جهان من
Sat 28 12 2013
آزاده بی پروا
جهان من
کوه استواری ست
که هر روز صبح آنرا
از پنجره ی اتاقم می بینم
و دامنه اش
هر بار
سبزتر
جهان من
سعادتی ابدی
در دستان دختر کوچک همسایه است
وقتی برای عروسکش
از گلهای باغچه می گوید
جهان من
حرفهای ناگفته
روی دیوارهای شهریست
که تمام مردمانش
عاشقند
و تمام پرندگانش
دریا دریا ,دشت دشت
اوج پرواز و رسیدن را
آموخته اند
جهان من
صلح سپید معطر
آمیخته با مهری ارغوانی ست
دیوان غزلهای حافظ است
غزلهای زلال
چون دستانش
جهان من
چشمهای من است
26 مهرماه 1392
|
|