دومینیک ویدال
دروغ هر چه بزرگ تر باشد...
ترجمه بهروز عارفی
Tue 24 02 2009
تهاجم اسرائیل به غزه از بسیاری لحاظ جنگ لبنان در تابستان ٢٠٠٦ را تداعی می کند. پیداست که رهبران اسرائیل ظاهرا درس هائی از آن گرفته اند. البته این عبرت ها شامل استراتژی نمی شود، چرا که آنان می بایست با اتخاذ آنچه را که „تصمیم دردناک“ می خوانند، و در واقع چیز دیگری غیر از اجرای ساده حقوق بین المللی نیست، صلح پایداری را با همسایگانشان پایه ریزی کنند. اما در عوض مسئولان اسرائیلی از ارتکاب مجدد خطاهای مشابه نظامی و نیز در زمینه اطلاع رسانی و ارتباطات خودداری کردند. به محاصره نظامی غزه از درون و ممنوعیت ورود به غزه که تماشاگران تلویزیون را از دسترسی به تصاویر این سرزمین مصیبت دیده محروم کرد، تبلیغات همه جانبه ای از خارج را نیز افزوده شد.
هفته نامه انگلیسی „ابزرور“ بر ملا می سازد که „برای تحت تاثیر قرار دادن رسانه ها، مدیریت جدید اطلاعات ایجاد شد و با توفیق خاصی هم بکار پرداخت. و هنگامی که تهاجم آغاز شد (...) انبوهی از دیپلمات ها، گروه های فشار، بلاگ نویس ها، و دیگر طرفداران اسرائیل به انتشار یک سلسله پیام پرداختند که با موشکافی تدارک دیده شده بودند. (١)“. دان گیلرمن سفیر پیشین اسرائیل در سازمان ملل فعال مایشاء این کارزار بود. او تایید می کند که „هرگز ندیده بودم که (...) وزارت امورخارجه، وزارت دفاع، دفتر نخست وزیری، پلیس و ارتش با چنین کارایی کار کنند.
دفاع از خود
این واژه کلیدی است. طرفداران بی قید و شرط اسرائیل پشت سرهم تکرار می کنند که هیچ دولتی نمی پذیرد که دست روی دست گذاشته و از پائیز سال ٢٠٠٠، مردم کشورش را بحال خود رها کند تا در وحشت پرتاب موشک های بیگانه زندگی کنند. اشاره شود که در آن هنگام، ارتش اسرائیل هنوز در غزه حضور داشت. بدون تردید، هر حکومتی با چنین وضعی مواجه شود، واکنش نشان خواهد داد؛ اما به چه شکلی؟ با راه انداختن جنگی بسیار مرگبار تر یا از طریق گفتگو برای پایان بخشیدن به نبرد ها؟ شصت و یک سال است که اسرائیل با تاکید بر این که „چاره دیگری ندارد“، وارد جنگ می شود. این ادعا کاملا خلاف حقیقت است. مگر فلسطینی ها از سال ١٩٨٨ همسایه اشغالگر خود را برسمیت نشناختند؟ و مگر جهان عرب در سال ٢٠٠٢، دست بسوی او دراز نکرد؟ نباید از یاد برد که اگر اسرائیلی ها حق دفاع از خود را دارند، فلسطینی ها نیز دارای چنین حقی هستند...
گسست
اما، سخنگویان، دیپلمات ها و روزنامه نگاران مرتبا از تل آویو تکرار می کردند که حماس آتش بس را نقض کرده است و فراموش می کنند که بنا بر اعتراف شخص ایهود باراک، عملیات „سرب سخت شده“ را از شش ماه پیش تدارک می دیدند. کسی انکار نمی کند که تا پایان اکتبر ٢٠٠٨، رزمندگان اسلام گرا تیراندازی را متوقف کرده بودند، حتی وزارت امور خارجه اسرائیل در سایت اینترنتی خود آن را تایید می کند. با این همه، در ماه نوامبر پرتاب راکت از سر گرفته شد. و اغلب، دلیل آن را عامدانه „فراموش می کنند“. ارتش اسرائیل در روز ٤ نوامبر ٢٠٠٨، طی عملیات نظامی، ٦ رزمنده حماس را به قتل رساند. و حماس به تلافی این عمل پرداخت. نکته دیگری که بندرت به آن اشاره شده، این است که می بایست، آتش بس با پایان محاصره باریکه غزه و گشایش مرزها همراه باشد و اسرائیل هرگز آن را نپذیرفت. و حتی بدتر از آن، در ماه اخیر، محاصره اقتصادی تقریبا بصورتی کامل به اجرا در آمد، به شکلی که حتی پیش از تهاجم، هشتاد درصد جمعیت غزه مستقیما به کمک های غذائی سازمان ملل وابسته بودند. با حمله اسرائیل حتی آب، مازوت، برق و مایحتاج غذائی حیاتی نایاب شد.
محاصره
در واقع، باید تا ژانویه ٢٠٠٦ به عقب برگردیم. چرا که انتخابات عمومی بنا بر اراده گروه چهار جانبه (کوارتت خاورمیانه)* برگزار شد و بیش از نهصد ناظر بین المللی بر آن نظارت کردند. در این انتخابات، حماس اکثریت آراء را بدست اورد. منطق حکم می کرد که اسرائیل با پذیرفتن واقعیت، نخست وزیر جدید را بمثابه مخاطب به رسمیت شناسد. اما، تل آویو نه تنها حکومت فلسطین را بایکوت کرد بلکه ایالات متحده و اتحادیه اروپا نیز بنا به خواست اسرائیل چنین کردند و بهانه آن را عدم شناسائی اسرائیل از سوی حماس اعلام نمودند. و هنگامی که حکومت وحدت ملی حماس-الفتح در ماه مارس ٢٠٠٧ تشکیل شد، این محاصره همچنان ادامه یافت. در حالی که برنامه این حکومت، ایجاد دولت فلسطین بر روی سرزمین اشغال شده در سال ١٩٦٧ بود. پس از آن نیز، حماس این رویکرد را چندین بار تکرار کرده است. (٢)
عدم تناسب
بن درور یمینی بر روی تارنمای وزارت امور خارجه اسرائیل می نویسد: „چند تن از عیب جویان اسرائیل نوشته اند که در قبال مرگ هر اسرائیلی، صد فلسطینی کشته شده اند. معروف است که نیمی از حقیقت بد تر از دروغ است. اما، در اینجا حتی با نیمی از حقیقت نیز سر و کار نداریم، این یک فریب است. در واقع، نکته اصلی در مسئله پرتاب موشک، آن هم بمدت ماه ها و سال ها بسوی غیرنظامیان، شمار کشته شدگان نیست“. حتی اگر او از ابراز ترحمی بسیار معمولی پرهیز می کند، اما، این آندره گلوکسمن**اسرائیلی (٣) دست کم می توانست بر این ارقام صحه بگذارد: در مدت سه سال، از زمان تخلیه نوار غزه توسط اسرائیل تا شروع جنگ اخیر، موشک های قسام موجب مرگ ١١ اسرائیلی شده اند، در حالی که در همین فاصله زمانی، اسرائیل ١٧٠٠ فلسطینی را کشته که باید ١٣٠٠ قربانی عملیات „سرب سخت شده“ را نیز بر آن افزود؛ تلفات اسرائیل در این جنگ ١٣ نفر بود. همان طوری که آوی شلائیم (مورخ) می نویسد: „حکم توراتی „چشم در برابر چشم“ بنوبه خود وحشیانه است. اما تهاجم دیوانه وار اسرائیل به غزه، ظاهرا از منطق یک چشم در برابر یک ابرو پیروی می کند (٤)“. خوشبختانه برنار هانری لوی*** اطمینان خاطر می دهد: غزه „با خاک یکسان نشد“، تنها „بر اثر ضربه منگ“ شد (٥)
توازن
بیشتر تلویزیون های فرانسه، که نسبت به رعایت مو بموی توازن نگران بودند و نیز شاید مایل نبودند رئیس جمهور را به خشم آورند، تصاویر غیرنظامیان اسرائیلی را که در شهر سدروت بسوی پناهنگاه های زیرزمینی فرار می کردند، با تصاویر شهروندان فلسطینی در زیر آتش بمب اافکن های اف ١٦ و تانک ها، بصورت یک در میان پخش می کردند. درست است که هدف گیری غیرنظامیان جوهر تروریسم محسوب می شود یا دست کم ناقض فاحش کنوانسیون ژنو است. اما، آیا میتوان خرابی چند خانه توسط موشک های دست ساز را از یک سو و مدارس ویران شده، بمباران بیمارستان ها، به آتش کشیدن ذخیره غذائی زیر بمب و توپ های مدرن را یکی قلمداد کرد؟
غیر نظامیان
نینا بن آمی سخنگوی سفارت اسرائیل در پاریس که به احساساتی که این وحشیگری ها برانگیخته واقف است، به قصد اینکه اطمینان خاطر دهد می گوید: „حماس غیرنظامیان را هدف قرار می دهد. ما تمام سعی مان را می کنیم تا آنان را برحذر داریم.“(٦). استدلال نامعقول بنظر می رسد. باریکه غزه، از پر جمعیت ترین نقاط دنیاست. یک و نیم میلیون نفر بر روی ٣٧٠ کیلومترمربع زندگی می کنند. تنها زمانی میتوان تجسم کرد که رزمندگان می توانند جای دیگری باشند به جز در میان مردم که اصلا غزه را ندیده باشی. و ادعای این امر که بمب ها دانه های خوب را از علف هرز تفکیک می کنند، شوخی بیمارگونه ای است. دو سوم قربانیان تهاجم اسرائیل از رزمندگان نیستند. یک سوم آنان حتی ١٨ سال هم ندارند. و دلیل آن روشن است. هواپیماها و تانک ها، همان طوری که دیدیم مکان های عمومی و مسکونی را هدف قرار می دهند. خانم بن امی „علل مخففه „ را پیش می کشد و میگوید „ما پیش از بمباران ها با پخش اعلامیه به مردم اطلاع می دهیم و از اهالی میخواهیم فرار کنند“
اما، این مردم کجا می توانند فرار کنند؟ هیچکس نمی تواند این سرزمین را ترک کند نه از راه زمین و نه از طریق دریا.
از سوی دیگر، اگر اسرائیل واقعا به حفاظت از این جماعت در دام افتاده تمایل دارد، کمترین عمل، تسهیل کار صلیب سرخ جهانی است. در حالی که آنتوان گراند مسئول صلیب سرخ در غزه اعلام کرد „ما برای کسب سریع موافقت اسرائیلی ها برای دخالت فوری بدنبال بمباران، با مشکلات زیادی روبرو هستیم. این کار، گاهی ٦ تا ١٢ ساعت طول می کشد و وضعیت انسانی فاجعه بار را وخیم تر می سازد“(٧).اما مسئله زشت تر این است که اگر ارتشی نگران حقوق جنگی باشد، آیا همان طوری که ثابت شده، از بمب های فسفری استفاده می کند؟ (٨) زئو استرن هل مورخ اسرائیلی می نویسد: „این جنگ، خشونت بار ترین و وحشیانه ترین جنگ تاریخ ماست.(٩)“
نفرت
وزیر خارجه اسرائیل، تزیپی لیونی، دائماً با احساسات و با وقاحت از اوجگیری „نفرت از اسرائیل“ ابراز تاسف می کند. اما چه کسانی تخم نفرت را کاشته اند؟ آبا باید از خشمی که دیدن بدن های متلاشی شده زنان، کودکان و سالمندان علیه رهبران اسرائیل بر می انگیزد و حتی علیه کل اسرائیلی ها به حیرت افتاد؟، مگر نه اینکه اکثریت آنان از عملیات نظامی حمایت کردند. بدون تایید این انحراف که بر اصل مسئولیت جمعی تکیه می کند که حتی شامل حال آلمانی ها نیز نشد، چگونه میتوان در ریشه عوامل بروز این نفرت تامل نکرد؟ یوری آونری، سالمندترین صلح طلب اسرائیلی، کاملا متوجه این پدیده است: „آن چه در وجدان های جهانیان با آهن گداخته حک خواهد شد، چهره اسرائیل، به عنوان غولی خونخوار، آماده ارتکاب جنایات جنگی در هر لحظه و ناتوان از احترام به قید وبندهای اخلاقی است. این امر بر آینده ما در درازمدت، بر وجهه ما در جهان و بخت ما در رسیدن به صلح و آرامش تاثیرات زیان بار خواهد گذاشت. درست که فکر کنی، این ها جنایاتی علیه اسرائیلی ها و دولت اسرائیل نیز هست“(١٠).
فرقه گرائی مذهبی
احساساتی که این وحشت ها بر می انگیزد، علاوه بر اسرائیل، گریبان یهودیان را نیز می گیرد. البته نمیتوان این انحرافات را توجیه کرد. فرانسویان متعلق به مذهب و فرهنگ یهودی در جنایات ارتش اسرائیل همان قدر مسئولیت دارند که فرانسویان مسلمان در جنایات القاعده. از سوی دیگر، چه کسی را میتوان تنها به یک بعد مذهبی یا فرهنگی از هویتش کاهش داد؟ البته شایسته است که رؤسای فرقه های مذهبی نیز به فرقه گرائی دامن نزنند. رویه ریشار پراسکیه، رئیس شورای نمایندگی نهادهای یهودی فرانسه (کریف) بسیار متناقض است. از یک سو، او برای „عدم سرایت نزاع خاورمیانه به فرانسه „ فراخوان می دهد، و همزمان بر „همبستگی بدون قید و شرطش“ با سیاست اسرائیل تاکید می کند (١١) و البته پیش از آن نیز می گوید که „٩٥ درصد جامعه یهودیان فرانسه با سیاست اسرائیل و عملیات ارتش آن کشور هماهنگی دارند.“ (١٢)
یهود ستیزی
رویدادهای غزه بهانه ای داد تا چند اقدام ضدیهودی در فرانسه رخ دهد. اگر چه خشونت های شدید نسبت به کنیسه ها و یا افرادی که یهودی شناخته می شوند، واقعاً رخ داده است، اما فهرست رخدادهای یادشده، فحاشی و شعارنویسی بر روی اماکن را نیز در بر می گیرد که ضمن محکوم بودن، وخامت کمتری دارند. تجربه انتفاضه دوم باید رسانه ها را به مراقبت و احتیاط بیشتری برانگیزد: افزایش خشونت های ضد یهودی در سال های ٢٠٠٠ تا ٢٠٠٣ که بنادرستی به جوانان خارجی تبار نسبت داده شد(١٣)، بسیار سریع، موجی ضدعرب و ضد مسلمان در پی داشت؛ اما بدنبال یک سلسله تصمیمات مقامات مسئول و تحت تاثیر فعالیت های ضد نژادپرستی، شعله هر دو جریان یادشده فروکشید. بر خلاف تصور رایج، نه تنها تظاهرات همبستگی که در بستر یافتنِ صلحی عادلانه معنی می دهد، هیچکس را به نفرت نژادی بر نمی انگیزد، بلکه این همبستگی به همگان امکان میدهد که احساسات خود را بیان کرده و از افتادن به دام حرکت های غیر مسئولانه جلوگیر ی شود.
صلح
اسرائیل مدعی است که در جهت صلح حرکت می کند: به این صورت که این دولت با وارد آوردن ضربه کاری بر حماس، صلح با „میانه روها“ را تسهیل می کند. این تحلیل اصلا قانع کننده نیست. حتی اگر عملیات „سرب سخت شده“ از نظر نظامی جنبش اسلام گرا را تضعیف می کند، ولی از نظر سیاسی، این جنبش را نه تنها در فلسطین بلکه در منطقه تقویت می کند. نظیر حزب الله در سال ٢٠٠٦، مقاومت حماس در مقابل اسرائیل، این جریان را تا حد قهرمان در جهان عربی-اسلامی ارتقا داد. از سوی دیگر، اگر ایهود اولمرت و وزیرانش لیونی و ایهود باراک خواهان مذاکره صمیمانه با تشکیلات خود گردان فلسطین بودند، چرا به وعده های اجلاس آناپولیس در نوامبر ٢٠٠٧ ترتیب اثر ندادند؟ می دانیم که پاسگاه های بازرسی (چک پوینت ها) بر چیده نشده اند، مستعمره سازی ها متوقف نشده و همچنین کشتارهای هدفمند ادامه یافته است...
در نتیجه جنگ غزه، حماس تحکیم بیشتری یافته و تشکیلات خودگردان فلسطین بی اعتبار شده است. و به یقین هدف استراتژی اسرائیل هم همین بود. هدف، یک بار دیگر به تعویق انداختن تشکیل دولت فلسطین بود و بلکه حتی امکان ناپذیر ساختن قطعی آن.
Plus le mensonge est gros … Par Dominique VIDAL
Le Monde-Diplomatique, Février ٢٠٠٩
توضیحات مترجم:
* کوارتت خاورمیانه: گروه چهار جانبه متشکل از ایالات متحده، اتحادیه اروپا، روسیه وسازمان ملل متحد که در سال ٢٠٠٢ تشکیل شد و هدفش برقراری صلح در خاورمیانه و از جمله ایجاد دولت فلسطین پیش از پایان سال ٢٠٠٥ بود.
** آندره گلوکسمنAndré Glucksmann: „فیلسوف“ چپ سال های ٧٠ میلادی که مدت هاست به راست گرائیده است. از طرفداران سیاست سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه و پشتیبان بی قید و شرط دولت اسرائیل و تجاوز آمریکا به عراق
*** برنار–هانری لویBernard-Henri Lévy: نویسنده و „فیلسوف“ جنجالی و میلیاردر نزدیک به حزب سوسیالیست فرانسه، دارای نفوذ فراوان در رسانه ها. „مدافع“ حقوق بشر در یوگوسلاوی سابق، چچنی، گرجستان و طرفدار سیاست اسرائیل زمانی که مسئله فلسطین مطرح می شود. در جنگ غزه، کاملا از ارتش و دولت اسرائیل حمایت کرد.
پاورقی ها:
١ – روزنامه ابزرور، چاپ لندن، شماره ٤ ژانویه ٢٠٠٩
٢ – مصاحبه با حالد مشعل با عنوان „ما خواهان دولتی در مرزهای سال ١٩٦٧ هستیم“، ٢٢ دسامبر ٢٠٠٨، سایت لوموند دیپلماتیک:
http://blog.mondediplo.net/۲۰۰۸-۱۲-۲۲-Khaled-Mechaal-Nous-voulons-un-Etat-dans-les
٣- مقاله روزنامه لوموند، با عنوان „ Gaza, une riposte excessive غزه، پاتکی زیادی“، ٦ ژانویه ٢٠٠٩
٤ – به مقاله آوی شلائیم از مورخین جدید اسرائیل نگاه کنید:
Avi Shlaïm, „ How Israël brought Gaza to the brink of humanitarian catastrophe “, The Guardian, Londres, ۷ janvier.
٥ - هفته نامه „لو ژورنال دو دیمانش“ چاپ پاریس، شماره ١٨ ژانویه ٢٠٠٩ می نویسد: بر طبق خبر بی بی سی، چهار هزار ساختمان ویران و بیست هزار دیگر خسارت های سنگین دیده اند.
٦ – بحث تلویزیونی، کانا „فرانس او“ روز ١٢ ژانویه ٢٠٠٩ در ساعت ده و نیم شب.
٧ – روزنامه لیبراسیون، پاریس، ٦ ژانویه ٢٠٠٩
٨ - بر طبق خبر تایمز لندن، ٨ ژانویه ٢٠٠٩. کارشناسان معتقدند که فسفر سفید عنصری است که ایجاد سوختگی بر روی پوست کرده و بر کبد، فلب و کلیه ها آسیب می رساند.گرچه این سلاح توسط قراردادهای بین المللی ممنوع نیست ولی پروتکل سوم کنوانسیون ١٩٨٠ درباره سلاح ها استفاده از آن را علیه غیرنظامیان یا علیه نظامیان مستقر در میان جمعیت غیر نظامی ممنوع ساخته است.
٩ – روزنامه هآرتص چاپ تل آویو، شماره ١٨ ژانویه ٢٠٠٩-٠٢-٠٨ ١٠ –
١٠ –
http://zope.gush-shalom.org/home/en/channels/avnery/1231625457/
١١ - به نقل از برنامه رادیوئی „رک صحبت کنیم“، رادیو فرانس انفو، ١٦ ژانویه ٢٠٠٩
١٢ – به نقل از روزنامه فیگارو، ٥ ژانویه ٢٠٠٩. پاسکیه در مصاحبه با رادیو فرانس انفو، با تغییر صحبت قبلی به جای ٩٥ در صد یهودیان فرانسه، از اکثریت یهودیان فرانسه صحبت کرد.
١٣ – مطابق اخرین گزارش کمیسیون ملی مشورتی حقوق انسانی، دو سوم اعمال یهودستیزانه کار فرانسویان آفریقائی تبار یا شمال-آفریقائی تبار نیست.
|
|