عصر نو
www.asre-nou.net

انتونیو فلان (نویسنده معاصراطریشی )

«توکیو»

ترجمه علی اصغرراشدان
Mon 13 05 2013

ANTONIO FLAN
TOKYO

تصاویری از توکیو دراخبارتلوزیون، ابتدا یک چشم انداز،بعدمردم تو خیابانها. بااین که روخانه ها برفی دیده نمیشد، مردم ابزاراسکی صحرائی به خود بسته و درصفوف منظم بی انتهارو به جلو حرکت میکردند.تکه فیلمی پایان گرفت،گوینده مرد توصحنه پیدا شدو گفت:

« باید درآینده به این گونه تصاویرعادت کنیم. سطلهای آشغال انباشته روزانه توکیو حالابه شکل ماده ای شبیه برف متراکم وروزانه تویکی ازخیابانهای خاص پخش میشود. موادبه مرور مرتب ومنظم میشودکه شهروندان بتوانند درتمام طول سال اسکی بازی تمرین کنند.»

پدرم که بامن تلوزیون نگاه میکرد،ازاین تولیدات منزجرشد، اما من کاملا پذیرفتنی یافتمش.

زیاد نگذشته بودکه خودمن درتوکیو بودم. درکافه ای در«جیناز » نمایشی جریان داشت که جماعت عظیمی را مجذوب کرده بود، منهم مشتاق دیدنش شدم. دلیل حضورجماعت این بودکه کافه بسته موهائی رابه سبک آخرین مدبه نمایش میگذاشت و علیرغم بهای گزافشان، آنهمه دخترجوان ژاپنی رابه آنجاکشانده بود. نمایش به مرور تبدیل به یک حراجی شد. بسته موهامنشورهائی به درازای حول وحوش پانزده سانتیمتربودند،با قاعده ای مثلثی و ساقهائی مستطیلی. هرکدام ازپنج تاده بسته موی کوچکترباهمان طرح وتنیده شده با یک گلوله مصنوعی زرین به اندازه یک تکه گه سگ تشکیل شده بود.سفید رنگ اماسایه های قهوه ای و بعضی هم سیاهش برجسته بود، بابهائی فوق العاده زیادکه حراج کننده ونیز طراحش،به روشنی این بهای نهائی راپذیرفت. یکی ازاین بسته موهابه رنگ آجری قرمز دروسط قهوه ای میدرخشید، بلافاصله تکه گه سگی دقیقابه همان رنگ راکه چند روز پیش تر کنار پیاده رو جلوخانه مان دیده بودم به خاطرم آورد. مجبورشدم رو برگردانم که بالانیاورم. شروع کردم به تصور این که ساختاریک چنان بسته موئی باید چقدروحشتناک وبی معنی باشد، اما توسط گروهی از دختران جوان که پولهاشان را تکان میدادندوبه خاطر یک تکه چیز غیرعادی آماده مبارزه بایکدیگرمیشدند،به کناری رانده شدم.....