناسفیدوموبورنیستم.یه کم ازتوسفیدترم، همین.»
«چی جوری شدکه تویه کم ازمن سفیدترشدی؟»
« خب،من زیادحموم رفته م وخودموبیشتر شسته م،همین.»
« به،من تموم عمرتوآب بوده م ودایم خودمو شسته م.قضیه ازیه جای دیگه آب میخوره.»
« آخه مابایه چیزای مخصوصی خودمونو میشوریم،ممکنه مال اونا باشه.»
«پس واسه چی بهم نمیگی که ازهمین فرداشروع کنم به شستن خودم بااونا؟منم دوست دارم مثل تویه کم سفیدترشم وکناراینابشینم.»
«ماخودمونوباکتیرا،صدروکافورمیشوریم.»
«رفتم که ازفرداخودموباصدروکافوربشورم تامثل تویه کم سفیدشم وبتونم کناراینابیشنم....»