" فراموشی کودکان امروز،بی عدالتی برای فردا"
(نگاهی به وضیعت کودکان در ایران به مناسبت 8 اکتبر،روز جهانی کودک)
Fri 11 10 2013
پیشکش به:
آنانی که کودکانه می اندیشند .
آنانی که از شنیدن قصه لذت می برند و از نرسیدن کلاغه به منزلش دلگیرند.
آنانی که با شنگول و منگول و حبه انگور به شکم گرگ رفته اند و سالهاست که در انتظار مادر برای رهایی هستند ......... و
نسرین ستوده برای تلاشهای بی دریغشان در جهت حقوق انسانی کودکان
کشورهای جهان روزهای مختلفی برای کودکان خود دارند؛ اما روزجهانی کودک را، خود کودکان به وجود آورده اند. در سال 1986 در چنین روزی دو تن ازدانش آموزان نه ساله مدرسه آتاتوری در نیویورک با نگارش نامه ای از همه بچه های دنیا خواستند که با هم روزی را به صلح اختصاص دهند. در پیام یکی از بنیان گذاران روز جهانی کودک آمده است:
«بزرگترهای ما عقاید ثابتی دارند ......آنها ما را دوست دارند چون بچه هایشان هستیم اما آیا آنها می دانند که چه دنیایی را برای ما بوجود می آورند. اگر کمترین اشتباهی در ماشین هسته ای آنها رخ دهد ما هرگز شانسی برای رشد نخواهیم یافت. ما امکانی برای رشد و پرورش می خواهیم.»
کودکان در روز جهانی کودک می خواهند این مهم را یادآور شوند که:
" در حالی که سالانه هزینه های غیرقابل تصوری صرف تولید انواع سلاحهای هسته ای و غیر هسته ای می شود، کودکان بسیاری از گرسنگی، عدم امکانات بهداشتی، سوء و تغذیه و .... می میرند."
یونیسف اعلا م داشته، که تنها با اختصاص پنج دلار برای هر کودک می توان جان 90% از کودکانی را که سالانه می میرند نجات داد و برای بهبودی چشمگیر زندگی ایشان، کافی است که همان مبلغ، در یکسال خرج شود و این مبلغ تنها معادل بودجه شش هفته تسلیحاتی جهان است.
کودکان، آسیب پذیرترین گروه در هر جامعه هستند و از هیچ چیز آنان از جمله غذا، پوشاک و نیازهای دیگرشان نباید کاست. عدم توجه به وضعیت کودکان به علت مشکلات اقتصادی و کاستن بودجه هایی که شرایط زندگی و حیات کودکان را خدشه دار می سازد، به امید اینکه اقتصاد آینده کشور تامین باشد، نه توجیه و بازده اقتصادی دارد، و نه حرکتی انسانی محسوب می شود.کودکی که امروز غذا، بهداشت و آموزش کافی نداشته باشد آینده اش جز معلولیت ها و عقب ماندگی های جسمی و ذهنی چیز دیگری نخواهد بود. او فقط یک بار فرصت رشد دارد و آن فرصت، امروزاست نه فردا. نمی توان با غذا و بهداشت بیشتر در آینده، سلامتی را که امروز کودکی از دست می دهد فردا به او باز پس داد.
البته مشکلات کودکان تنها گرسنگی، سوء تغذیه و مسائل مشابه نیست، بلکه کودکان در نقاط مختلف دنیا از شرایط متفاوتی برخوردار هستند و تاثیر هرگونه نابسامانی را می توان در کودکان هر منطقه ای مشاهده کرد، به هر حال طبیعی است که صحبت از مسایل ابتدایی نیز در اولویت قرار می گیرد. در مجموع، فراهم آوردن محیطی که ، ابزارهای لازم را برای بروز ظهور نگرش های کودک فراهم آورد، برای ارزش یابی نگرش کودکان بسیار لازم و ضروری می باشد. چگونگی فهم و درک مفاهیم در کودکان بدون در نظر گرفتن تأثیر آموزش بسیار مشکل است. کودکان خالق زیباترین احساس ها و عشق ها هستند.
سال گذشته روز جهانی کودک همزمان با به پایان رسیدن نهضت پنج ساله جهانی یونیسف با شعار "جهانی شایسته کودکان، جهانی بدون خشونت" برگزار شد.
امسال در حالی به استقبال این روز می رویم، که در میهن ما نه تنها گامی برای زندگی شایسته این آینده سازان برداشته نشده است، بلکه خشونت بر کودکان در اشکال مختلف(خانواده-مراکز آموزشی-قوانین-فقر-کار کودکان و .....) افزایش یافته است.
خشونت و اشکال آن
خشونت به باور"هانا آرنت" ابزاری است که برای "ساختن تاریخ" به کار برده میشود. وی میان خشونت و قدرت تمایز قائل بود و باور داشت:
" کاربرد خشونت، نشانهی داشتن قدرت نیست، بلکه نشانهی ضعف است. "
به باور وی ،خشونت وقتی به میان میآید که سیاست از میان رفته و بیمعنا شده باشد. به عبارت دیگر خشونت، شکلی از جنگ است؛ ولی با ابزاری غیر از خون و خونریزی. وقتی خشونت اجرایی میشود، عرصهی سیاست فاقد ماهیتی دمکراتیک میشود. زیرا دمکراسی استوار بر وجود فضای عمومی است و فضای عمومی به ارتباط شهروندان با یکدیگر وابسته است و شرط ارتباط، امنیت عاری از خشونت است.به همین دلیل است که:
درفضای عمومی کنترل شده و در غیبت دموكراسي، و حشت و خشونت به عنوان ابزار هاي رفتار حاکمان برای تحقیر و اعمال انواع خشونت جایگزین می گردد که با جوهر دموكراسي، به مثابه حاكميت اراده آزاد و خود مختار مردم و بر پايهء اصالت انسان، در تضاد قرار ميگيرد. ازاين رو نبود دموكراسي را ميتوان خشونت ناميد. زيرا در چنين حكومتي كليه روابط اجتماعي درون جامعه براساس اطاعت مطلق از قدرت و فرامين پايه ريزي ميشود و چيزي بنام خود مختاري عقل عملي وجود ندارد. ناگزير ساختن انسان به اينكه بر خلاف اراده و خواست خود رفتارنمايد، تبلور بالا ترين نوع اطاعت مطلق است كه خشونت ناميده ميشود. بالا ترين نوع اطاعت مطلق( ارزش ها و اراده خواسته ها)، فرامین حاکمان و جامعه می گردد که خود را در تمامی اشکال مناسبات اجتماعی –اقتصادی و فرهنگی نمایان می سازد. در چنین جامعه ای، هيچ نوع مخالفت و انتقادي پذيرفته و تحمل نمي شود و سركوب به مثابه یگانه راه، به جامعه تحمیل می گردد. بخش زیادی از این حاکمان برای سركوب جسمی و روحي افراد،از ايدولوژي ها و مذاهب، چون ابزارهاي اجبار سوء استفاده ميكنند. البته خشونت در كشوري چون ایران در دوره هاي مختلف تاريخ و هميشه به صورت يك مدار بسته، وجود داشته است. يعني خشونت ورزي تنها از سوي حاکمان عليه مردم نبوده بلكه از سوي مردم برمردم نيز بوده است. به عبارت ديگرتنها حکومت ها نبوده و نیستند كه از خشونت بر عليه مردم استفاده کرده و می کنند ، بلكه افرادجامعه نيزبر يكديگر، خشونت اعمال کرده و می کنند. به همین دلیل است که:
"ذهنيت خشونت، نهاد هاي عيني خشونت را در جامعه می آفریند و در تداوم نیز ،اين نهاد ها به نوبه خود موجب بقا و تشديد ذهنيت خشونت می گردندند."
خشونت در خانواده،توسط والدین
خانواده مهمترين واحد ساختاري جامعه و مکان رشد و پرورش تمام اعضاي آن، به ويژه شکل دهنده شخصيت کودکان است. براين اساس دوران کودکي مستلزم مراقبت و مساعدت ويژه ای می باشد. همين که پدر و مادري داراي فرزند مي شوند، اين فرزند به طور طبيعي، عرفي و قانوني داراي حق و حقوقي مي شود. بنابراين در کنار مسائل عاطفي و پرورشي کودک مسائل حقوقي اهميت و ضرورت پيدا مي کند، بنابراين همان قدر که ما نسبت به بعد عاطفي و تربيتي کودک،خود را مسوول مي دانيم در مقابل حق و حقوق کودکان نيز مسوول و پاسخگو هستيم.
انسان در تکامل فردى خويش از مراحل متفاوتى مى گذرد که آن را به سه دوره کودکى، نوجوانى و بزرگسالى زمان بندى نموده اند.بر همین اساس،کودک، موجودى است اجتماعى و کودکان، تشکيل دهنده يک گروه اجتماعى - تاريخى هستند.
ماده يك پيمان نامه حقوق كودك مصوب مجمع عمومي سازمان ملل كودك راچنيين تعريف می کند:
‹‹ از نظرپيمان نامه حاضر،منظور ازكودك، هرانسان كم تر از18 سال سن است. مگر اينكه طبق قانون قابل اعمال در موردكودك، سن قانوني كمترتعيين شده باشد.››
پایان
|
|