عصر نو
www.asre-nou.net |
اورینتالیسم،البته،موجب پدیدار شدن آثار ادبی،سیاسی،وجامعه شناسانه فراوانی شده که در صدد بوده اند تا با نقد آن تصویری واقعی از شرق را جایگزین درک اورینتالیستی سازند. آین آثار،البته، کمتر بومی بوده و اغلب تولید محاقل آکادمیک غرب یا محققان شرقی مقیم و شاغل در این محافل بوده اند. در عرصه فرهنگ و هنر شمار آنها از عرصه های دیگر هم کمتر بوده است. مجله ی "بِدون" در زمره گروه کم شمار پروژه ها و کارهای فرهنگی – هنری است که بر آن بوده تا درک و تصویری غیر اورینتالیستی از خاورمیانه ارائه دهد. بابک رادبوی،هنرمند و طراح جوان ایرانی الاصل مقیم نیویورک، به عنوان مدیر هنری و آفرینندگی این مجله نقشی ویژه در این میان دارد. یکی از ایده های مرکزی "اورینتالیسم" این است که دانش غربی های درباره شرق و خاورمیانه دانشی ایجاد شده بر بنیان واقعیت و سند (فکت) نیست،بلکه بر پایه احکام از پیش تعیین شده ی درباره جوامع مخلتفی که همه یکسان فرض شده اند،می باشد. این دانش سازمان یافته شده همواره شرق را دربرابر غرب قرار داده است و بر اساس داده ها و ثبت وضبط های "تاریخی" بنیان گذاری شده است که فهم غربی ها را از واقعیت زندگی در شرق محدود و ناقص کرده است. این همان نکته مهمی است که "بدون" و بابک رادبوی در آثار خود در صدد معرفی و نقد آن بوده اند. کارهای بابک رادبوی - که با سفرهای پی درپی به کشورهای شرق خاصه کشورهای خاورمیانه در صدد بوده است تا با ارتباط نزدیکتر بتواند بر غنا و واقعی تر کردن تولیدان مجله بیاقزاید- اخیرأ توجه بالنسبه زیادی را در میان برخی منتقدین و علاقمندان مسائل خاورمیانه ایجاد کرده است. مقاله زیراز جمله تازه ترین واکنش و بررسی هایی است که در این باره منتشر شده است. آشنایی با،و درس گیری از، شیوه و رهیافتی که دست اندرکاران "بِدون" درباره خاورمیانه برگزیده اند در دوره کنونی که منطقه ،از یک سو،شاهد بهار عربی و جنبش های رفرمیستی و دموکراتیک و ،از دیگر سو،در آستانه جنگ های داخلی و تنش های قومی و دینی (مانند تنش های فارس-عرب و شیعه و سنی )است،بیش از هر دوره دیگر ضروری و جدی است.. ********** کتابخانه ای را تصور کنید سرشار ازهمه کتابهای قابل تصور درباره خاورمیانه که به شکل گوناگونی درگالری های شش ضلعی از استکهلم تا جایی در قلب نیویورک چیده شده باشند. "کتابخانه بِدون " چیزی همانند این گالری هاست. کتابهایی درباره ماجراهای گوناگون؛از عشق و عاشقی شیخی تپل درقلب صحرا گرفته تا حکایت بحران نفتی دهه هفتاد میلادی، تا کتابهایی نه چندان جدی به زبانهای مختلف، تا نوشته های عبوس سیاسی دوران اتحاد شوروی همه در این کتابخانه در کنار هم چیده شده اند. حتی مدیرایرانی تبار کتابخانه، بابک رادبوی،نیز مدیری از نوع مدیرانی که شما در کتابخانه های رایج می بینید نیست. مشتریان تجاری مدیر هنری "بِدون" (1) کسانی نظیرهوگو باس [کمپانی مشهور مُد و طراحی لباس] و کانی وست [خواننده مشهور رپ ] هستند. ویدئویی که برای [یکی از آلبوم های] کانی وست ساخت نامزد دریافت بهترین ویدئو در گروه خود شد. این کارنامه برای مهاجری که در 19 سالگی با ششصد دلار در مشت و جهانی آرزو به نیویورک آمد، بد نیست. رادبوی وقتی در مورد دوران کودکی اش حرف می زند میگوید "اوخود را بیشتر فرزند دوران انقلاب ایران میداند". متولد تهران است، بزرگ شدهی سیاتل و در ۱۴ سالگی شروع به کار طراحی کرده است. لاس زدنش با مدرسهی طراحی در عمل بسیار کوتاه بود؛ وی در شانزده سالگی هنگامیکه تنها پنج روز از ثبت نام او در مدرسه "کالج هنرهای طراحی" واقع در پاسادینا،کالیفرنیا، می گذشت مدرسه را رها کرده و بلافاصله همکاری خود را با سریال علمی- تخیلی پر طرفداری به نام "ایکس فایل" آغاز کرد. این همکاری تا پایان رکود اقتصادی ناشی از سقوط سهام کمپانی های معروف به ّپسا تکنولوژی [اواخر آخرین دهه قرن بیستم] ادامه داشت. هنوز یک هفته از ورودش به نیویورک نگذشته بود که موفق شد کاری در رابطه با آگهی های بازرگانی تلویزیونی بدست آرد.در سال 2006 به "بِدون" پیوست و این همکاری همچنان ادامه دارد. او،همچنین،درحالی که در کار ارتقاء و توسعه توانایی و خلاقیت هنری خویش است - که خود از آن به عنوان "تحقیقات مستقل" نام می برد- گهگاه به طراحی های بازرگانی نیز می پردازد. رادبوی به "بِدون" به مثابه پاسخی پسا اورینتالیست (2) به به فضای سیاسی پس از رخداد یازدهم سپتامبر می نگرد. او دراین باره می گوید: "من فکر می کنم هنگامیکه "بِدون" آغاز به کار کرد،فقدان تصاویر و گزارشات معینی در مجله،خود به خود بیانگر شیوه و گرایش "بدون" و معرفِ مسیر آغازین آن گشت. در خاورمیانه ای که "بدون" معرفی می کرد شورش افراطیون،ساختمانهای منفجر شده،راهپیمایی شبه نظامیان، زنان ِ تحت ستم و هتک حرمت شده،و کلبه های ِگلی گرد و خاک گرفته تصویرِ غالب نبود. خسته و ناراضی از تصاویر و گزارشات کلیشه ای و جعلی، اعضای تحریریه [بدون] مصمم شدند تا خاورمیانه ای را نشان دهند که در آن مردم هر روز بیدار می شوند،صبحانه می خورند، و پی کار و زندگی روزانه خویش می روند،زندگی که در آن اهداف و خلاقیت های گونه گون بوده و بر مدار خلیفه وخلافتی جهانی ِ مُعینی نمی چرخد و به آن گره نخورده است. با اینهمه،رادبوی از چالشها و تحول [ دینامیک ] پر مسئله ی پروژه آگاه است. از نظر او "اگر قرار است صادق باشیم،بِدون زاییده نسل و طبقه معینی از مردم خاورمیانه است که می کوشد تا خود را نمایندگی و معرفی کند. طبقه ای رو به رشد که به درجات گوناگون تحصیل کرده سیار،مدرن،و جهانی بوده و کم و بیش مانند همتایان اروپایی خویش قدمتی یکصد ساله دارد." رادبوی همزمان خطر گونه ای کوته بینیِ را گوشزد می کند که با برجسته کردن و ارج گذاردن مسائل نژادی-هوویتی مسئله اصلی را،که اقتصادی است،نادیده میگذارد. او می گوید "این واقعیت که اصولأ کسی مجله ای را بخرد به خودی خود گویای خیلی چیزها ست؛نخستین چیز اینکه چنین کسان 12 دلار اضافی برای خرج کردن دارند". بنابراین، رابطه ی دورادور و بِدون- که در نیویورک منتشر می شود- با خاورمیانه رابطه پیچیده ای می تواند باشد. به نظر رادبوی ایده آوارگی،دیاز پرا، به خودی خود پرسش های گوناگونی را بر می انگیزد؛ پدر و مادرت که بودند، چه کردند،چرا وطن را ترک کردند،و با خویش چه آوردند. مانند مهاجران و پناهجویان ِ هماره در حسرتِ مام ِوطن، بِدون ، نیز، خاورمیانه را نه به سان مکان جغرافیایی بلکه به سان سازه ای فرهنگی درمی یابد، سازه ای که از منظر درون،خلق و آفرینش شده است و،بنابراین، از منظر برون مشروع ترین و دارای مناسب ترین جایگاه است. رادبوی یادآوری می کند که به رغم نظرات مبتنی بر ناسیولیسم عربی،اگر او در بیروت زندگی می کرد،غیرعادی و غریب مینمود که مجله ای آفرید که به همه منطقه نگاه کند. از نظر رادبوی،البته، "این امکان وجود دارد که هر آن آثار و عواقب قرنها سوء استفادهها و دستکاریهای ژئوپولتیک بتواند بهار عربی را در مسیری دیگر اندازد هم اکنون باز ایده خاورمیانه ای که از درون مستحکم و متقاعد کننده است در افق پدیدار است. با اینهمه، اما، در حال حاضر،مراکش همانقدر با قطر چیزهای مشترک دارد که با نیویورک. بنابراین،اگر چون و چرایی هم باشد،می توان گفت ما میبایست لندن را مرکز خود قرار می دادیم." به کتابخانه بِدون، که آنهم تصور کلیشه ای از خاورمیانه [خاورمیانه مبتنی بر درکِ اورینتالیستی] را به چالش گرفته و مورد چون و چرا قرار می دهد، می توان به مثابه بسط منطقی پروژه مجله باشد. درشکل و وضعیت اولیه اش- که رادبوی هنوز همکار و درگیرِ آن نشده بود- کتابخانه تنها منبعی ساده و سرراست برای کتابهای هنری درباره منطقه یا از منطقه بود. این مجموعه بین کشورهایی از منطقه ،که طبیعتأ این کتابها در آنها نایاب یا کمیاب بودند ،در گردش بود. در نسخه ها و اشکال بعدتر،کتابخانه بسیار شبیه به موسسه و بنیادی شده است که چند دهه شِکوه و شکایات،بازنمایی ها،و تصاویر خاورمیانه را هم به نقد می کشد و هم بزرگ داشته و پاس میدارد. به سبب فرسوده شدن و از مد افتادن کتاب ها در برابر اینترنت و کتاب های الکترونیکی بود که رادبوی به سوی آنها کشیده و جذب شد. او می گوید "آنها مثل موضوعات عینی قابل دیدن اند و در عین حال در برابر نقد اساسی آسیب پذیرند." بنابراین و از همه مهمتر اینکه،وجود عینی و فیزیکی ِ کتابخانه به طور ملموس و آشکاری باقی می ماند؛ با کتابها و دفترچه های گونه گون از قطور و سنگین گرفته تا روزنامه های نازک و ظریف. نمایشنامه ها،شکوه نامه ها، کلیشه ها و عامیانه هایی از خاورمیانه که شخص می تواند در دستان خود بگیرد. از نظر رادبوی،ایده ها و ایدئولوژی ها در اشکال و اوضاع آرمانی و افلاطونی با هم نزاع ندارند،اما،در عوض، در فضاها و محیطهای مصنوعی بلی. این باور [رادبوی] در شیوه ای که هر [بخش] کتابخانه چیده شده است بازتاب یافته است. او می گوید "در چنین فضاها و محیط هایی، ایدئولوژی ها کامیاب شده یا ناکام می گردند نه به سبب گفتگو و مباحثه باز و یا اجماع عقلائی،بلکه بسیار بیشتر از رهگذر ملاحظه کاریها و دقتکاریها ی صوری و تشریفاتی،اندازه و میزان،حجم،فراوانی،استمرار و دوام،و مهمتر از همه تکرار. یک بخش فرعی کتابخانه که دیواری است که هر کتابی را که اعضای تیم توانستند با عنوان "اعراب" پیدا کنند به نمایش می گذارد همین اهمیت تکرار را در نظر داشته است." اغلب کتابها،به هر حال، یک نقطه مشترک دارند؛ برچسب بهایی که پنج دلار یا کمتر بود. این شیوه شگفت و عجیب و غریب گزینش کتاب، رابطه شخصی غیر معمولِ رادبوی را با مواد و موضوعات چاپ شده بازمی تاباند. او آن را "جمع آوری کردن و خواندن کتاب بر خلاف جریان آب می داند،به دیگر سخن،به نحوی با متن رابطه بر قرار کنی که قصد نویسنده را بر ملا سازی. این به نظر خود سرانه و دلبخواهی می نماید، قاعده و روش برچسب پنج دلاری،اما،در عمل ویژگی و خصوصیات مجله را به نحو کاملی محقق می سازد: گزینش محصولات فکری و روشنفکری بر اساس کیفیت سامان دهی نشده اند بلکه بر اساس مقدار و کمیت سامان داده شده اند." همانقدر که مدیریت و خلق کتابخانه مهمتر از یک عدد کتاب نگهداری شده می گردد، رادبوی می گوید "من به طور کلی کمتر به یک مورد تأثیر و جلوه ی ویژه یا یک تولید و کار خاص و نهایی علاقه مندم تا به کل فرآیند،که به نظر من کاری زیبایی شناسانه است." او به خصوص به آنچه خودش آنرا "گستردن و توزیع فرآیند طراحی به برون و فراتر از دستان طراح" می نامد،علاقه مند است، که شامل تجسم و تناسخ متعدد طرح در کالاها و محصولات تقلید شده یا نشرهای بدون مجوز [مجوز از سوی طراح یا تولید کننده اصلی] نیز هست. این افسون و شیفتگی ممکن است حتی او را بسی بیشتر دور از وطن ببرد. "من شانزایی (3)چین یا فرهنگ روستایی، و همچنین، برخی از پدیده ها و رخدادهای روی اینترنت را واقعأ الهام بخش یافته ام. من هم اکنون روی پروژه ای که در ارتباط با هر دو این چیزهاست کار می کنم. اگر فرصتی باشد بسیار دوست دارم در چین کار کنم. پانوشت: 1)بِدون،.رادبوی می گوید نام بِدون در واقع بار معنایی مشابه همین کلمه در فارسی دارد که پیشوند سلب و نفی است. این نام در کشورهای حاشیه خلیج فارس،به خصوص در دوبی، به مهاجرانی گفته می شود که دارای هیچ مدرک اقامتی مانند ویزا و کارت اقامت و غیره نیستند. در واقع معادل همان نامی است که در کشورهای غربی بر اینگونه مهاجران می گذراند. در ایالات متحده اگر بخواهند محترمانه از آنها یاد کنند می گویند "مهاجران بی سند" و در فرانسه آنها را "بی کاغذ ها" می نامند. 2) اورینتالیسم، از نظر لغوی و با مسامحه این به معنی شرق شناسی است. اما در اینجا منظور درکی از این واژه است که برای نخستین بار ادوارد سعید در کتاب مشهور خود به نام "اورینتالیسم" معرفی کرده و به شرح بازتاب آن در سیاست مدرن پرداخت. این نام پس از انتشار ِ آن کتاب، در همه متون دانشگاهی و جدی به درکی رایج از شرق، و به خصوص خاورمیانه و کشورهای مسلمان، در میان غربیان اشاره دارد. خاورمیانه و شرقی که بر اساس اهداف و نیازهای سیاست های استعماری غرب بازسازی و معرفی شده است. در این تصویر در دوران استعماری هرگاه سخن از خاورمیانه بود خود به خود تصویر حرمسرا ها،شتر و شن، صحرا،سلطان زن باره،زنان بی سواد و در چادر پنهان شده در نظرها مجسم می شد و غرب نیز به شکل ناجی و نیرویی که در صدد است تمدن و پیشرفت را به آنجا ببرد معرفی می شد. در این نصویر چادر زن خود به خود به معنی عقب ماندگی و بی سوادی و زنجیر معرفی می شد تا نمادی از یک فرهنگ متفاوت با فرهنگ غربی ارائه گردد. در دوران پس از استعمار نیز،همانطور که رادبوی در این گفتگو اشاره می کند، تصویر خاورمیانه در ذهن متوسط غربی به مدد برخی رسانه های عمده و سیاست سازان، تداعی کننده تظاهرات توده های میلیونی بی شکل،خشونت و تروریسم،خانه های مخروبه و بمب زده،نفت و ثروت بی حساب شیوخ عرب و ... می باشد. 3) گسترش و رونق بازار کپی برداری غیر مجاز و تقلید و تولید بدون مجوز اختراعات و تولیدات دیگر کشورها در چین را شانزایی می نامند. تهمورث کیانی، سیاتل (ایالات متحده)، نهم تیرماه 1392 شمسی |