عصر نو
www.asre-nou.net

پس از دو روز تحصن:

نامه بيش از ۵۰۰ تن از دانشجويان دانشگاه دامغان به وزير علوم


Sun 15 03 2009

در پی برگزاری دو روز تجمع دانشجويان دانشگاه دامغان در اعتراض به بروز مکرر حوادث دلخراش رانندگی برای دانشجويان دانشگاه دامغان که در اثر آن ۷تن از دانشجويان جان خود را از دست دادند و بيش از ۵۰ تن از دانشجويان زخمی شده اند، بيش از ۵۰۰ تن از دانشچويان دانشگاه علوم پايه دامغان به دکتر مهدی زاهدی وزير علوم دولت نهم نامه سرگشاده ای نوشتند.
دانشجويان دانشگاه دامغان که علت اصلی حوادث رخ داده در اين دانشگاه را سوء مديريت و بی تدبيری مسئولان اين دانشگاه می دانند پس از دو روز تحصن در دانشگاه از توضيحات رئيس اين دانشگاه راضی نشدند تحصن خود را به صورت موقت به پايان رساندند تا پس از نامه نگاری به وزير و در صورت عدم نيل به اهدافشان ان را ادامه دهند.
متن نامه دانشجويان به شرح ذيل است:


نامه سرگشاده ی جمعی از دانشجويان دانشگاه علوم پايه ی دامغان
حضور محترم وزير علوم، تحقيقات و فناوری
جناب آقای دکتر زاهدی

با سلام

متنی که پيش روی شماست، نشانه ی نارضايتی دانشجويان دانشگاه علوم پايه ی دامغان می باشد که با وجود اعتراضات پياپی در خصوص سهل انگاری مسئولين دانشگاه، با نتيجه ای مواجه نشده و باعث بروز مجدد مشکلات مشابه شده است. لذا خواهشمند است اين بار با دقت بيشتری به اين مساله پرداخته شود و همچون گذشته به زمان ديگری ارجاع داده نشود. چرا که پس از وقوع حادثه دلخراش آذر ۸۶ (کشته شدن هفت نفر از دانشجويان بی گناه دانشگاه طی حادثه رانندگی) درخواست دانشجويان مبنی بر پيگيری و تضمين برای عدم تکرار حوادث مشابه و کوتاهی عوامل مربوط از سوی مسئولين دانشگاه با عدم پاسخگويی و تقليل مقصر تا حد راننده (که معلوم نيست مشروعيت خود را از کدام نهاد دانشگاه وام گرفته بود) مواجه شد. و تاسف برانگيزترين نکته اينکه هيچکدام از مسئولين دانشگاه، نه تنها تقصيری را به گردن نگرفته، بلکه با اميد بيشتر به فعاليت های خود ادامه دادند.
متاسفانه پيگيری های مرجوع به وزارت مربوطه نيز با اقبالی مواجه نگرديد. نتيجه آنکه مجددا شاهد سهل انگاری و وقوع حادثه و تهديد جان دانشجويان (که ظاهرا کوچکترين اهميتی نه برای دانشگاه و نه وزارت خانه ندارد) بوديم.
با اين وجود اين سوال ها مطرح می شود که پاسخگوی واقعی و مقصر اصلی اين حوادث مشابه (که از طرف رئيس دانشگاه، اشتباه معرفی می شود!) چه کسی می باشد؟
چگونه است که تمام اين بی مبالاتی ها (يا به تعبير کذايی، اشتباهات) در حوزه و زمان مديريتی يک شخص انجام می گيرد و اگر اينها بی مسئوليتی و ضعف مديريتی نيست، پس چه نامی می توان بر آن نهاد؟ آيا خواستار برخورد با عوامل و مقصرين سلسله حوادث مشابه و در واقع تضمين سلامت جان و شان دانشجويی بودن، خواسته ی گزاف و نا به جايی است که حتی وزارت علوم خود را ملزم به پاسخگويی نمی بيند؟
در پايان، ما دانشجويان خواستار پاسخگويی شفاف مقامات مربوطه هستيم و همچنين ضعف مدريتی رئيس دانشگاه را که نتيجه ای جز ضربه خوردن دانشجويان ندارد، محکوم می کنيم.