عصر نو
www.asre-nou.net

گزارش، به پای در رهانِ پس از اين


Tue 30 07 2013

محمدعلی اصفهانی

esfahani.jpg
فرصت، فراخ بود در نقطه چين:
تا پيش، در زمان
تا بعد، در زمين
(در امتداد بی توقف حرکت
هرچند سخت تر از راحت)

ساعاتِ قبل
در بين راه نمی ماندند
زيرا
ساعاتِ بعد
ما را ـ گشاده روی ـ
به خود
می خواندند

اينسان
در انقطاع مندرس وقت
پيوسته وارث تداوم خود بوديم
از جزء جزء، تا نهايت تعميم
بيرونِ هرچه روز و شب و ساعت و دقيقه و
تقويم

ضمناً هميشه باد می آمد.
يعنی که:
(پيش و کم)
در اهتزاز بود و باز نمی ماند
از پيچ و تاب خود
پرچم

بی شک یقين تمام معنی ما بود
اما
ـ گيرم که بی هوا ـ
گاهی هوای شک
می کرديم
و بعد
بر شک خويش فايق
گم می شديم
در عطر احتمال شقايق

(از روز های خالی بی تغيير
پل می زديم تا
شب هايمان هميشه پر از رؤيا
و آرزوی محتمل تعبير)

ای پای در رهانِ پس از اين
(در نقطه ی
آغاز ما!)
آسان نبود، نه
اما
(باری به هر جهت)
اين بود راز ما

http://www.ghoghnoos.org