شارل بودلر
دلتنگی
برگردان ازمانی
Mon 22 04 2013
ز هزار سال فزون خاطره دارم در سر.
صندوقی پر زحساب و تراز و دفتر،
حکم جلب، قصه ی عشق، شعر سپید، وقت قرار،
جا بجا لای قبوض حلقه ی موی چندین تار
کمتر از مغز من خسته درون دارد راز!
هرمی گشته سرم، غارعریضی و دراز،
چاله ای، مرده درآن بیش زهرقبرستان.
- منم آن گورکه مهتاب گریزد ازآن،
که خورند وول درآن همچو ندامت کرمان،
و عزیزان مرا ویژه مکند شیره ی جان.
گوشه ی خلوتی ام پرزگل خشکیده،
خرت وپرت های بهم ریخته و پوسیده:
تلی از" بوشه* " و پاستل که به نوری کم سو
زسر شیشه ی در باز کنند عطری بو.
به درازی نبود هیچ چو روزی لنگان،
زیرسنگینی برف، فصل یخ و یخبندان
که ملال، میوه ی غمبار نوین نا جستن
چو ز ابعاد ابد جامه نماید برتن!
ای تن زنده، ازاین پس نباشی جز خاک،
سنگ خارائی وحولش شبحی وحشتناک،
خفته در دشت پر از دود و بخار و ماتم
چو ابوالهول...و جهان برده زیادت بی غم!
محو از عرصه ی عالم! و زخلق وحشیت
بر نخیزد نوا جز به غروب خورشید.
شارل بودلر
Charles Baudelaire (1821-1867)
برگردان ازمانی
(1703-1770 ) نقاش فرانسوی هجدهمBoucher*