دانشآموزان دختر و محدویتها در مدارس
(گزارشی از ایران)
Sat 8 12 2012
س. حمیدی
اگر كسی خواسته باشد امكانات سازهی مدرسهای را برشمارد، كار مشكلی نخواهد بود. چنانكه وقتی درسی عمومی را به منظور ورزش در برنامهی دانشآموزان میگنجانند، طبيعی است كه در سازهی مدرسه هم فضایی برايش منظور گردد. همچنين با كار پژوهشی دانشآموزان، تأمين كتابخانه ضرورت میيابد و بدون وجود آزمايشگاههای تخصصی از درسهای كاربردی، نتيجهی لازم به دست نخواهد آمد.
اما آموزش و پرورش جمهوری اسلامی به اين نيازسنجیها باور ندارد. همچنان كه در طول سی و چند سال حاكميت اسلامی بخش وسيعی از ساختمانهای مدارس كشور را به سپاه و يا نيروهای وابسته به آن بخشيدهاند. تا جايی كه هم اكنون آموزش و پرورش جهت تأمين فضای آموزشی بيش از همه به ساختمانهای استجاری رو میآورد.
با اين همه دانشآموزان مدارس دخترانه مصايب بيشتر و ستمهای چندگانهای را تحمّل مینمايند. در همين راستا "سازمان توسعه و تجهيز مدارس" وظيفهی خود میداند تا مدارس دولتی را "استتار" كند. در نتيجه برای مدارس دخترانه حفاظی بلندتر و فراتر از اماكنی كه در همسايگی آن قرار دارند پيشبينی میشود. حتا به بهانهی تعمير و يا مقاومسازی ساختمان در برابر زلزله و حوادث طبيعی پنجرههای مدرسهی دخترانه را به حداقل میرسانند و تا حد ممكن از عرض و طول پنجرهها نيز میكاهند.
ولی با همين شگرد و ترفند تاريكخانهای برای دختران جوان فراهم میشود و آنان از نور آفتاب و اكسيژن كافی بینصيب میمانند. ضمن آنكه پوشش اجباری دانشآموزان دختر را هم میتوان به مشكلات ديگر افزود كه بيش از ساختمان و سازهی بسته و تاريك مدرسه، از تابش نور و گرمای خورشيد بر پوستشان پيشگيری مینمايد.
همچنين فضای بسته و محدود آپارتمانهای شهری نيز به سهم خويش، افراد خانواده و دختران را از دسترسی آزاد به نور خورشيد بازمیدارد. همچنان كه استفاده از پوششهای ويژه و اجباری در معابر عمومی هم به اين مشكل میافزايد. ولی پيداست با گسترش همين سياستگذاریهای متحجرانه و واپسگرايانه، دختران جوان نيز از رشد جسمی كافی و لازم سود نمیجويند و تكيده و لاغر باقی میمانند. حتا دانشآموزان سطوح مختلف آموزشی با انواع و اقسام بيمایهای پوستی، ريوی و چشمی دست به گريباناند و از آنها رنج میبرند.
اما كارگزاران رژيم كه به روشنی به دامنهی گسترده و وسيع تبعات و عوارض طرحهای واپسگرايانهی خود آگاهی دارند همچنان بر ادامهی چنين روندی اصرار میورزند. همچنين آنان علت اصلی و عمدهی بروز اين آسيبها را وامیگذارند و به چارهگری معلولها بسنده میكنند. در نتيجه تصميم میگيرند كه مدارس پنجشنبهها تعطيل شوند تا دانشآموزان را جهت ورزش و به بهانهی جبران ضعفهای جسمیشان به استخر بكشانند. استخرهایی كه همچنان سرپوشيدهاند و شنای در آن نمیتواند به رفع كاستیهای جسمی و روحی دختران چندان ياری رساند.
در همين راستا برای شهرداری تهران هم جامعههای بستهای چون عربستان سعودی به منظور رفع مشكل الگو قرار میگيرد تا با احداث پاركهای ويژه برای زنان و دختران، غير مستقيم تفكيك جنسيتی را در جامعه رسميت بخشد. چيزی كه در دانشگاههای كشور با ترفندهای بيشتری دنبال میگردد.
آنان به تفكيك جنسيتی نيز اكتفا نمیكنند بلكه پس از تفكيك هم همچنان شيوههای واپسگرايانهای از ايذا و اذيت را در خصوص دختران به كار میبندند. چنانكه هم اكنون موقع ثبت نام، در كليهی مدارس دخترانه از دانشآموزان تعهد گرفته میشود كه از كفش و جوراب و لباس و پوشش عمومی با رنگهای روشن استفاده نكنند. بر پايهی همين تعهدنامهها آنان حق ندارند حتا عطر و وسايل تزيينی و آرايشی به همراه داشته باشند.
ضمن آنكه آموزش و پرورش ما نسبت به آموزهها و نظريههای آموزشی بیاعتنا است و يا چه بسا با چنين رويكردی لجاجت و عناد میورزد. كارگزاران نظام آموزشی نيز همسو با عوامل حكومتی به احيا و بازسازی دنيایی مشغول اند كه زمانه و روزگار ما آن را باور ندارد و سالها پيش از اين، مردم جهان آن را به فراموشی سپردهاند. در چنين فرآيندی چه بسا دانشآموزان و دانشجويان در عرصههای نوينی از تفكر اجتماعی بر عوامل و كارگزاران آموزشی كشور پيشی میگيرند. شايسته است كه اين جاماندگان چرخهی فرهنگ جهانی به خواست مردم تمكين نمايند تا لااقل از ديدگاههای اجتماعی روشن و امروزی مردم زمانه و شاگردان خود پس نمانند. همچنين مردم صاحبان واقعی بودجههای دولتیاند و شايسته نيست كه از بودجه و سرمايهی عمومی بدون رضايت صاحبان اصلی آن هزينه گردد.
جا دارد با آغاز سال تحصيلی جديد بيش از همه سياستهای متحجرانهی رژيم در خصوص دختران دانشجو و دانشآموزان مدارس افشا شود. همچنين رسانههای غير دولتی و خصوصی، خانوادهها و تشكلهای مستقل دانشآموزی و فرهنگی هم ضمن روشنگری از تبعات موضوع خواهند توانست به سهم خويش برنامهريزان و كارگزارن برنامهی ضد فرهنگی و ضد مردمی آموزش و پرورش را در مدارس كشور به عقب نشينی وادار نمايند.
در ثانی به منظور جبران بخشی از عوارض ناشی از سياستهای اسلامیسازی رژيم در مدارس و دانشگاههای كشور، خانوادهها میتوانند به گشتهای تفريحی و برونشهری خود بيفزايند تا شايد از تبعات سلامتی فرزندان خود بكاهند. چنانكه هم اكنون زنان و دختران جوان، كوهنوردی گروهی در ايام تعطيل را به عنوان جايگزين مناسبی به كار میگيرند. چه بسا در بستری از ستيغ كوهها گزمگان حكومتی جا میمانند و دختران جوان میتوانند جهت سودجویی از گرما و نور خورشيد، خود را از پوششهای اضافی و زايد برهانند.
در همين فرآيند دانش آموزان ما درسهای ديگری نيز میآموزند زيرا به خوبی در میيابند كه چه كسانی خورشيد را از آنان بازمیستانند و كلاسهای درس و فضای جامعه را همچون روزگار خود تيره و تاريك میخواهند!؟