مصاحبه با نوام چامسکی
در باره ناتو، افغانستان و نقش اوباما در مسئله اسرائيل/فلسطين
برگردان ناهيد جعفرپور - بخش دوم
Sat 18 04 2009
Amy Goodmanمصاحبه گر:
۰۴.۰۴.۲۰۰۹ — Democracy
خانم آمی گودمن: در باره تم افغانستان، ناتو، وضعيت اقتصاد آمريکائی و قدرت نظامی در جهان کنونی، ما مهمترين و تيزهوش ترين روشنفکر زمان خود را ملافات نموديم: نوام چامسکی زبان شناس، فيلسوف و منتقد اجتماعی و سياسی است.
نوام چامسکی نويسنده ای بسيار پرتوان و نيرومند است و همچنين پروفسور بازنشسته دانشکده تکنولوژی ماساچوست که چند قدم با اينجا فاصله دارد می باشد. جائی که وی بيش از نيم قرن تدريس نموده است. از آثار ارشمند وی می توان از:
"Rogue States: The Rule of Force in World Affairs", "The New Military Humanism: Lessons from Kosovo", "Fateful Triangle: The United States, Israel, and the Palestinians", "Manufacturing Consent", "Necessary Illusions: Thought Control in Democratic Societies"، "Failed States: The Abuse of Power and the Assault on Democracy". (۱)
نام برد. يک بعد گسترده از آثار چامسکی هم اکنون از سوی آنتونی آرنو با نام:
"The essential Chomsky"
چاپ شده است".
آمی گودمن: ورود فرانسه به ناتو
چامسکی: چی؟
آمی گودمن: ورود مجدد فرانسه به ناتو؟
چامسکی: ورود مجدد فرانسه به ناتو بسيار جالب است. فرانسه ازسياست ژنرال دو گل که می خواست اروپا را به يک " نيروی سوم" تبديل کند نمايندگی می کرد. اروپا می بايست مستقل از دو قدرت جهان باشد. بله اروپا می بايست برنامه ای مستقل را دنبال کند. اين اروپا می بايست از آتلانتيک تا اورال را در بر گيرد. بعد از جنگ جهانی دوم آمريکا نگرانی ی بزرگی داشت: اروپا می توانست بعد از بازسازی در بيرون مرزهايش خود را گسترش دهد. اين امکان پذير بود. اقتصادش در همان مقامی قرار داشت که اقتصاد ايالات متحده قرار داشت. گذشته از قدرت نظامی آمريکا هيچ دليل ديگری وجود نداشت. بغير از قدرت نظامی در ساير موارد اروپا قابل مقايسه با آمريکا بود. بله اين مسئله می توانست قدمی باشد در مسير ايجاد اروپائی صلح آميز و مستقل از قدرت های بزرگ. در واقع هم بخشی بزرگی از دليل وجودی ناتو در اين مسئله نهفته است. که از استقلال اروپا جلوگيری نمايد و مطمئن باشد که اروپا زير چتر کنترل آمريکا باقی خواهد ماند.
فرانسه موضع خود را کنار گذاشت و مجددا وارد اتحاد جديدی شد که امروز تنها يک ارتش عملياتی خالص است ـ يک ارتش عملياتی بين المللی درست آنطوری که جيمز جونز، د هوپ شفلر و ديگران توصيف نموده اند. يک ارتش عملياتی بين المللی تحت رهبری آمريکا.
زمانی که به سال های ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ نگاهی می کنيم جالب است که می بينيم چگونه ايالات متحده آمريکا در مقابل فروپاشی شوروی عکس العمل نشان می داد. درست بعد از مورد ديوار برلين در بيست سال پيش که خود نشانه ای برای پايان شوروی بود، ديوان سالاری آمريکا تحت رياست جمهوری ی بوش پدر استراتژی امنيت ملی خود را علنی نمود. در اين متن آمده است که آنچه که ما احتياج داريم حفظ نيروی عظيم نظامی و بودجه نظامی است آنهم نه تنها برای محافظت خودمان در مقابل روس ها که در حال حاضر در حال فلج شدن می باشند بلکه بيشتربه لحاظ پيشرفت های تکنولوژيک قدرت های جهان سوم. اين استراتژی با اين متن بدون هر گونه ملاحظه ای علنی گرديد. خوب حالا اگر کسی از کره مارس به زمين نگاه می کرد اين موجود مونث يا مذکر مارسی از خنده روده بر می شد.
بخاطر پيشرفت های تکنولوژيک قدرت های جهان سوم ما بايد بودجه عظيم نظامی و نيروهای را که در جهت خاورميانه و نزديک با هدف حملات نظامی هدف گيری شده اند را هم حفظ نمائيم. چرا؟ نه به خاطر وجود روس ها آنطوری که در گذشته ادعا می شد بلکه آنها می گويند ما بايد نيروهای نظامی مان را به سوی خاورميانه و نزديک هدف گيری کنيم زيرا که در آنجا احتياجی نيست که ما مشکلاتمان را جلوی دروازه کرملين پياده نمائيم. با زبانی ديگر آنها بما گفتند که ما بشما ۵۰ سال طولانی دروغ گفتيم اما حالا ابرها کنار می روند و ما احتياج به نيروهای نظامی برای کنترل خاورميانه و نزديک داريم. آنها بما گفتند که آنها می بايست آن چيزی را که بنام بسترصنايع دفاعی می نامند سر پا نگه دارند.
در واقع اين خود زيبا سازی ی صنايع " هايت ـ تچ" (کامپيوتر و انترنت و....) است. موضوع بر سر بزرگترين شعبه دولتی اقتصاد " هايت ـ تچ" است. ما بايد آنرا حفظ کنيم ـ شما خوب می دانيد ـ بخاطر تهديد بزرگ نظامی از سوی جهان سوم. با زبانی ديگر، همه چيز همانگونه باقی می ماند که بود تنها توجيح ها تغيير می کند.
افغانستان
آمی گودمن: آقای چامسکی من دلم می خواهد که به مسئله افغانستان باز گرديم. در حال حاضر اين خود تم اصلی کنفرانس ناتو است. بحثی در باره اين پرسش وجود دارد که آيا جنگ در افغانستان را بايد گسترش داد يا نه؟ در ايالات متحده آمريکا فکر پريزيدنت اوباما تم اصلی بحث ها نيست ـ به اين صورت که که آيا ما جنگ را گسترش بدهيم يا نه. شما در اين باره چه فکر می کنيد؟
چامسکی: جالب است. در باره اين پرسش در ايالت متحده آمريکا مستقيما در ميان ديوان سالاری بحث و گفتگو می شود.
Foreign Affairs[۲]
يعنی مهمترين ارگان سياسی ديوان سالاری آمريکا مقاله ای جالب ـ فکر می کنم ۶ ماه پيش ـ از سوی دونفر از کارشناسان ارشد برای افغانستان نوشته شد: از سوی بارنت روبين و احمد راشد. نکته مهم اين مقاله اين است که ايالات متحده بايد در اين اساسش بازنگری کند که گويا پيروزی نظامی پاسخی برای همه چيز خواهد بود.
روبين و راشد می نويسند که ايالات متحده آمريکا بايد جهت گيری استراتژی سياسی اش را تغيير داده بطوری که يک راه حل منطقه ای بدست آيد... ـ حال جالب ترين نکته اينجاست ـ کشور های مورد جنگ واز همه مهمتر ايران و همچنين هند، روسيه و چين يک پيمان برای منطقه خودشان وضع نمايند که طبق آن افغان ها بين خودشان روی اين مسئله کار کنند. (منظور در يافتن راه حل صلح آميز)
روبين و راشد اشاره می کنند که کشور های اين منطقه بدرستی از اين مسئله خوشنود نيستند که افغانستان مرکز نظامی ناتو شده است. زيرا که اين مسئله می تواند تهديدی برای خود آنها باشد. در گذشته طور ديگری برخورد می شد. در اين فاصله ممکن است که شايد نماينده وزيری و يا نماينده ای از ايران از اين ايده پشتيبانی کند اما به مشکل بعنوان محور اصلی استراتژی سياسی نگريسته نمی شود.
همزمان با اين ايده پيشرفتی ديگر هم ديده می شود. يک جنبش مهم برای صلح در افغانستان وجود دارد. ما در باره وسعت آن اطلاعی در دست نداريم. اما بنظر می رسد که به اندازه کافی بزرگ است که پاملا کونستابله از واشنگتن پست همين اخيرا مقاله ای در باره افغانستان نوشت و در آن اظهار داشت که نيروهای نظامی آمريکا در افغانستان بزودی با دو دشمن روبرو خواهند شد: اول طالبان و دوم افکار عمومی. منظور وی از دومی جنبش برای صلح در افغانستان است که شعار آنها اين است: "اسلحه های خود را زمين بگذاريد. ما هيچ مخالفتی نداريم که شما اينجا هستيد اما بودن شما بايد برای کمک و توسعه افغانستان باشد. ما ديگر احتياج به عملکردهای نظامی نداريم".
به واقع هم ما از همه پرسی های غربی می دانيم که در حدود ۷۵% کسانی که مورد خطاب بوده اند اعتقاد داشتند که افغان ها برای تصميم گيری در باره افغانستان بايد ميان خود مذاکره کنند.
اين شعار جنبش صلح هم چنين طرف صحبتش طالبان هم هست. همچنين طالبان در پاکستان. مناطقی که به واقع روی آن جنگ است ساکنين پشتو در آن زندگی می کنند و شهرک ها از طريق يک خط مصنوعی ای که سابقا از سوی بريتانيائی ها ايجاد شد و نامشان " خط دوران" است از هم جدا می شوند. بريتانيائی ها اين مرزها را با قدرت خود بر پا نمودند تا مستعمره هنديشان را محافظت نمايند و گسترش دهند. اما اين خط مرزها هيچگاه از سوی پشتو ها به رسميت شمرده نشد. چرا که اين خط مرزها سرزمين آنها را به دو قسمت تقسيم می کند. زمانی که افغانستان هنوز يک دولت و کشور کاری بود اين امر را نپذيرفت. تا اواسط سال های ۷۰ هم همينطور بود. طالبان های افغانی هم طبيعتا افغانی هستند. همينطور پريزيدنت کارزای که تا همين اخيرا آدم ما بود. ـ اما حالا ديگر نه ـ زيرا که وی اکنون کنترل خود را از دست داده است.........
آمی گودمن: چطور؟ منظورتان چيست که می گوئيد کنترلش را از دست داده است؟
چامسکی: خوب اين جالبه. زمانی که پريزيدنت اوباما انتخاب شد پريزيدنت کارزای برايش يک يادداشت فرستاد ـ تا جائی که من می دانم ـ البته جوابی نگرفت اما در اين يادداشت وی از اوباما تقاضا نمود که هيچ افغانی را ديگر نکشد. بعلاوه وی به هيئت سازمان ملل متوصل شد و به آنها گفت که وی خواستار تعيين يک زمان مشخص برای خروج نيروهای ارتش خارجی است. بله بدين طريق محبوبيتش فورا نزول کرد. محبوبيتی که غالبا در رسانه ها به خاطر پوشش زيبايش و رفتار خوبش مورد تحسين قرار می گرفت حال کاملا افت نموده است و به ناگهان او خشن و...... شد.
آمی گودمن: منظور شما جهان غرب و رسانه های غرب است؟
چامسکی: بله در جهان غرب و بخصوص در آمريکا اما در کل در غرب. اين مسئله در مجموع به خاطر اظهار نظر های کارزای است. به احتمال قوی اکثريت افغان ها هم عقيده کارزای هستند.
کارزای از اين هم جلو تر رفت و گفت که او ملا عمر بزرگ طالبان ها را به افغانستان دعوت خواهد نمود تا با وی بدنبال راه حلی بگردند. وی همچنين گفت که " ايالات متحده از اين موضوع خوشحال نخواهند گشت اما آنها تنها دو امکان دارند: يا اين که اين مسئله را قبول نمايند و يا مرا از افغانستان بيرون کنند". در واقع هم آنها همين حالا ای کار را می کنند. امروز نقشه هائی وجود دارد که پريزيدنت کارزای را عوض کنند و نردبان ترقی را از زير پايش بکشند زيرا که فکر می کنند که وی انتخابات آينده را برنده خواهد شد. در هر حال پيشنهادات آلتر ناتيوی وجود دارد که در اينجا و در افغانستان در ميان مقامات بالا و در ميان مردم افغانستان در باره اش بحث می شود و آن اين است که در مسير يک راه حل صلح آميز آنهم بين خود افغان ها و در مسير راه حلی منطقه ای حرکت نمود با شرکت و دخالت قدرت های همسايه در منطقه. ادامه دارد.........
ادامه در بخش سوم
|
|