عصر نو
www.asre-nou.net

دادلی راندال

دو شعر

ترجمه علی اصغرراشدان
Thu 12 09 2013

Dudly-Randall.jpg
دادلی راندان درواشنگتن دی سی متولدشد. یکی ازپرچم دارهای گروه شعرای سیاه پوست دیترویت بود. اشعاروداستهای های کوتاه ومقالات زیادی درنشریات گوناگون به چاپ رسانده است.

جاده غرب

رودخانه سیاه،مرزدوزخ
پل آهنی،ماشین زنگ زده ی زمان
راهنمای عبوس،
باتفرعن سربازهای سفیدرا ازسیاههادورمیکند
سفری رنجباربه دیاری تیره
که پدرانم به اجبارطی کردند.

*
برجاده ی غرب میروم
جائی که ترانه های تیره گلهای بارآورآنند
زمینی که شکاف زخمهای گلگون است
باشلاق خونینی که برپشت پدرانم فروکوفته شده
ودرژرفای خونم خیسانده شده،
حاشیه دوزی شده.

*
که قادربه نفی حق حیاتم دراین سرزمین مغرور
واین ستاره ی درخشان است؟
برجاده غرب پیش میروم
دیارتیرگی
کوههای خودنمائی
افسون شهرآسمان خراشها
مناره هوسهای بلندپروازی
آوای ناقوسهای مقدس مقدس
که بوی گوشت آدمی رادرفضایش می پراکند
جایکاه آتشهای عظیم مشتعل وتن های نیم سوخته.

*
درجاده غرب پیش میروم
آه...دامنه ی تپه های حاصل خیز،جایگاه اجدادم
جویبارهای جاری رنج هایم
گرچه اززادگاهم دورم میدارند،
بازهم باید به توعشق بورزم
ودرجاده غرب پیش میروم.

*****

آهای، سیا سوخته!

پلیسه خیلی قلچماق بود
اول صدام کرد:
- آهای، سیا سوخته!
بعدش بامشت خوابوند توصورتم
یخه موچسبید،
منو کوبوند رو دیفال
بازرسیم کرد
باز رسیم که میکرد،
بهم تیپامیزدوفحش بارونم میکرد
ودستاموزیردستبند میکشید
تموم وقت دستام بالا بود
اونقده دیوونه شدم
که میتونستم نقش زمینش کنم
میباس این کارومیکردم
نخواستم دلخورش کنم
ومیون رفقای خوب سفیدم تومرکزشهر
که پلیسه رو اجیرکرده بودن،
سابقه م خراب شه!....