رنگین کمان
Sat 18 04 2009
شاید هنوز پشتِ لرزِ دیوار
مغز لطیفِ زمین، شقایق ها را بخنداند!
شاید نگین ِ داغ آسمان، چکّه ها را خوشبو
غرورِ خاک را بیدار کند!
شاید سرخی ِ اوّلین بوسه
روی گونه های ِ تُردِ گلی معصوم
قلم را چرخانده، اقرار کند!
با کدام تابش، پاهای برهنه استوار می مانند؟
با کدام نسیم، ابرهای سرگردان گم می شوند؟
پلکهای ِ پرستوی مهاجر کی باز می شود؟
شاید هنوز پشتِ لرزِ دیوار
قصّه های بهار قاصدِ سلام باشند!
شاید دختران با دامن های ِ گلدار، با عشوه های باغ برقصند!
شاید پسران با سرودی نو، با آهنگِ باران های فروردین،
دوباره بچرخند، دوباره عاشق ِ رنگین کمان شوند!
نبض کدام جوانه، انکار را محو می کند؟
چشم های ِ کدام اشتیاق، تا ستاره ها می دود؟
شاید هنوز پشتِ لرزِ دیوار
زنی که لابلای ِ درختان، باران را از لذّتِ لب هایش سیراب
وُ عطر دست هایش پیراهنت را آغشته کرد
شاید نفس هایش هنوز روی علف ها می دود؟
شاید شرمگین ِ خواب هایش، دیدن ِ رنگین کمان را بهانه می کند؟
شاید زیر ِ شاخه های خیس، با شکوفه های عریان بازی می کند؟
در این فصلی که می آید
نوازش را در گلوی ِ کدام باران می چکاند؟
کنارِ تاکها با جیـک جیـکِ گنجشک ها
با خرگوش های ِ بازیگوش، کدام شاپرک را دنبال می کند؟
روی ِ کدام موج ِ دیوانه می پَرَد؟
دست روی ِ کدام رنگِ رنگین کمان می کشد؟
شاید هنوز پشتِ لرزِ دیوار
طراوت ها تیک تاک می کنند!
هامبورگ، ۱۷ مارس ۲۰۰۹
از مجموعۀ هوسهای خُمار
www.bahardoost.org
|
|