من نمی بخشم!
Sun 26 08 2012
شهاب طاهرزاده
سی و سه سال مرگ
بدنبال ما دوید
و مرگ
ترک نخورد
و قدمش
به آسمان رسید
و انسان بزرگ
همدرد خویش
.به راه لجن زار رسید
هر چه را که دیدم
بوی مرگ می داد
هر چه را که شنیدم
صدای شکستن می داد
یک قطره اشک کافی ست
...تا انسان عقب بنشیند
یک دست فشردن
دستهایم را آواره کرد
یک بوسهء ناب
دهانم را به باد سپرد
یک خندیدن جمعی
که مثل درخت است
...هنگام باد
ما درخت چنار بودیم
به علف زار فروکش کردیم
.
.
.
به فریاد گل سرخ سوگند
به اشک نریختهء اقاقی سوگند
من
!نمی بخشم
26 08 2012