عصر نو
www.asre-nou.net

شروه


Tue 14 04 2009

رضا بی شتاب

تو گُل بودی مو گُلدون اين چه خوابه
خداوندا تو دونی اين عذابه
اگه گلدونِ عمرُم رو شکستي
هنوزُم بوی گل در پيچ وُ تابه
نظر در هر چه می بندُم تو بينُم
به هر سو می دوُم راهُم سرابه
شبُم تاريک وُ روزُم مُرده انگار
فقط اشکُم به ديده چون شهابه
به دل گفتُم خبر داری تو از يار
ميونِ گريه گم شد اين جوابه!
به دريا رفتُم وُ دل در پی اومد
بديدُم در کَفُم نقشِ حبابه
ز ابرِ آسمون پرسيدُم از تو
دمی باريد وُ گُف در ديده آبه
بيابون گردِ بی سامون شدُم مو
ز نيشِ خار وُ خس روحُم کبابه
زنُم کوکو چو قمری در فِراقت
چه اميدی همه عمر اضطرابه
مگه مو طعمه ی چنگت نبودُم
به زخمُم وانهادی اين چه بابه
شکارِ خسته ی دستِ تو بودُم
رها کردن نه اين رسمِ عقابه
دعا کردُم که در عشقت بميرُم
دلُم ناليد وُ گف اين مستجابه
بهارُم بوده ای جونِ جوانی!
که بی تو زندگی پا در رکابه
درين غربت چه ها ديدُم ندوني
چو برگُم در خزون رنگُم خضابه
چه گويم قصه ی شب با که گويم
غمِ تنهايی مو يک کتابه
زنُم از گريه جامی در دلِ خون
خيالت هر کجا بوی گُلابه
به بويت مستِ مستُم کافِرستُم
شميمت خوشتر از نوشِ شرابه
نميدونُم که مِهر وُ مَه چه رنگه
مثالِ بختِ مو زيرُ نقابه
درِ دنيا زدُم با شور وُ فرياد
ندا اومد مزن خانه خرابه
نفس در سينه می ميره عزيزُم
هنوزُم آرزو زنگِ شبابه

۲۰۰۹-۰۴-۱۴