خانه دو در
Tue 19 02 2013
بیژن باران
همیشه در خانهای زندگی کردهام
که یک درش به امروز
و در پشتی به دیروز باز میشود.
من با فرهنگ ایرانیم-
مجموعهای از زرتشتی- یهودی- ارمنی- شیعی
و فرهنگ جدید غربی
در اندیشه و گفتار چند زبانی بودهام.
گفتارم با خانوادهام فارسی
با محیطم اسپانیایی- آلمانی - انگلیسی.
خانه من دو در دارد.
یکی اوهام گذشته- احساس انتظار رویا
دیگری رو به هجوم واقعیات امروز- سریع.
همیشه خانه من دو در دارد:
یکی بسوی واشنگتن
دیگری به تهران.
یکی بسوی لوس آنجلس، لندن، برلین، رم؛
دیگری به تهران.
خانه من دو بام دارد:
یکی با کوههای کبود محاط بر شکوه ستونها
در مهتاب تخت جمشید؛
دیگری با برجها و پلهای معلق نیویورک،
شیکاگو، ترانتو، مکزیکو سیتی.
امروز در پاریس، نزدیک برج ایفل-
پرواز ابرهای آسمان آبی الموت
بر فراز کویر خاکی با مناره و تاقی
قالیچه ۴ فصل بختیاری من است.
اگرچه گذشته من تهرانست با چتر چنار کنار جو؛
ولی امروز من نظاره بر گذران رود سن؛
فردا کنار عریض کند میسی سی پی است.
زندگی من هرگز سادگی کپرنیکی نداشته؛
منظومه شمسی عتیق نادقیق تالسی
با مدارات پیچیده سرگیجه است.
گذشتهٔ آفتابی
با عطر ادویههای جاده باستانی ابریشم؛
با چهرههای عطوفت گرم-
پدر بزرگ دراز کشیده بزیر پنجره
با شاخههای بید مجنون در نسیم؛
مادر بزرگ از راه رسیده
با مشت سنجد و کشمش.
امروز من با ارواح اسلاف
در همهمهای نامفهوم خاطرات
ثنویت سفید-سیاه آلبوم عکس
نامههای هوایی آبی محبت و محنت.
امروز من- آشوب بارانی بوی بنزین و دود
سریع حرکت ساعت
تلفن همراه وصل به گذشته و حال
پیشبینی جبهه جوی هوای آینده.
خانه من دو در دارد:
یکی به سریع تغییر
دیگری به سحر ثبات.
درد من ورای ابعاد انسانی
به سایه روشن تاریخی بر میگردد-
میدان تیر و اعدام،
بیحرکتی هوشنگ کوچولو از بیدوایی،
قتل عمو در آن تابستان بد،
تیر خلاص عمهزاده غیور و دانا-
در بیقانونی مزمن ۱۰۰ ساله.
زندگی من در خط زمان پیش نمیرود.
همیشه مرور میشود
در دایره در دایره در دایره.
شیشه پنجره من در انکسار نور کُند
زیرا شبح گذشته بر حادثه امروز
با زیر نویس فارسی خوانا نیست.
خانه من دو در دارد
یکی بسوی ماضی شرق
دیگری بسوی آتی غرب.
کاش لحظهها را بتوان پس گرفت.
نگهداشت زمان را در نوجوانی توچال،
چون یخ دائم دماوند-
بیحرکت، بیتغییر، جاودانه.
۰۷۱۵۰۷
|
|