در دفاع از سوسیالیسم (۴۴)
نگاه تحلیلی به موضوع اتحاد چپ
و بررسی تحلیلی پروژۀ وحدت
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت (داخل کشور)
Mon 15 04 2013
در آمد
با انتشار «فراخوان برای مشارکت در روند شکل دهی تشکل بزرگ چپ» از جانب سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران در تاریخ ١۵ آبان ماه ١٣٩١، احساس میشود روند همکاری و گفتگوهای این سه سازمان برای وحدت وارد فاز عملی تری گردیده. تلاشهای سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران که از کنگرۀ هشتم (مرداد ۱۳۸۷) و سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت از کنگرۀ یازدهم (فروردین ۱۳۸۸) برای وحدت، پس از پنج سال منجر به صدور بیانیه و برنامه پیشنهادی دوم دیماه ۱۳۹۱ گردید.
ما در استقبال از «اتحاد چپ»، طی بیانیهها و نوشتههای متعددی از جمله «اتحاد نیاز مبرم جنبش دمکراتیک و طبقاتى ایران؛ دردفاع از سوسیالیسم (۴)» به تاریخ ١۷ بهمن ١٣٨۵ و «پرچم اتحاد را امروز برافرازیم، فردا خیلی دیر است! دردفاع از سوسیالیسم (۲۸)» به تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۸۹ و در مطلبی که قبلاً برای کار داخل کشور شمارۀ ۳ به تاریخ ۸ تیر ۱۳۸۷ تحت عنوان «اتحاد چپ؛ ضرورتها، وظایف و چشم اندازها» ارسال کرده بودیم، به این موضوع پرداخته و اعلام نمودیم؛ از هر فرآیندی که منجر به نزدیکی نیروهای چپ و دمکراتیک کشورمان شود، و به سالها تشتت و تفرقه خاتمه بخشد، استقبال میکنیم. در نوشته حاضر هم با نگاهی تحلیلی به موضوع اتحاد چپ، پروژۀ وحدت سه سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) و شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران را بررسی کردهایم.
ضرورتهای اتحاد چپ
جنبش چپ بعنوان رادیکالترین جنبش اجتماعی در دو سدۀ گذشته همواره نقشی تعیین کننده در تحولات اجتماعی جهان و ایران داشته است. علیرغم ضربهای که چپ از شکست سوسیالیسم شوروی و در استهالۀ سوسیالیسم چین به نفع سرمایه داری، متحمل شد. معتقدیم سوسیالیسم و جنبش چپ همچنان مهمترین آلترناتیو وضع موجود و نظام سرمایه داری است. پرواضح است که تشتت و نبود انسجام در بین نحلههای مختلف چپ از دامنۀ تأثیرگذاری و کارآییاش میکاهد. خوشبختانه با آغار هزارۀ سوم روند عقب نشینیهای چپ کند و در بعضی از نقاط جهان حتی در موقعیت تهاجمی قرار گرفته است.
اما در شرایطی که با کاربست پروژه امپریالیستی جهانی سازی، جهان سرمایه داری مرزهای ملی را درنوردیده و دورترین نقاط جهان را برای کسب سود هر چه بیشتر تحت سیطرۀ خود در میآورد، روحیه همبستگی و ارادۀ تشکل یابی را در هم میشکند، ضرورتی غیر قابل انکار ما را برای اتحاد و همبستگی، تقویت روحیه جمعی و تشکل پذیری فرا میخواند. ضرورتی برای متشکل ساختن تمامی نیروهای خویش و همکاری با تمام آنهایی که میتوانند ما را حداقل در بخشی از مسیر همراهی نمایند. برای نیل به این مقصود اتحاد چپ ضرورتی لازم و فوری است. بایستی حس مشترک برای کار مشترک و همچنین نقد رفیقانه برای نیل به اهداف سوسیالیستی را در بین نیروهای چپ احیاء نمود. بدون اتحاد و پیوند رفیقانه فعالیتهای ما ابتر خواهد ماند و نه تنها سوسیالیسم دور از دسترس بلکه خواستهای دمکراتیک نیز همچنان دست نیافتنی میماند.
در دو سه دهۀ اخیر در غیاب چپ و حضور کم رنگش در مبارزات اجتماعی، نیروهای ارتجاعی مذهبی خصوصاً در منطقۀ خاورمیانه و کشور ما، پرچم دروغین مبارزات عدالت خواهی و ضد امپریالیستی را بدست گرفتند. از آنجائیکه برنامههای اقتصادی نیروهای مورد نظر منطبق بر خواست نهادهای سرمایه داری است، علیرغم ادعاهای کاذب این نهادها و کشورهای امپریالیستی، آنها برای کاستن از نقش چپ و ایجاد آلترناتیوی ارتجاعی برای چپ در مبارزات اجتماعی و ضد امپریالیستی و لوث کردن این مبارزات، از نیروهای ارتجاعی مذهبی حمایت میکنند. حمایت و همکاری مالی، تسلیحاتی، امنیتی – اطلاعاتی و رسانهای آنان در بقدرت رسیدن نیروهای ضد دمکراتیکی مانند اخوان المسلمین در مصر، حزب النهضه در تونس، شبه نظامیان مورد حمایت القاعده در لیبی و تلاش برای تکرار همان سناریو در سوریه نمونههای از این پروژۀ امپریالیستی است. پیشتر از آنها، کشور ما خود قربانی چنین سیاستی شد، که پس از گذشت سی و چهار سال هنوز مردم کشورمان نتوانستهاند از چنبرهاش خلاصی یابند. برای اینکه مجدداً در چنین دامی گرفتار نشویم و برای اینکه نتوانند «جمهوری اسلامی دوم» را بر مردم و کشورمان تحمیل کنند، چپ بایستی همین امروز متحد شود و برای ایجاد اتحادی وسیعتر و دمکراتیک تلاش ورزد.
زمینههای همکاری چپ
احزاب و سازمانهای چپ زمینههای همکاری متعددی دارند؛
- دفاع از خواستها و مبارزات کارگران و زحمتکشان،
- طرح و تبلیغ مواضع و دیدگاه چپ در مورد مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی،
- تلاش برای ایجاد و گسترش اتحاد دموکراتیک و لائیک و تقویت موقعیت چپها در درون آن،
- کوشش برای تعریف و تدقیق دیدگاههای برنامهای و استراتژیک چپ در جهت همگرایی بیشتر،
- تلاش در راستای تشکل یابی کارگران و زحمتکشان، سازماندهی اعتراضات صنفی،
- جانبداری از طبقه کارگر در مبارزۀ طبقاتی،
- حمایت و تقویت هر تلاشی در راستای تحقق عدالت اجتماعی و کسب امتیازات اقتصادی در چارچوب نظام حاکم.
سوای زمینههای طبقاتی، همکاری در راستای تحقق خواستهای دمکراتیک و تلاش در رادیکالیزه کردن آنها از اهداف مکمل چپ از اتحاد خویش خواهد بود. به یقین که چپ متشکل نقش مؤثری در سمت دهی به مبارزات دمکراتیک و تعمیق آن خواهد داشت و همچنین میتواند بانی اتحادی فراگیر و دمکراتیک برای تحقق اهداف زیر باشد؛
- عبور از جمهوری اسلامی و خاتمه دادن به نظام استبدادی و غیر دمکراتیک حاکم،
- مبارزه برای کسب آزادیهای سیاسی،
- تحقق حقوق زنان،
- رفع ستم ملی از ملیتهای و اقوام ایرانی،
- دفاع از آزادیهای مدنی و حقوق فردی شهروندان،
- تلاش برای رعایت حقوق بشر
- مبارزه با سلطۀ کشورهای امپریالیستی
- نفی سیاستهای تعدیل ساختاری تحمیلی نهادهای مالی و اقتصادی امپریالیستی؛ بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی،
- دفاع از صلح جهانی و نفی جنگ.
برای آغاز میتوان از حداقلها شروع نمود، تا این همکاری به ایجاد جبهه یا ائتلافی سیاسی در سطح احزاب و سازمانهای چپ فرا روید:
- برگزاری کارزار مشترک برای آزادی کارگران زندانی،
- دفاع از حق اعتصاب و اعتراض کارگران،
- دعوت مشترک برای حضور در مراسم روز جهانی کارگر،
- دفاع از خواست برحق کارگران در تعیین حداقل دستمزد بر مبنای واقعیتهای اقتصادی،
- دعوت از اعضاء و هواداران خویش در داخل و خارج برای همکاری در فعالیتهای صنفی و اجتماعی،
- برگزاری مراسم مشترک.
هویت چپ
اگر از اتحاد فراگیر چپ در جبههای واحد سخن میگوییم، بایستی تعریف و منظور خود از چپ را هم مشخص کنیم. چپ به تنهایی نمیتواند بار معنایی مورد نظر ما را انعکاس دهد. لازم است با حداقلهایی دامنۀ آن را تعیین نماییم. البته این استدلال نبایستی منجر به تعریفی سکتاریستی و تحدید کننده از چپ شود. در عین حال نمیتوانیم دروازهها را چهار طاق به روی هر نیرویی بازکنیم، به نحوی که کارآیی و رزمندگی تشکل مورد نظر از همان ابتدا به سایه رود. به باور ما چپ آماجی سوسیالیستی داشته و به عبارتی دقیقتر «طرفداری از سوسیالیسم به عنوان آلترناتیو سرمایه داری و تلاش برای تامین حقوق و منافع اکثریت مردم یعنی کارگران و زحمتکشان» را میپذیرد. از طرفی چپ بر این باور تأکید میکند که بدون رویکرد سوسیالیستی تحقق دموکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی، صلح و حقوق بشر غیر ممکن است. براین اساس چپ همچنان علیه سرمایه داری و بر ضد امپریالیسم و علیه سیاستهای تعدیل ساختاری نئولیبرالی مبارزه خواهد نمود.
امروزه ستیز با گرایشات راست و طرفداران سرمایه داری که با سرقت و تحریف شعارها و ایدههای چپ سعی در خلع سلاح و استحالۀ این تفکر و گرایش انسانی دارند، از مهمترین وظایف چپ محسوب میگردد. ایدئولوگهای راست در پی آنند که مفهوم چپ را نیز همانند مفاهیمی چون دمکراسی و حقوق بشر از محتوی خالی کنند.
چپ همچنان مترقیترین جنبش موجود و چپها هنوز هم منادی معتبرترین ارزشهای انسانی در گسترۀ جهان و ایرانند. ارزشهایی که اگر فاقد خصوصیات عدالت خواهی بوده و نافی مبارزه طبقاتی باشد، چپی است در راستا منافع راست و مروج ایدههای سرمایه داری. از همین رو در کشورهای که استبداد سرمایه داری حاکم است، آن چپی سرکوب میشود که منتقد ساختار اجتماعی و مناسباتی اقتصادی حاکم باشد.
از این منظر اکثر احزاب و نحلههای چپ کشورمان در تعریف چپ میگنجند و دایرۀ چپ به سه سازمان مورد نظر محدود نمیشود. به جز سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران، دیگر احزاب و سازمانهای سیاسی چپ را نیز میتوان به اتحاد فراخواند. از جمله طیفهای مختلف فدائیان خلق، حزب تودۀ، راه کارگر، حزب کمونیست، احزاب و سازمانهای پیرو خط سه، احزاب چپ ملی – منطقهای و شخصیتهای چپ. البته انکار نمیکنیم که تصور گرد هم آوردن چنین جمعی ناهمگون با پیش داوریهای تاریخی منفی نسبت به یکدیگر در زیر یک سقف، در شرایط کنونی واقع بینانه نیست. ولی حق حضور هیچ یک از این نیروها در جبهۀ چپ را نمیتوان به هر دلیل و بهانهای انکار نمود، هر چند بخش بزرگی از آنها از همین ابتداء تمایلی به همکاری نداشته باشند.
جایگاه چپ در مبارزات اجتماعی
از وجوه مشخصه و بارز چپ، ملی گرائی و انترناسیونالیسم توأمانش میباشد. چپ هم زمان در دو جبهۀ داخلی و بین المللی اهدافی را دنبال میکند. چپ ضمن آنکه برای تحقق منافع و بهروزی کارگران و زحمتکشان کشورش تلاش میکند، در عین حال نمیخواهد کارگران و زحمتکشان دیگر کشورها را فدای منافع کارگران و زحمتکشان کشورش سازد. بنابر این یکی از مهمترین وظایف چپ در سطح بین المللی و به تبع آن در سطح ملی گرد آمدن در جبههای واحد در برابر سرمایه داری جهانی و گرایشات ارتجاعی میباشد. از همین منظر برای چپ مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر، مبارزهای انتزاعی نبوده و محتوای اجتماعی و عدالت خواهانه دارد.
تشتت پیشینۀ منحصر بفرد چپ کشورمان نیست. علیرغم تشتت حاکم در این مقطع زمانی، چپ از بدو تولد بیشترین هم گرائی اجتماعی را داشته و برای همکاریهای اجتماعی زمینه سازی کرده و همکاریهای مؤثری نیز با دیگر گروههای اجتماعی و سیاسی داشته است. بر بستر چنین همکاری سازندهای، مبارزات چپ در یک صد سال اخیر بیحاصل نماند، تحقق ٨ ساعت کار روزانه، بیمه اجتماعی، حق اعتصاب (در قبل از انقلاب)، حق قرارداد جمعی، صندوقهای پشتیبانی مالی در مراکز کار، تشکیل اتحادیهها و سندیکاها، تقویت شوراهای کارگری و تعاونیها... بخشی از این دستآوردهاست.
رمز موفقیت چپ در یک صد سال گذشته - علیرغم کمیت نه چندان قابل توجه اش- در سازماندهی و تشکل یابی آن بود. شواهد تاریخی حاکی از آن است که چپ بدون سازماندهی تودهها و داشتن تشکیلاتی منسجم هرگز نخواهد توانست با اتکاء صرف به رقابتهای سیاسی و انتخاباتی موفقیتی بدست آورد. امروزه در سطح جهانی مبارزات طبقاتی اشکال نوینی را تجربه میکند، همچون اشغال وال استریت، مبارزه با تک قطبی شدن جهان. به تبع آن چپ نیز برآمدهای نوینی را تجربه خواهد کرد، همانگونه که در آمریکای لاتین جنبش سوسیالیستی متفاوتی از آنچه در شیوههای کلاسیک دیدهایم را شاهدیم. چپ بایستی به شیوههای نوین مبارزه هم بیاندیشد.
زمینههای وحدت گریزی چپ ایران
برای ما و خیلی از فعالین چپ همواره جای سؤال بوده، علیرغم اینکه اکثریت قریب به اتفاق احزاب و سازمانهای چپ از ضرورت اتحاد و همکاری تأکید میکنند، پس دلایل تشتت و وحدت گریزی در کجاست؟ و کجای کار میلنگد که نمیتوانیم حرف یکدیگر را درک کنیم؟ آیا تنها دلیل پراکندگی ما نبود گفتمان مشترک است؟ یا فقدان این گفتمان هم یکی از دلایل بیشمار تشتت ماست؟
برای پراکندگی و تقابل داخلی نیروهای چپ دلایل تاریخی، سیاسی و ایدئولوژیک متعددی را میتوان برشمرد. اما فارغ از این دلایل اگر بپذیریم که چپ حامل ایدهٔ آلترناتیو سرمایه داری و احزاب چپ دایرۀ تجمع کنشگران سیاسی و اجتماعی طرفدار نفی نظام طبقاتی است، پس نبایستی تلاش دشمنان چپ برای کاستن از دامنۀ حضور و تأثیرگذاریش را نادیده گرفت و یا امری بعید و دور از واقعیت دانست. بهترین و کم هزینهترین راه برای کاستن از نقش چپ و بیاعتبار کردن آن میتواند ایجاد درگیری در بین نحلههای مختلف چپ باشد. جمهوری اسلامی و کشورهای امپریالیستی در این راستا و برای نیل به این هدف از حداکثر توان اطلاعاتی و امنیتی خود بهره میبرند. هشت سال قبل آقای یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی با صراحت کامل این سیاست را تبیین نمود؛ «ما طی ۲۶ سال گذشت در متفرق نگهداشتن اپوزیسیون موفق عمل کردهایم.»
نیروهای پاسدار ارتجاع سرمایه در کشورمان، این سیاست را طی یک قرن گذشته با شدتی بمراتب بیشتر در مورد نیروهای چپ بکار بستهاند، بطوریکه چپ را به بزرگترین دشمن چپ تبدیل کرده و برای نیل به این هدف برایش تاریخ هم نوشتهاند. بدون انکار نقش اشتباهات سیاسی و رویکردهای بعضاً فاجعه بارِ احزاب و سازمانهای چپ در ایجاد تشتت، در گذشته و حتی خیلی پیشتر، تکرار همه روزۀ این اشتباهات و آگراندیسمان کردن آن و وارونه نشان دادن واقعیات تاریخی توسط رسانههای ارتجاعی و امپریالیستی گواهی بر این ادعاست که آنها نمیخواهند ما متحد شویم. متأسفانه بعضی از دوستان چپ بواسطۀ همین نیروها و شاید هم نفوذیهای آنها، به تکوین و پیشبرد سیاست ارتجاعی و امپریالیستی چپ ستیزی و تشتت چپ یاری میرسانند.
بحران حزبیت
یکی از دلایلی که وحدت تشکیلاتی چپ را با مشکل مواجه ساخته، نبود تعریف مشخص و واحد از حزب و نقش و جایگاه آن در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نزد ماست. یا بعبارتی صریحتر وجود بحران حزبیت در نزد اکثر نیروها و سازمانهای چپ میباشد. این بحران بشکلی حاد در سازمان ما هم دیده میشود. سازمان ما در تعریف از «حزب» دچار سردرگمی بوده و به نوعی با بحران حزبیت دست و پنجه نرم میکند. این بحران تا حدودی شامل حال تمامی احزاب چپ کشورمان نیز میشود، ولی وضع ما بحرانیتر از دیگران است. اگر اساسنامه سازمان را بعنوان سندی ناظر بر روابط حزبی مورد بررسی قرار دهیم، بوضوح این بحران را درمی یابیم، سازمان ما که با استناد به زندگی حزبی احزاب دیگر به نفی سانترالیسم دمکراتیک رای داد – این تصمیم هیچگاه بر پایۀ استنباطات علمی و منطقی و به روشی دمکراتیک صورت نگرفت- علیرغم ژستهای دمکراتیک نه تنها دمکراسی حزبی را گسترش نداد، بلکه در عمل دمکراسی را به مسلخ سانترالیسم برد. بر مبنای همین اساسنامه:
۱- سازمان رسماً خود را تشکیلاتی خارج از کشوری تعریف و اعضای سابق و هوادارانش در داخل کشور را از سیستم تصمیم گیریها کنار گذاشت.
۲- سازمان تشکیلاتی در داخل کشور ندارد ولی برنامهای برای تحولات اجتماعی ایران تدوین مینماید! اما اعلام نمیکند که کدامین نیرو و تشکیلات ضامن اجرائی آن خواهند بود. اگر این وظیفه بردوش رفقای داخل کشور قرار گیرد، سهم انان از «دمکراسی واقعاً موجود» و پلورالیسم تشکیلاتی مورد نظر رهبری این خواهد بود که آنها بدون داشتن نقشی در تصمیمات سازمانی و در چگونگی تدوین و تصویب برنامه سازمان، و بدون داشتن حق سؤال و توقع جوابی از رهبری سازمان، نقش سربازانی مطیع، و مجری اوامر و تصمیمات رهبری را ایفاء کنند. شق دیگر این میتواند باشد که وظیفۀ اجرایی کردن برنامۀ مصوب هم کلاً بر عهده رهبری سازمان گذاشه شود. که توسط آنها البته در معیت متحدین جدید و در پشت میزهای مذاکره، در لابیگری با دول غربی و در کنفرانسهای بفرمودۀ آنان عینیت خواهد یافت. کاری که چلبی در عراق کرد، عبدالجلیل در لیبی میکند، معاذ الخطیب در سوریه بدنبالش است و شاهزاده پهلوی خوابش را میبیند!
۳- با حذف لایههای میانی از ساختار تشکیلات، امکان اعمال نظارت دائمی اعضاء تا برگزاری کنگره از آنان سلب گردیده و تمامی وظایف این لایهها همچون حوزه، کمیته بخش، شهر، ولایت و ایالت به شورای مرکزی و هئیت سیاسی – اجرایی منتخب شورا و کمیسیونهایی که شورای مرکزی نقش تعیین کنندهای در انتخابشان دارد واگذار گردیده است.
۴- اعضای سازمان هیچ تعهدی برای اجرای برنامه و تصمیمات رهبری سازمان ندارند. و کسی نمیتواند آنان را بدلیل موضع گیریها و رفتارهایی مغایر با خط مشی سازمان مورد مؤاخذه قرار دهد. مانند حضور اعضای شورای مرکزی در کنفرانس استکهلم و پراگ، مصاحبههای آقای نگهدار و دیگران با بیبی سی و صدای آمریکا.
با این توضیحات و آنچه از اساسنامه سازمان ما - که مسلماً یکی از اسناد مورد استنادبرای تدوین روابط تشکیلاتی حزب آینده خواهد بود- برمی آید. سازمان برای اعضاء و هواداران باشگاهی سیاسی و برای رهبران ابزاری جهت اعمال قدرت نامحدود محسوب میشود.
اینها تنها نمونههایی از بحران حزبیت و درک نادرست ما از مقولۀ حزب است. با وجود این نابسامانی در دیدگاهها نمیتوان پروژه وحدت را به شکلی قابل قبول به سرانجام رساند. ما دو سال قبل در پیامی به کنگره دوازدهم سازمان در «در دفاع از سوسیالیسم (۳۴)» که متأسفانه در کنگره قرائت نشد و در ارگان اینترنتی سازمان هم درج نگردید، گفتیم: «رفقای عزیز، ما مخالف اتحاد نیستیم، ولی معتقدیم اتحادی این چنینی، دو انشعاب را در بطن خود آمادۀ زایمان دارد، باور ندارید، امتحان کنید.» ظاهراً برداشت ما خوشبینانه بود، و بایستی بیش از دو انشعاب را برای این اتحاد متصور میشدیم. چرا که در همان ابتدا بخشی از رفقای شورای موقت سوسیالیستهای چپ از این روند کنار کشیدند و دو انشعاب دیگر هم از جانب رفقای اتحاد فدائی و اکثریتی دور از انتظار نیست.
وحدت یا اتحاد
امضاء کنندگان بیانیه مشخص ننمودهاند که در این پروژه وحدت تشکیلاتی و حزبی را مد نظر دارند یا اتحادی جبههای؟ هر چند بیانیۀ در این خصوص از صراحت لازم برخوردار نیست، ولی فارغ از تعارفات دمکراتیک به نظر میرسد که شق نخستین مورد نظر نویسندگان بیانیۀ باشد. وجوه سلبی آمده در «خطوط مشترک» بیانیۀ، اکثر احزاب و سازمانهای چپ را از دایرۀ پوشش خود خارج ساخته. اما از آنجائیکه که در بیانیه خطاب به همرزمان چپ و مبارزان راه سوسیالیسم آمده «ما، شما احزاب، سازمانها و فعالین چپ را فرا میخوانیم که تصمیم برای شکل دهی تشکل بزرگ چپ دمکرات و سوسیالیست را تصمیم خود بدانید و در آن مشارکت ورزید، در بحث و گفتگوی آغاز شده و در تدوین اسناد نظری، برنامهای و اساسنامهای فعالانه حضور پیدا کنید و در تلاش برای پاسخ به نیاز جامعه ایران، طبقه کارگر و مزدبگیران و برای غلبه بر پراکندگی چپ ایران نقش خود را ایفا نمائید.» ظاهراً به تعارف هم که شده راه را برای حضور تمامی نیروهای چپ باز گذاشتهاند. با این استنباط میتوان شکل جبههای را هم برای این پروژه متصور شد.
ما ابائی از ابراز خشنودی خود بدلیل شکل گیری وحدت تشکیلاتی بخشی از نیروهای چپ در حوزۀ سوسیال دمکراسی نداریم، علیرغم آنکه خود را بخشی از این طیف نمیدانیم. خوشحالتر میبودیم اگر پروژه اتحاد چپ به ائتلافی گسترده و فراگیر، در شکل جبههای و با حضور نیروهای بیشتری از چپ میانجامید. با درک اهمیت چنین نیازی، ما تلاش خود را برای تحقق اتحاد چپ بیشتر و بیشتر خواهیم نمود. و معتقدیم چپ ایران در شرایط کنونی و بدلایل تاریخی، سیاسی، ایدئولوژیک نمیتواند تحت لوای حزب واحدی جمع گردد، و اصولاً نیازی هم به چنین کار غیر ممکنی نیست. اما اتحاد احزاب و سازمانهای چپ با حفظ استقلال تشکیلاتی، حول خواستههای طبقاتی و عدالت اجتماعی و تلاش برای تحقق برنامههای دمکراتیک میتواند و باید محور و موضوع همکاری ما در چهارچوب جبهۀ چپ کشورمان باشد.
اگر هدف و رویکرد خود را از وحدت یا اتحاد چپ مشخص سازیم، براحتی میتوانیم متناسب با محتوی ظرفی برایش تعریف نمائیم. به باور ما تلاش در هم گرایی چپ در راستای تأثیر گذاری هر چه بیشتر در تحولات اجتماعی میهنمان و ایفای نقشی متناسب با توان و امکانات چپ میباشد. با این تعریف اگر چه وحدت تشکیلاتی چند جریان سیاسی میتواند گامی رو به جلو باشد، اما نمیتواند نیاز ما به اتحاد فراگیر چپ و ضرورت و نقش آن در تحقق خواستهای مورد نظرش را منتفی سازد.
زمینههای مشترک پروژۀ وحدت
زمینههای مشترک و وخطوط راهنمای این سه جریان را میتوان در نفی کلیت انقلاب اکتبر، نفی مبارزۀ طبقاتی بعنوان محرک اجتماعی، ارزیابی نوین از امپریالیسم و رد نقش سلطه گرانۀ آن، نفی انقلاب در هر شکلی و پایبندی صرف به اصلاح در تحولات اجتماعی، جایگزینی جامعۀ مدرن بجای سوسیالیسم و به بیانی صریحتر، پذیرش سوسیال دمکراسی، تعریف نمود.
مجریان پروژۀ وحدت هیچگاه صراحتاً حضور کمونیستها را در این پروژه منع ننمودهاند، ولی تمامی وجوه سلبی بیانیه مشترک حاکی از تأکید و تمایل غیرقابل تغییر آنها به وحدت سوسیال دمکراسی و نفی کمونیست هاست. بدین منظور بیانیه خط مرزهایش را با سوسیالیسم واقعاً موجود و با احزاب کمونیستی بوضوح ترسیم نموده، ولی هیچ گونه خط فاصلی با سوسیال دمکراسی که مجریان پروژه مدعیاند تشکیلات مورد نظر آنها متفاوت از احزاب سوسیال دمکرات میباشد، را شاهد نیستیم. هنوز برنامه یا اسناد ارزشی و دیدگاهی تشکل مورد نظر منتشر نشده، اما با مراجعه به برنامه و اسناد دیدگاهی هر سه جریان حاضر در پروژۀ وحدت، میتوان به راحتی اعلام نمود؛ این وحدت، وحدتی است میان بخشی از نیروهای چپ که به طیف سوسیال دمکراسی منتسباند. هر چند که بار منفی حاکم بر واژۀ «سوسیال دمکراسی» در بین فعالین چپ ایران مانع از آن شده تا رفقای ما خود را با این نام شناخته شده معرفی نمایند. آنها مجبور شدهاند با خلق مفاهیم جدیدی چون «چپ سوسیالیست»، «چپ دمکرات»، فعلاً از زیر بار منفی سوسیال دمکراسی شانه خالی کنند. اساساً هیچ تفاوت ماهوی مابین «چپ سوسیالیست و دمکرات» با «سوسیال دمکراتها» دیده نمیشود. با انتشار برنامۀ این حزب جدید بهتر میتوان صحت این ادعا را اثبات نمود.
نگاهی به فردای وحدت
اگر بپذیریم، دلیل پیدایش هر حزب و تشکل سیاسی، تلاشی است برای مشارکت سیاسی و اجتماعی از جانب طبقات و اقشاری از جامعه برای دفاع از منافعشان و پاسخگویی به نیازهای سیاسی و اجتماعی آنجامعه از منظر خویش. بنابراین نمیتوان مداومت و استمراری برای آن تشکل درخارج از پروسۀ مبارزات اجتماعی متصور شد. و به تبع آن هر اتحاد و دگردیسی پویایی نیز تنها در پروسۀ مبارزات سیاسی- اجتماعی شکل خواهد گرفت. پس این چگونه اتحاد پویا و فراگیری است که در خارج از زمین بازی و با حذف بازیکنان اصلی، میخواهد عینیت یابد؟ تشکل و حزب مورد نظر تنها نامی به دهها اسم موجود چپ اضافه خواهد نمود. و عرصۀ فعالیت آن نه جامعه ایران خواهد بود و نه متغییرهایش مردم کشورمان. آنها شاید بخواهند در مذاکرات سیاسی با دول غربی و منطقهای به چانه زنی بپردازند، ولی کسی برای سرداران بیسپاه «تره هم خورد نخواهد کرد».
وحدت مورد نظر بدنبال زمینههای مادی و اجتماعی خود در داخل کشور نیست و در میان مجریان آن تمایلی به مشارکت نیروهای داخل کشوری دیده نمیشود. مطمئناً این پروژه هم پروژهای خارج از کشوری باقی میماند و هیچ یک از شرکاء نخواهند توانست همکاری قابل توجه اعضاء و هواداران سابق و حتی همدلی و یا حمایت معنوی آنها را به همراه داشته باشند. نهایتاً تشکلی که با بوق و سورنا سزارین میشود، حزبی منفعل و فاقد تأثیرگذاری اجتماعی خواهد بود.
گذشته از آیندۀ نه چندان روشن برای حزب در دست احداث، میخواهیم نظر رفقای خود را به موضوعی کتمان شده متوجه سازیم. آیا از خود پرسیدهاید؛ تکلیف رفقایی که با این پروژه همراه نمیشوند، چه خواهد شد؟ آیا رفقای دست اندر کار آسیب شناسیای از پروژۀ خویش دارند؟ از جمله در خصوص رفقایی که با آنان همراه نمیشوند. ما رفقای هم سازمانی خویش در داخل و خارج از کشور، بخصوص رفقایی که موافق پروژۀ وحدت نیستند را فرا میخوانیم با مسئولیت پذیری بیشتری به این موضوع، که آیندۀ سیاسیمان را رقم خواهد زد، بپردازند. این موضوع از مدتها پیش بخش بزرگی از فدائیان را خصوصاً در داخل کشور از جمله خود ما را به چالش و تعمق واداشته، که با نهایی شدن امر وحدت میتواند مشکل ساز شود. ما نیز به نوبۀ خود همراه با هزاران فدایی دیگر تلاش خواهیم نمود برای گذر از این مرحله، تمهیداتی اندیشیده و به مورد اجراء بگذاریم و از هر حرکت سنجیده و مبتنی بر منطق حمایت و در تقویتش تلاش کنیم.
پروژه وحدت و نقش چپ داخل کشور
در پروژه وحدت، جایگاه نیروهای هم سو در داخل کشور صرفاً مشورتی خواهد بود و نقشی برایشان تعریف نشده است. با توجه به تفکرات حاکم بر روند وحدت، طبیعی است که حوزۀ عمل و بالتبع دایرۀ نفوذ این تشکیلات متولد شونده هم خارج از کشوری باشد و از حضور و دخالت نیروهای هوادارشان در داخل استقبال نشود، بخصوص اگر رفقای داخل کشوری بخواهند نقشی در راهبرد تشکیلات نوپا داشته باشند. استنباط ما از رویکرد این سه جریان حاکی از آن است؛ تشکیلاتی که متولد خواهد شد، همچون سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نیروهای داخلی را به بازی نگرفته و از آنان تنها بعنوان سیاهی لشکر و سربازان پیاده استفاده خواهد نمود. چرا که به گفتۀ رفیق خلیق، مسئول هیئت سیاسی- اجرایی سازمان «چپ داخل کشور به جهت سرکوب شدید قادر نیست در شکل مطلوب متشکل شود.» ایشان اضافه میکنند: «نیروی چپ داخل کشور می تواند در بحث های نظری، برنامه ای و الگوهای حزبی مشارکت کند.» بنابراین نیروهای داخل کشوری تنها میتوانند نظراتشان را در ارگانهای سازمانی منعکس کنند و نبایستی انتظاری فراتر از این داشته باشند.
ضعفهای رویکردی پروژۀ وحدت
با توجه به آنچه گفته شد، نواقص و ضعفهای پروژۀ وحدت را در اهداف و رویکردهایش میتوان به شرح زیر خلاصه کرد، امیدواریم درادامه شاهد اصلاح همه یا بخش عمدهای از آنها باشیم. مواردی چون:
- انترناسیونالیسم و همبستگی جهانی از اصول خلل ناپذیر چپ بوده و یکی از نقائص عمدۀ این پروژه عدم طرح انترناسیونالیسم و ماهیت جهانی مبارزات کارگران و زحمتکشان میباشد،
- نقش سلطه گرانۀ امپریالیسم را نفی و رفتارهای نوین آن در ایجاد سطله و انحصار نادیده و در دفاع از مبارزات ضد امپریالیستی خلقها سکوت کرده و خط و مرزی با سیاستهای تعدیل ساختاری و نئولیبرالیسم سیاسی ندارد،
- با نفی مبارزه طبقاتی بعنوان محرک اجتماعی، در جانبداری از طبقۀ کارگر و زحمتکشان از صراحت لازم برخوردار نیست،
- با نفی انقلاب در هر شرایطی صرفاً متکی بر اصلاح در تحولات اجتماعی است،
- جامعۀ و مناسبات اجتماعی بورژوازی را تحت نام جامعۀ مدرن، جایگزین جامعۀ سوسیالیستی نموده،
- علیرغم ادعاهای صورت گرفته، این پروژه، پروژۀ وحدت سوسیال دمکراسی است و برنامۀ ارائه شده هم خط و مرزی با سوسیال دمکراسی ندارد،
- این پروژه بشدت ضد کمونیستی و آکنده از نفرت علیه گذشته رادیکال چپ کشورمان و جهان میباشد،
- چارچوب پروژه وحدت نمیتواند اکثر نیروهای چپ را پوشش دهد، بنابراین تعریف قالب جدیدی برای اتحاد ضروری است،
- این حزب که نمیتواند ساختار حزبی داشته باشد، مانع تحقق و گسترش دمکراسی درون حزبی خواهد شد. خزب جدید برای اعضاء و هوادارانی که تعهدی در اجرای برنامه و خط مشی حزب ندارند، باشگاهی سیاسی و برای رهبرانی که از کنترل مداوم بدنۀ حزب مصوناند، ابزاری جهت اعمال قدرت نامحدود خواهد بود،
- بانیان پروژه با فرض همراه بودن تمامی و یا اکثریت قابل توجه رفقای هم سازمانی، در خصوص رفتار با رفقایی که با این پروژه همراه نخواهند شد، سکوت کردهاند. از آنجائیکه نیروهای داخل کشوری نقشی در رهبری و هدایت حزب نخواهند داشت، حزب تشکیلاتی خارج از کشوری محسوب میگردد و این پروژه، پروژهای خارج از کشوری باقی میماند. هیچ یک از شرکاء نخواهند توانست همکاری قابل توجه اعضاء و هواداران سابق و حتی همدلی و یا حمایت معنوی آنها را به همراه داشته باشند.
- نهایت آنکه این پروژه چند انشعاب را در بطن خود آمادۀ زایمان دارد.
جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت (داخل کشور)
۲۳ فروردین ۱۳۹۲