عصر نو
www.asre-nou.net

۱۲ پرسش آرش از هایده مغیثی


Wed 10 09 2008

١ – با توجه به این که مارکسیسم متکی به بینش ماتریالیستی است، آیا دولت کارگری مورد نظر آن هم باید یک دولت آتئیست باشد؟
٢ - یک دولت کارگری آتئیست و ضدمذهب، چگونه میتواند دولتی دموکراتیک و مقید به آزادی های سیاسی و مدنی هم باشد؟ آیا چنین ویژگیهایی قابل جمع است؟
٣ – با توجه به این که در بیشتر جوامع، اکثریت مردم، به ویژه طبقات پایین، به درجات مختلف اعتقادات مذهبی دارند، طبقهی کارگر چهگونه می تواند نیروی اصلی مبارزه برای سوسیالیسمی باشد که آتئیسم یکی از عناصر ضروری آن محسوب می شود؟
٤ – از آنجا که همهی ادیان نهادی شده و مسلط، پاسدار سلسه مراتب اجتماعی و بهره کشیهای طبقاتی و جنسی هستند، آیا جنبش سوسیالیستی میتواند این نوع کارکردهای ادیان را هم امری خصوصی تلقی کند؟ اگر نه، آیا برای مبارزه با این کارکردها باید با هر نوع اعتقاد مذهبی مبارزه کرد؟
٥ – آیا اسلام در مقایسه با ادیان دیگر در مقابل سوسیالیسم و دموکراسی نامنعطفتر و با سرمایهداری ناساگازتر است؟
6- آیا رفورم در اسلام ممکن است؟ چه نیرویی می تواند عامل رفورم در اسلام باشد؟
7- با توجه به تأثیر پذیریِ عمیقِ برخی جریانات و نحلههای گوناگونِ سیاسی از اسلام، مناسباتِ احزابِ سوسیالیست با احزابی که به گونهای هویت خود را به اسلام منتسب میکنند، چکونه باید باشد؟
8- آیا جدایی دین از دولت در عین حال به معنای جدایی دین از حوزههای عمومی منجمله احزاب است و آن را باید به معنای جدایی دین از سیاست تلقی کرد؟
8- آیا جدایی دین از دولت به معنای جدایی دین از سیاست است؟
9 – نحوه برخورد سوسیالیستها با نهادهای مدنی اسلامی اعم از صندوق قرضالحسنهِ اسلامی، اتحادیه دانشجویانِ اسلامی، سازمانهای به اصطلاح «فمینیستیِ» اسلامی و غیره... چگونه باید باشد؟
10- آیا میتوان از وجود «الهیاتِ رهاییبخش» در میانِ نیروهای اسلامی سخن گفت؟ روش برخورد سوسیالیستها با تمایلات سوسیالیستیای که زیر لوای اسلام بیان میشوند، چگونه باید باشد؟
11- «بنیادگرایی اسلامی» را چگونه تعریف میکنید، و آیا بین «بنیادگرایی اسلامی» و دیگر رویگردهای اسلامی باید فرق قائل شد و روش ویژهای به کار برد؟ اگر آری، کدام روش؟
12ـ به نظر شما،ِ برخورد نیروهای سوسیالیستی به مذهب و تحلیلِ از اندیشههای مذهبی، خصوصاٌ در ایران، چگونه بوده است؟
*****

پاسخها :
هایده مغیثی: سه پرسش اول شما در مورد دولت كارگری «آتهایست» بهم مربوط هستند. هر سه سئوال مبتنی بر یك پیش فرض یعنی وجود «دولت كارگری» است كه منظور از آن روشن نیست. آیا این همان پیش فرض قدیمی است كه طبقه كارگر كه گویا اكثریت جامعه را تشكیل می دهد «دیكتاتوری» خود را از طریق انقلاب قهر آمیز بر قرار خواهد ساخت ؟ در این صورت بحث از «دموكراسی» و «دولت دموكراتیك» بی مورد است. بعلاوه خود ماهیت «طبقه كارگر» نیز روشن نیست. اگر منظوركارگران مزدبگیر بقول معروف «یقه آبی » هستند در آن صورت دیگر امروزه اكثریت جامعه را در هیچ كشوری تشكیل نمی دهند. اما اگر به اصطلاح «یقه سفید» ها و دیگران كه در مقابل حقوق كار می كنند را نیز در بر می گیرد ــ كه در واقع چنین است ــ در آن صورت دیگر یك طبقه یكدست و همسان نیست٬ و نه تنها از نظر اقتصادی٬ كه از نظر ایدئولوژی و خواست ها٬ اخلاقیات وعتقادات بسیار متنوع است. باتوجه به این كه یك دولت سوسیالیستی ازطریق تحولات اجتماعی و اقتصادی یك كشور وبا مشاركت دموكراتیك و رای آگاهانه و آزادانه مردم باید بوجود آید٬ نه می تواند و نه لزوما باید دولت آته ایست باشد . بحث اساسی در مورد دولت و مذهب٬ سكولاریسم است نه آتهایسم. اعضاء دولت می توانند لامذهب باشند و یا به هر مذهبی معتقد باشند. خصوصیت اصلی آن دولت سكولار بودنش است٬ و در آن هیچ مذهب رسمی وجود ندارد و دولت موظف است آزادی مذهب و بی مذهبی را تأمین كند.

پاسخ ٤: تردیدی نیست كه همه ادیان ضمن ادعا ها و خواست های عدالت خواهانه عمدتا در خدمت قدرت بوده اند. جنبش سوسیالیتی در مورد این ادیان و كاركردهایشان نباید «بی تفاوت» بماند٬ اما نحوه برخورد به آنها نمی تواند توام با زور و ممنوع سازی باشد٬ آنطور كه در كشورهای سوسیالیستی قبلی به آنها برخورد می شد. دولت سكولرخواه سوسیالیست یا غیرسوسیالیستی از مداخله مذهب و رهبران مذهبی در سیاست گذاری و وضع و اجرای قوانین جلوگیری خواهد كرد . اما باید توجه داشت كه هیچ مذهبی نیست كه یكدست باشد . پیروان همه مذاهب برداشت های متفاوتی از آئین ها و دستورات مذهبی دارند و معمولا بر مبنای برداشت های خود و بطور انتخابی از آن ها پیروی می كنند . اكثریت مردم مذهبی با مداخله مذهب در امور دولتی و عمومی مخالف اند و هم آنان می توانند برای مقابله با مرتجعین مذهبی و جلوگیری از مزاحمت آنان در زندگی اجتماعی و فردی با دولت سوسیالیستی همراه باشند . در هر صورت كار دولت سوسیالیستی مبارزه «علیه هر نوع اعتقاد مذهبی» نیست.

پاسخ ۵: شاید نتوان از یك نوع اسلام صحبت كرد چنانچه یهودیت و مسیحت هم یك نوع نیست . یعنی بستگی دارد تكیه برچه جنبه هائی ازمذهب باشد و تاچه حد با شرائط زمانه انطباق پذیری داشته باشد . هستند مسلمانانی كه بسیاری از جنبه های سوسیالیستی و عدالت خواهانه را قبول دارند و به دموكراسی و سكولاریسم هم باوردارندومسلمانانی كه با هر اندیشه و پروژه ای كه با اسلام آنها بیگانه باشد مثل مدرنیته ٬ سكولریسم و آزادی وحقوق فردی خصومت میورزند. با این حال بطور كلی هیچ یك از انواع اسلام با سرمایه داری سر «ناسازگاری» ندارد.

پاسخ ٦: رفرم همیشه در تاریخ اسلام بوده و بسیاری از فلاسفه بزرگ اسلامی در راه آن نوشته و تلاش كرده و از سوی مرتجعین٬ اعم از شیعه و سنی٬متهم به ارتداد شده و حتی جان خود را ازدست داده اند چرا كه معتقد به تعقل ومنطق و نه الهام و شهود در تصمیمات فردی و اجتماعی بوده اند . بعضی از آنها تلاش كرده اند از اسلام باصطلاح شریعت زدائی كنند . در دنیای معاصر بسیاری از متفكرین مسلمان در تلاشند تا اسلام را بقول شما با منطق زمانه سازگار سازند. آنها مثلا استدلال می كنند كه قرآن را باید بعنوان یك سند تاریخی قبول داشت كه توصیه ها و دستورات آن ناظربر شرایط اجتماعی و فرهنگی و سطح دانش و توسعه اقتصادی و اجتماعی زمان خود بوده . عامل رفرم در اسلام تبعا همین مسلمانان مترقی و اصلاح طلب اند. اما رفرم باید از پذیرش دیالوگ و قبول تفاوت درتعابیر اسلامی آغاز شود و چماق كفر و الحاد برای خاموش كردن صدای متفاوت كنار گذاشته شود . بدون آن دروازه تحول و رفرم همیشه بسته خواهد ماند . بااینحال شرایط زمان و تحولات اقتصادی و اجتماعی تحولاتی درونی را به اسلام بنیادگرا تحمیل خواهد كرد .

پاسخ ٧: مناسبات با احزاب و گروههای مذهبی و اسلامی بسته به ماهیت آنها دارد. همانطور كه گفته شد گروهها و احزابی كه خود را به صفت اسلامی می شناسانند طیف نسبتا وسیعی را تشكیل میدهند. از یك طرف گروههای مذهبی طرفدار رفرم هستند٬ كه همانطور كه اشاره شد٬ حتی پاره ای از آنها معتقد به جدائی دین از دولت هستند٬ و از طرف دیگر گروه های بنیاد گرا و عقب مانده هستند. رابطه سازمانهای چپ با گروه اول می تواند بسیار دوستانه و محترمانه باشد و حتی در عرصه هایی با هم در مقابل گروه های دوم٬ همكاریهائئ داشته باشند. اما در هر صورت حد و مرز همراهی و همكاری بسیارمهم است٬ یعنی همكاری و نه دنباله روی یا تظاهر به همسانی و از دست دادن هویت و ارزش های سكولر.

پاسخ ٨: جدائی دین از دولت بمعنی جدائی دین ازسیاست نیست. همانطور كه گفته شد مذهب را نمیتوان ممنوع كرد . دریك جامعه دموكراتیك آزادی وجدان و اعتقادات به عنوان انتخاب فردی و خصوصی شهروندان باید تأمین باشد . اگر دولت بخواهد در این امور مداخله كند و مثلا مذهب را در احزاب و در جامعه قدغن كند٬ مذهب زیر زمینی میشود و به حیات خود با قاطعیت بیشتری ادامه می دهد. نمونه های بسیار آنرا پس از فروپاشی دولت های سوسیالیستی قبلی در اروپای شرقی مشاهده كرده ایم كه چگونه واپس گر ترین نوع مسیحیت از این كشور ها سر بر آورد. جدائی دین از سیاست عملی نیست٬ مگر به زور كه آنهم سرنوشتی جز شكست نخواهد داشت. در جامعه دموكراتیك تمام نظرات٬ اعم از مذهبی و غیر مذهبی با هم به رقابت بر می خیزند. آنچه نباید اتفاق افتد٬ ورود مذهب به سیاست ها و قوانین دولتی است كه باید در هر حال سكولار و مستقل از همه ادیان باشد. پس میتوان انتظار داشت كه احزاب نیز در چنین جامعه ای گرایش های مختلف٬ از مذهبی یا لامذهب را داشته باشند.

پاسخ ٩: پاسخ به این سئوال شبیه پاسخ به سئوال ٧ است٬ و برخورد سیالیستها بسته به ماهیت یك سازمان خاص متفاوت خواهد بود. مثلا باید دید یك سازمان كه مدعی ملی گرائی اسلامی است و یا سازمان زنانی كه خود را اسلامی می خواند بر اسلام بعنوان یك پروژه اخلاقی و معنوی تكیه دارد یا بر پیام های فقهی و تنبیهی آن. یعنی اهداف ملی گرا یا فمینیسم را در چارچوب شرع اسلام دنبال میكند یا نه. از آن مهمتر جنبه اسلامی فعالیت سیاسی آن چه محدودیت هائی ایجاد میكند.

پاسخ ١٠: شاید آنچه كه در مورد «الاهیات رهائی بخش» مسیحی مصداق دارد٬ شامل جریانهای مسلمان نیز می تواند بشود. اما در عمل، جریانات اسلامی كه در گیر مقابله با قدرت های خارجی و سرمایه های بزرگ اند٬ از زاویه متفاوتی با آنها مبارزه میكنند. اینها «رهائی» جوامی اسلامی را در بازگرداندن آنها به دوران قرون وسطی و ما قبل مدرن میدانند٬ و از این رو بسیار مرتجع اند. بسیار مهم است كه این تفكیك را در نظر داشته باشیم.

پاسخ ١١: «بنیاد گرائئ اسلامی» تعریف دقیقی ندارد. اما كلا می توان آنرا گرایشی تعریف كرد ــ همانطور كه در مورد بنیاد گراهای مسیحی و یهودی می توان گفت ــ كه بر ضد مدرنیته و یكی از مهم ترین دستاورد های آن یعنی سكولاریسم بپا خواسته و خواستار احیای اخلاقیات و قوانین شرع و استقرار حكومت اسلامی است. بنیادگرایان تصوری از دوران «طلائی» اسلام دارند و در تلاش اند كه آنرا باز گردانند. هدف نهائی اینها تسریع بازگشت مهدی شان است. واضح است كه باید بین اینها و دیگر گروههای اسلامی٬ بویژه مسلمانان طرفدار رفرم و توسعه فرق قائل شد . بنیادگرایان از زمره عقب مانده ترین و مرتجع ترین گروه های سیاسی و اجتماعی اند٬ تفاوت را تحمل نمیكنند و مخالفت و مبارزه آنان با امپریالیسم نیز در حقیقت مخالفت با غرب و ارزشهاو اخلاقیت مدرنی است كه در جوامع غربی نهادی شده . كنترل زنان و حقوق و آزادیهای آنان وقبولاندن برتری مرد بعنوان تقدیر و فرمان الهی هدف كلیدی همه بنیادگرایان در تمام ادیان و مذاهب است . بهمین سبب من در جای دیگری گفته ام زنان٬ شايد بيش از هر گروه ديگر محروم از حقوق انساني ٬ به جامعه سكولر و آزاد از ديكتاتوري سياسي و مذهبي نياز دارند٠ زیرا همانطور كه هانا آرنت مينويسد، براي كسب حقوق برابر بايد ابتدا «حق خواستن حق» را بدست آورد كه حقوق بر ابر شهروندي یعنی برابری درقانون و در برابرقانون پيش شرط آنست. ايجاد دولت سكولر و شريعت زدايي از نظام سياسي و قانونی حداقل به زنان حق حق داشتن و حق خواهي را خواهد داد .

پاسخ ١٢: همانطور كه بدرستی اشاره كردید٬ چپ ها نظرات مختلفی در مورد جا و مكان مذهب دارند. برای عده ای مذهب اصولا نباید وجود داشته باشد و باید نابود شود. این سیاست همیشه به ضد خودش تبدیل شده. برای عده ای هم مذهب تنها در حوزه خصوصی قابل تحمل است. واقعیت آن است كه حضورمذهب را در حوزه عمومی٬ بنوعی درحد واصل بین حوزه های خصوصی و دولتی٬ یعنی در سطح جامعه كه نظرات گوناگون مردم بطور آزادانه و یا مخفیانه ابراز می شود٬ نمی توان ندیده گرفت. در این سطح عمومی است كه چپ می تواند ایدئولوژی خود را در رقابت با ایدئولوژی ها و مذاهب دیگر تبلیغ كند و بخش فزاینده ای را بسوی خود جلب نماید. این البته مستلزم وجود درجه ای از دموكراسی و آزادی بیان است تا چپ امكان مخاطب قرار دادن مردم را داشته باشد .
*