عصر نو
www.asre-nou.net

هنر امروز و ادبیات کهن:

بازخوانی شهرزاد قصه گو: رقص- نما گونه
نقل از: صفحه ادبی- هنری روزنامه هلندی فولکس کرانت
مترجم: سامان

Sun 21 07 2013

shahrzad-ghessegoo.jpg
یادداشت مترجم: این اثربرداشتی سوای داستانسرائی صرف از افسانه ها وشاهکارهای سرگرم کننده دوره باستان است وهنرمند پسا مدرن موضوعی روانشناختانه را درمتن کهن جستجو وپیگیری می کند تا به تفسیرمجسم و نمادین مسئله رابطه مرد وزن، تبعیض جنسی و فمینیسم با نگرشی تمثیلی ازادبیات عاشقانه تاریخ باستان و رابطه آن با مبارزات زنان بشیوه اروتیک و عریان نمائی در دوره معاصر بپردازد.

علاء الدین، سند باد و علی بابا

شب اثری از طراح رقص فرانسوی " آنژلین پرل یوکاژ" بر پایه هزار و یکشب ساخته شده، مجموعه ای از قرون کهن که در ایران باستان گفته شده، واز آنجا به چندین کشور عربی و هندوستان رفته است. پس از آنکه سیاح و کاشف انگلیسی " ریچارد فرانسیس برتون" آنها را در سال 1850 متعاقبا" ترجمه و منتشر نمود، او متهم به پور نوگرافی شد. این داستانها همانطور که در مورد همه افسانه ها صدق می کند، بعدا" برای کودکان برگزیده و قابل دسترس شدند. معروف ترین داستان های مجموعه هزارو یکشب (درغرب) علاء الدین وچراغ جادو، سندباد ملوان و علی بابا و چهل دزد بغداد هستند .

رقص

-------------------------------------
توجه: شب

طراح رقص " پرل لوکاژ " در نمایش شب تآ کید می دارد که قصه های هزار و یکشب تماما" هوسرانی و ادبیات عاشقانه یا اروتیک هستند. واو رابطه آنها را با " شورش گربه ها" و جیمز براون توضیح می دهد.
نقل قول از: مریم فان لیندن

عشق یک غریبه است

عده خیلی کمی هزار ویکشب را می شنا سند ودر عین حال خیلی ها تحت این عنوان در ذهن خود همه چیز را تصور می کنند. مردان قوی با عمامه ها و شمشیرها، زنان محرم حرمسرا با شلوارهای حرمسرائی و شکم های عریان، طلا و جواهرات درخشان فراوان و چشمان سیاه مرموز. به محض اینکه از طراح رقص فرانسه " آنژلین پرل یوکاژ" 56 ساله تقاضا شد تا قطعه ای برای" مارسی" پایتخت فرهنگی اروپای 2013 بسازد، او بفکرآن افتاد تا چیزی را پیرامون دریای میانه، پیوندی بین جنوب اروپا، آسیای غربی و شمال آفریقا خلق کند. اینچنین بود که وی به چارچوب روایات افسانه ای و قصه های نوشته شده طی قرون متمادی پارسی، هندی و کشورهای عربی مختلف نزدیک شد. اما تذکر داده باشیم وبدانید که: اجرای " شب" در آمستردام بدون شک " ترجمه ای امپرسیونیستی" بدون عمامه و شلوارهای حرمسرائی خواهد بود.
اینها متعلق به شرق شناسی هستند که بیشتر نقاشی های هنری قرن 19 اروپا را به رنگ و تصویر در آورده اند. و همچنین این فرصت را بما داده اند تا ببینیم که چگونه " عقل برتر" غربی به " عاطفه کم ارزش " شرقی نگریسته است- تعمیمی که هنوزدرهیچ کجای جدول یا مخیله نمی گنجد. اولین باله پیرامون داستانی از هزار و یکشب- شهرزاد (1910) اثر طراح رقص "مایکل فولکین" و نقاش "لیون باکست" - نیز با آن سنت تطبیق داشت. پرل یوکاژ خواسته است که از چنین افسانه های رنگارنگ نمایشی، دراماتیکی دوری گزیند. بهمین خاطر مردی که از نیمه ده هشتاد با باله خود بنام " پرل یوکاژ" شهرت یافت، ولیکن رقص هائی بین المللی برای بنگاههای مشهور هنری مانند اپرای بالت پاریس و بالت شهر نیویورک ( بزودی) نیز طراحی کرد، بسیار دمدمی و منتقد اجتماعی می باشد.
خب پس او می خواست چه بگوید؟ خیلی از داستانهای هزار و یکشب اصولا" ( ومطمئنا" قبل از آنکه برادران گریم و والت دیسنی روی آنها کار کنند) وابسته به عشق های شهوانی هستند. برای " پرل لوکاژ " این هوسرانی همانطورکه او بعد از اجرای " شب " در کلن آلمان گوشزد کرد، " پرازانرژی مثبت و خلاق " و یک نقطه اتصال مهم بود.
در صحنه نشان داده می شود که، رقاصه های ( خارق العاده) "پرل یوکاژ" در یک حمام بخار مه آلود خیس می خورند، در یک باشگاه شبانه جشن می گیرند، روی ساحل در خفا با یکدیگر به خلوت می روند. در آنجا صحنه های حرکتی، و تقریبا" تهاجمی گروهی دیده می شوند، اما همآغوشی های دونفره صمیمی که کمتراز تخیل دورمی شوند نیز وجود دارند: او روی زن می خوابد و زن سوار او می شود. گروه پاپ الکترونیک عربی " ناتاشا اطلس" بلژیک به آن یک برجستگی وحس ملموس جهانی می بخشد. لباس سکسی، نمایشی خیاط زنانه تونسی- فرانسوی وعزالدین عطائی مشهورو محبوب ( پرل یوکاج جسورانه به او زنگ زد و او گفت بله) خیره گی آنرا کامل کردند.
لوموند روزنامه قدرتمند فرانسوی همه اینها را با جمله " یادداشت عشرتکده عشق شهوانی" بدور ریخت. البته کوته بینانه، ولی خب می تواند بیان شود. زیرا "پرل یوکاژ" درهرچیز دیگری که می خواهد بگوید خیلی ناقص است. با این نتیجه که از خیلی موضوعات عبور می کند تا آنها را زیر سوال ببرد. بعنوان مثال پرل یوکاژ درباره " زنان " دقیقا" چه می خواهد بگوید؟
یک منبع الهام مهم او شهرزاد بود، که با آن هزار ویکشب شروع می شود. او برخشونت - ، یک پدیده شوک آور در داستانها،- با هشیاری چیره می شود . آن زن، یکی دیگر ازعروسان بیشمار شهریار، پادشاه پارسی است. پادشاه عشق بزرگ خودرا پس از آنکه اورا فریب داده بود به قتل رساند. اکنون او هرروزبا یک دختر باکره ازدواج می کند تا پس از شب زفاف و کام گرفتن اورا بکشد؛ در اینصورت احتمال خیانت صفر است. خواندن دقیق شهرزاد واقعا" چنان داستانهای جذابی را برای او( پرل یوکاژ) بیان می دارد، که وی همیشه دوباره آنرا بازخوانی می کند. وبالاخره" شب": ما درآن می بینیم که زنان خیلی با قدرت می توانند برقصند، اما آنها بالاخص بچه گربه های جست و خیزگر، و موضوع شهوترانی نیز هستند.
البته شما می توانید آنرا برحسب سلیقه شخصی خود، بعنوان نشانه ای از رهائی تصور کنید، اما درآنجا تصویرها هنوز بیانگر هشیاری که " پرل یوکاج" بخوبی در واژه گان بکار می برد نیستند. او درباره " رابطه عجیب آن با زنان امروزی" و نه منحصرا" در دنیای عرب، سخن می گوید. او به امینه تایلور دختر جوان تونسی اشاره می کند که اخیرا"بخاطر رفتار مفسده آمیز دستگیر شد زیرا تصویر بالاتنه عریان خود را روی فیسبوک گذاشته بود. و هم به زنان فمینیست دگراندیش گروه پانکی " شورش گربه ها" اشاره دارد که شعارهای عصبانیت وخشم خود از پرزیدنت پوتین را به گردن آویخته و در صحنه یک کلیسای ارتدکس ظاهر می شوند: ، بطور قانونی " زنان با مردان برابرند، اما در ذهنیت و روحیات مایه تآسف است. این هنوز یک دنیای مردانه است."
آهنگ جیمز براون ( این یک دنیای مردانه است، اما بدون زن و دخترهیچ نخواهد بود) به هنگامی که زنان با چکمه های قرمزپوز باریک و خمیده خنجری همچون دختران کلوبهای شبانه می رقصند پخش می شود. اما این آهنگ زمانی هم که مردان همچون رقصندگان نیمه عریان کلوبهای زنانه با نمایش برجستگی های بدنشان برای زنان، بدور صلیب شانه ها می چرخند و درهمان لحظه خود نیز موضوع شهوترانی هستند همچنان در حال پخش است. در اینجا کلیشه رابطه بین مردان ( مجرم) و زنان ( قربانی) کمتر سیاه- سفید و انحصارا" طنزگونه و چشم اندازیا منظرمی شود. اما در اینمورد نیز، بطور کلی مردان مسئولند. اینکه شهرزاد 2 چگونه با " زنان" بپایان خواهد رسید، اجازه دهید "پرل یوکاژ" میانجی شود. در پایان میله هائی وجود دارند. اما بنظر می رسد که کارخط نگاری قشنگی بوده وقابل خم شدن هستند.
و سپس هنوز موضوعی وجود دارد که کمی فراتر می رود: باز بودن به فرهنگ های دیگر. این موضوعی است که " پرل یوکاژ" فرزند یک پناهنده سیاسی آلبانیائی خودش اغلب بر آن تآکید می کند. این مطلب دراثر " و سپس یک هزار سال صلح (2010)"- کار مشترکی بین رقصنده های با راستای مدرن و کلاسیک او از باله بولشوئی، که در هلند هم نمایش داده شده نیز بازی شده است .
این بار او اجازه داده که زنان درلباسهای مدل جشن با مردانی که روسری های دنباله دار ( چادر) اسلامی بر سر دارند برقصند، و همزمان ضربآهنگ جیمز باند " تو فقط دوبار زندگی می کنی" را همراه با یک ریتم شرقی توسط گروه اطلس می شنویم. و آن آهنگ هشدار می دهد: عشق یک غریبه (بیگانه) است، فکر نکنید که خطر یا بیگانه دور شده است. بعبارت دیگر: نگذارید اضطراب برای آن ناشناخته، شانس شما برای خوشبختی را تلخ کند.
پرل یوکاژ می گوید: " وقتی من طراحی رقص را شروع کردم سایر فرهنگها در آغوش گرفته شدند. حالا از آن می ترسیم."

شب، سالن تئاتر-موزیک آمستردام 27/06/2013
ماستریخت- تئاتردر فرایتهوف 15/03/2014
www.preljocaj.org : پرل یوکاژ: سایت

سامان
تابستان 2013- هلند