نیم نگاهی به دریای بیکران ملای روم
Fri 27 09 2013
علی اصغر راشدان
عشق هائی کزپی رنگی بود
عشق نبودعاقبت ننگی بود
دشمن طاووس آمدپراو
ای بسی شه را بکشته فراو
گرچه دیوارافکندسایه دراز
بازگرددسوی اوآن سایه باز
این جهان کوهست وفعل ما ندا
سوی ماآید صداهارا ندا
زانک عشق مردگان پاینده نیست
زانک مرده سوی ماآینده نیست
عشق زنده درروان ودربصر
هردمی باشدزغنچه تازه تر
عشق آن زنده گزین کوباقیست
کزشراب جان فزایت ساقیست.
گفت من آن آهوم کزناف من
ریخت این صیادخون صاف من
ای من آن روباه صحراکزکمین
سربریدندش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیلبان
ریخت خونم ازبرای استخوان
آنک کشتستم پی مادون من
می نداندکه نخسپدخون من
برمن است امروزوفردابرویست
خون چون من کس چنین ضایع کیست