اعترافنامهی یک مسلمان مبارز
امضا محفوظ
Fri 4 01 2013
متن زير مدتي پيش به من رسيد و نويسندهي آن طی يادداشت کوتاهی زير آرمان اصلاحطلبان دوم خردادی، همراه نقدی بر سکولار اسلامی، خواسته بود آن را جهت انتشار به نشريهها و رايانههاي برون مرزي ارسال کنم. من آن را چندان جدي نگرفتم تا اين که نويسندهی آن متن را در يکي از خوابهاي صبگاهيام – که بهروياي صادق معروف است – ديدم. در حالي که بهشدت از سرماي ناپيدايي ميلرزيد و عبایش را به دورش پیپچانده بود، گفت: "اکنون که باز در آستانهی انتخابات هستیم، اگر آن متن را منتشر نکني ناگزير ميشوم زحمتي بر زحمتهاي امام دوازدهم مهدي موعود عجل الله و تعالی فرجه الشریف بيفزايم."
من نگران معجزهاي ديگر و عالمگير شدن متن این مسلمان مؤمن و به قول خودش روحانی اصلاحطلب از خواب پريدم و نگران سانسور شدن آن در رايانههای اصلاحطلب سکولار اسلامگرا که به حمدالله کم هم نیستند، بهسرعت چنان که شاهد هستيد، آن را جهت انتشار ارسال کردم تا نویسندهی آن هم به فیض اخروی نایل شود و جایی در میان حوریان و قلمانهای بهشتی نصیبش شود و هم به فیض دنیوی و در یکی از پستهای انتخابات جدید، در میان حوریان زینبی و قلمانهای حسینی بر کرسی صدارت بنشیند.
حال اين باور شما و اين هم متن اين هموطن مسلمان که معلوم است معتقد به قرائت نوينی از اسلام اعم قرآن و حدیث نبوی و روایت امامی، از هر نوعش است.
ناگفته نگذارم که چون نويسنده خواسته بود نامش محفوظ بماند، ناگزير من نيز، اگر چه به خیال او من هم در عالم ادبيات و هنر محلي از اعراب دارم، از افشای نام خود میپرهيزم. چون چنین متنهایی بدون نام و نشان نویسنده و فرستنده، از اقبال بهتری برخوردار میشود.
ديگر اين که نگارش متن و شيوهی رسمالخط آن توسط خانم منشي کارهاي من انجام گرفته است و نویسندهی متن خود مثل بسیارانی که تنها خواندن و نوشتن فارسی را فراگرفتهاند، هیچ کدام از اصلهای انشانویسی را رعایت نکرده بود.
امضا محفوظ
بر من خرده مگیرید
من اگر ممیز هزار هزار کتاب بودم
یا اگر بازجوی هزار هزار نفر گشتم
تنها برای کشف حقیقت بود
هیچ کس را بدون ایمان بهکفر او نکشتم
صحنه بینیاز از روشنفکر بود
جامعه نیازمند بهامر بهمعروف و نهی از منکر
کتاب و نویسنده
هر گروهک و تابنده
آفرینش ابلیس و مفسد فیالارض بود
اینجا تنها من و خیل برادران بودیم
رها از هر قیدی
کلام امام آیین و فرمانمان
فرهنگی، دانشگاهی، دشمن دیرینمان
بر من خرده نگیرید
شما خود بهتر میدانید
در راهی چنین پرمخاطره
- قلع و قمع هزار هزار مسلم بیایمان
چریک و پیکاری و راهکارگری
هر کمونیست و هر بی ایمان
بهاییان و چند کلیمی و مسیحی پاکباز-
حفظ وجود هر بسیجی
تشویق هر سپاهی و کمیتهچی
ضروریتر از هر کاری ست
حتا بدون جبر بر یتیمان و محرومان
بر سر کار گماردن اوباشان و جاکشان
جنگ حیات هشت ساله نمییافت
حالا خانهای اگر هست و ماشینی
و اندکی ارز در بانکهای خارجی
یا سهمی از این شرکت و آن کارخانه
از ضرورت مبارزه میآید
کشتن هر فاسدی، بی مایه قبیح ست
بر من و ما خرده نگیرید
صحنه میبایست خالی میبود
ستاد فرهنگی میخواست
طبع ما و ساحت امام
میبایست رونق مییافت
فیلم خودی ساخته میشد
نمایش خودی بهصحنه میرفت
روزنامهی خودی منتشر میگشت
ارشاد و فارابی و جهاد دانشگاهی
مهمتر از همه حوزهی تبلیغات اسلامی
تابعالنعل سیاست اسلامی
برنامهی اطلاعات و امنیت ملی
میبایست آموزش میدید
تا من و ما به موقع دریابیم
وقت انتقاد و از خودی بیرون شدن ست
مأل اندیشی آینده میطلبید
حفظ بیضهی اسلام
ضرورت بقای نظام ست
نمیتوان باز به مشتی آخوند پیر پا بر گور
گفت آری و باز امیدوار بهآینده بود
زمانه تغییر کرده ست
قصوری اگر باشد
که البته میبخشید
از غفلت من و برادران و آن همه زینب چادر بر سر
در تشکیل یک گروه مخالفخوان و اسلام ساز ست
یعنی باز آزادی و استقلال
دموکراسیخواهی
از هر نوع حتا دموکراسی شیرینخواهی
منطبق با قرائتی از اسلام باید باشد
آسیاب به نوبت میچرخد
این قدر جاسوس و خودفروخته از ما میان شمایان هست
حتا از نوع خوانسار و باقر خودفروخته بسیارانند
و بسیارتر کسانی که سر میبرند با پنبه هر آزادهی رها از بندگی را
باشد تا دیگر نماند هیچ آرمانخواه مستقلی
و سهم ما
دور نیز حکومت دوباره ی ما
از زندان و شکنجه و اعدام از خدا بی خبران کم شود
بر من و ما خرده مگیرید
ما از یاد برده بودیم
شما بهخاطر بسپارید
کلام امیرالمومنین است:
"در عفو لذتی ست که در انتقام نیست"
(البته تنها برای بخشیدن مؤمنان و نه کافران)
ما را رها کنید ای خیل دگراندیشان!
ای کانونیان! ای خواستاران مرزهای بیحصر و استثنا!
این سوی مرز یا آنسوتر از مرز
چه فرق میکند
آوارگی با شما ست
چه فرق میکند این جا یا هر جا کجا،
هر جا وطن ما ست
آخر آمریکا همیشه با ما ست.