عصر نو
www.asre-nou.net

جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت (داخل کشور)

در باره مسئله ملی در ایران

طرح پیشنهادی به کنگره یازدهم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
Mon 6 04 2009

مقدمه:
اصولاً راهحل مسائلی مانند "مسئله مليتها" بايستی در برنامه سازمانی ديده شود. اگر سازمان ما تا امروز فاقد چنين پلاتفرمی بوده است، ظواهر امر حاکی از آن است که قدم اصلی برای رفع اين نقيصه فارغ از ماهيت آن، در کنگره يازدهم برداشته خواهد شد. برنامه پيشنهادی کميسيون اسناد برای تصويب به کنگره يازدهم و همچنين سندی که ما بدين منظور به کنگره ارائه نمودهايم، هردو حاوی راهکارهايی برای حل اين معضل اجتماعی است. معضلی که بيش از صدسال است گريبانگير خلقهای کشورمان ميباشد.
عليرغم انعکاس موضوع مليتها در هر دو برنامه پيشنهادی، بخاطر حساسيتهای موجود در خصوص موضوع مليتها و همچنين بخاطر تلاقی بعضی از پيشنهادات ما با موارد اساسنامهای بر اين قرار شديم که سند مجزايی در خصوص مسئله ملی به کنگره ارائه نماييم.

الف) مبانی ناظر بر مسئله:
۱- مليتها به عنوان مجموعههای انسانی با بنيانهای قومی، فرهنگی و زبانی مشترک، واقعيتهای تاريخی هستند که در طی قرون متمادی شکل گرفته و پرورش يافتهاند. اين پديده تاريخی در طی اعصار بطور مداوم ويژگيهای ملی و قومی خود را بازتوليد کرده و شرايط ثبات و پايداری تاريخی خويش را فراهم ساخته است.
۲- پايداری مسئله ملی در سطح جهان و نقش انکارناپذير عدم حل دموکراتيک آن در تجزيه و فروپاشی دولتها و قدرتهای بزرگ، اين مسئله را به عنوان يکی از حساسترين مسائل در درون کشورهای چند مليتی و نيز در صحنه جهانی درآورده است.
۳- باستناد تجارب موجود جهانی و ملی، رويکردهای غيردموکراتيک، تمرکزگرايانه و نفی واقعيت وجودی مليتها تحت عناوين مختلف، نتيجهای جز تنفر، تفرقه، خصومت ميان ملل و فروپاشی ساختاری کشورهای چندمليتی نداشته است.
۴- حق مليتها در تعيين آزادانه سرنوشت خود، اصل ناظر بر روابط ميان آنهاست. اين حق بهعنوان يک اصل حقوقی و يک پرنسيپ دموکراتيک، از ضرورت کنترل دموکراتيک مردم بر سرنوشت خويش خصوصا در کشورهای چند مليتی ناشی میگردد.
۵- برخورداری از حق ملی، حقی است دموکراتيک که هر شهروند يک کشور بايد از آن بهرهمند شود. هيچ مولفه ملی نمیتواند برای مليتهای ديگر تصميم يکجانبه بگيرد و سرنوشت سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها را مستبدانه رقم بزند.

ب) مسئله ملی در ايران:
۱- ايران يک کشور چندمليتی متشکل از مليتهای بلوچ، ترک آذری، ترکمن، عرب، کرد، فارس و گروههای قومی ديگر میباشد که تفاوتهای قومی، فرهنگی و زبانی هر يک از آنها، به صورت يک واقعيت تاريخی در قرون متمادی خود را نشان داده است.
۲- مليتهای ساکن در ايران در پی يک روند پيچيده تاريخی به همپيوندیهای عميق اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با يکديگر دست يافته و ساختار فعلی مردم ايران را با ترکيبی از هويتهای ملی متنوع شکل داده اند. اين مليتها ضمن داشتن وجوه اشتراک فرهنگی و اجتماعی، از وجوه اشتراك كشوری و دولتی تاريخی نيز برخوردار میباشند.
۳- ستم مضاعف ملی، به موازات ستم طبقاتی بر کارگران، دهقانان، زحمتکشان شهری و روستايی، روشنفکران و... مليتهای ساکن در چارچوب ارضی ايران، توسط دولتهای متمركز و مستبد از ديرباز اعمال میشده و در صد سال گذشته با گسترش مناسبات سرمايهداری، تشديد نيز شده است.
۴- رشد هويت طلبی ملی يک واقعيت عينی در ايران کنونی است. تاثيرگذاری هويتطلبی ملی تا بدانجاست که میتواند بخش عمدهای از اقشار جوان، دانشجويان، روشنفکران ترقيخواه، زحمتکشان شهری و روستايی و.... ديگر اقشار زحمتکش و ميانی مردم را با خود همراه سازد.
۵- رشد هويت طلبی ملی در بين مليتها، قبل از آنکه در راستای جدايی و گسست باشد، در راستای تحميل پذيرش حق مليتها در تعيين آزادانه سرنوشت خويش به صاحبان قدرت، همچنين بازتنظيم مناسبات در ساختار سياسی حاکم و بازتاب وجود انديشه عدم تمرکز در مبارزات ملی- دمکراتيک مليتها است.
۶- مضمون مبارزات کردها، ترکهای آذری، عربها، بلوچها و ترکمنها برای رهايی از ستم ملی عليرغم تاثيرپذيری از تفاوتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر مناطق ملی و سطح توسعه يافتگی اين مناطق، سمت و سوی مشترک دمکراتيک دارد. همين مشخصههای مضمونی مشترک، مبارزات ملی مليتها را در ايران کنونی، به عنوان بخش جدايیناپذير مبارزات آزاديخواهی، ضد استبدادی، ضد ارتجاعی و عدالت طلبانه عموم مردم ايران مطرح میسازد.

ج) مسئله ملی و سازمان ما:
۱- ما معتقديم مسئله ملی به يک مسئله جدی، عمومی و سراسری جنبش ضد استبدادی و ضدارتجاعی مردم ايران تبديل شده است. چشم پوشی بر اين واقعيت از سوی هر نيروی سياسی ترقيخواه و عدالت طلب، چشم پوشی بر بخش انکارناپذير مبارزات برابری طلبانه و دموکراتيک مردم ايران است. در ايران چند مليتی که سرکوب حقوق سياسی و فرهنگی مليتها، يکی از کارکردهای اساسی دولتهای حاکم از دوره رضاشاه تا کنون بوده است، دفاع از حق مليتها در تعيين آزادانه سرنوشت خويش يکی از پيش شرطهای دفاع از آزادی در ايران و مبارزه بر عليه مستبدين و مرتجعين حاکم میباشد.
۲- ما معتقديم نقش و اهميت مضمونی مسئله ملی در تقويت مبارزات آزاديخواهی و دمکراتيک مردم ايران بيش از پيش فراروی احزاب و سازمانهای ترقيخواه چپ قرار گرفته است. اين نقش مهم بالفعل، ايجاب میکند که نگاه سياسی و برنامهای به حل مسئله ملی در ايران نه از زاويه پيشداوریهای ذهنی و تئوریهای مجرد، بلکه بر اساس واقعيتهای موجود اجتماعی و سياسی جامعه ايران صورت گيرد.
۳- ما معتقديم در تبيين موضوع مسئله ملی در ايران، توجه ويژه به تناسب نيروهای طبقاتی در صحنه جهان و در درون کشور، درجه فعاليت توده های زحمتکش مليتهای مختلف، سطح آگاهی و تشکل آنها، سنن مبارزاتی خلقها، درجه تحريکپذيری گروههای اجتماعی زحمتکش از طرح مطالبات ملی، توان جمعکنندگی مطالبات ملی در بين اقشار اکتيو اجتماعی همچون جوانان و دانشجويان، رشد گرايشات هويتطلبی دمکراتيک دربين اقشار فرودست به جان آمده از فشارهای اقتصادی و ستم طبقاتی موجود (نمونه آنچه که در خيزشهای اخير مردمی در آذربايجان، خوزستان، کردستان، بلوچستان و... مشهود است) در کنار جنبش ضد استبدادی و ضد ارتجاعی کنونی مردم، لازم و ضروريست.
۴- ما معتقديم جنبشهای ملی و برابری طلبی مليتها میبايست در پيوند مشترک با مبارزات طبقه کارگر و اقشار زحمتکش جامعه، توان مبارزاتی و حرکت دموکراتيک خود را افزايش دهند. اين امر در مورد مبارزات طبقاتی کارگران و جنبشهای آزاديخواهی و برابری طلبی زحمتکشان شهری و روستايی، زنان، جوانان و ديگر اقشار اجتماعی جامعه در رابطه با جنبش دموکراتيک مليتها نيز صادق است.
۵- ما تلاش میکنيم تا ميان جنبش دموکراتيک موجود در مناطق ملی کشور با مبارزات طبقاتی کارگران و جنبشهای عدالتخواهانه و برابری طلبی زحمتکشان شهری و روستايی، زنان، جوانان و ديگر اقشار اجتماعی جامعه پيوندهای لازم مبارزاتی را برقرار سازيم.
۶- ما سرکوب جنبشهای ملی و آزاديخواهی مليتهای ايران را تظاهر بارز سياستهای شوونيستی و استبدادی رژيم ولايتفقيهی می دانيم و مبارزه بر عليه اين ستم مضاعف بر مليتهای بلوچ، ترک آذری، ترکمن، عرب، کرد و... را جزو وظايف برنامهای خود به عنوان يک سازمان سراسری چپ بشمار می آوريم.

چ) مسئله ملی و ساختار حکومتی:
۱- ما ضمن اعتقاد به حق مليتها در تعيين آزادانه سرنوشت خويش، برابری و همزيستی داوطلبانه مليتها در چارچوب يک کشور واحد را توصيه میکنيم و تلاشهای جدايیطلبانه را به سود هيچ کدام از مليتهای ايران نمیدانيم. در اين راستا، شکستن ساختار سياسی تک مليتی حاکم بر کشور و تبديل آن به ساختار چند مليتی و پذيرش يک نظام دمکراتيک و فدرال مبتنی بر شرايط کشور ايران را لازم و ضروری می دانيم.
۲- ما معتقديم در شرايط کنونی ايجاد حکومتهای خودمختار ملی در چارچوب جمهوری دمکراتيک و فدرال ايران مناسبترين اهرم رفع ستم ملی و رشد و شکوفايی مليتهای ساکن ايران میباشد.
۳- هر حکومت خودمختار ملی حق دارد با توجه به امکانات و خصوصيات منطقه خود شکل اداره امور منطقه خود را در زمينههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، قضايی و حقوقی، انتظامی و.... تعيين نمايد.
۴- مجلس ملی حکومتهای خودمختار از حق وضع قوانين در چارچوب سياستهای عمومی و قانون اساسی جمهوری دمکراتيک و فدرال ايران برخوردار میباشند.
۵- بر اساس اصل برابر حقوقی همه مليتهای ساکن در ايران، نمايندگان حکومتهای خودمختار ملی، در اداره امور دولت مرکزی شرکت مستقيم خواهند داشت.
۶- گروههای قومی و اقليتهای مذهبی ساکن در مناطق ملی، از حق آزادیهای ملی، فرهنگی و مذهبی خود به طور کامل برخوردار بوده و حکومت خودمختار ملی موظف به رعايت و پاسداری از اين حقوق میباشد.

د) مسئله زبان:
۱- زبان رسمی اداری، تحصيل و تدريس در مدارس و دانشگاه ها و زبان محيط کار و ادارات و موسسات دولتی در مناطق خودمختار ملی، زبان مادری مردم اين مناطق میباشد.
۲- زبان فارسی، زبان معاشرت و مشترک تمام مليتهای ساکن ايران است که به عنوان زبان دوم در کنار زبان رسمی مناطق خودمختار ملی آموزش داده میشود.
۳- گروههای قومی ساکن در مناطق ملی از حق آموزش و تحصيل به زبان مادری خود برخوردارند.

و) واحدهای سازمان در مناطق ملی:
۱- سازمان در چارچوب سياستها و سمتگيری برنامهای خود، به بازسازی ساختار تشکيلاتی و ساماندهی واحدهای سازمانی در داخل کشور اقدام میکند.
۲- واحدهای سازمانی مناطق ملی کشور از استقلال کامل سياسی- تشکيلاتی برخوردار میباشند.
۳- استقلال کامل سياسی- تشکيلاتی واحدهای سازمانی در مناطق ملی کشور نافی الزامات ساختاری سازمان سراسری نيست.
۴- نماينده واحدهای سازمان در مناطق ملی با حق رای قطعی به عنوان عضو شورای مرکزی سازمان محسوب میشوند. انتخاب اين نماينده توسط خود واحدهای سازمان در هر يک از مناطق ملی کشور صورت میگيرد.

ه) سازمان و نيروهای ملی- منطقهای:
۱- شکلگيری تشکلهای ملی – منطقهای پروسهای اجتنابناپذير و رشديابنده هستند و ديروقتی است که چنين تشکلهايی به واقعيت غيرقابل انکار صحنه سياسی ايران بدل شدهاند.
۲- سازمان ما، موجوديت تشکلهای ملی- منطقهای را بمثابه واقعيت برخاسته از هويتيابی ملی ارزيابی میکند.
۳- سازمان ما خود را متحد استراتژيک جنبش مطالباتی مليتها در پهنه کشور میداند و برای برقراری نزديکترين مناسبات با تشکلهای ملی- منطقهای بر پاپه رابطه برابر حقوق، گسترش همکاریهای متقابل و عدم دخالت در امور داخلی يکديگر تلاش میکند.
۴- سازمان ما آمادگی دارد با تکيه بر اشتراکات عمومی سياسی و برنامهای در موضوع مسئله ملی در ايران، با احزاب، سازمانها و تشکلهای ملی- منطقهای اتحادهای سياسی را شکل دهد.
۵- از نظر سازمان ما، اتحاد سياسی برپايه پلاتفرمی مشترک ضرورتی عاجل در مبارزه برای دموکراسی برای ايران و خودمختاری ملی برای مليتهای ساکن در ايران به حساب میآيد.

ی) شرط الزامی حل مسئله ملی در ايران:
۱- با توجه به شرايط مشخص جامعه ايران، مبارزه برای حل مسئله ملی و مبارزه برای استقرار يک جمهوری دمکراتيک و فدرال در ايران از همديگر تفکيکناپذيرند. در اين راستا، تکيه بر اشکال متنوع مبارزه سياسی، دمکراتيک، تودهای و... وسيعترين اقشار مليتهای تحت ستم و پيوند مبارزه آنان با مبارزات ديگر نيروها در سراسر ايران، شرط الزامی موفقيت در اين راه میباشد.

جمعی از هواداران سازمان فدائيان خلق ايران – اکثريت (داخل کشور)
۱۶/۱/۱۳۸۸