عصر نو
www.asre-nou.net

برهنگی


Fri 10 08 2012

رضا فرمند

farmand.jpg
زن با برهنگی‌اش سخن می‌گوید
زن با برهنگی‌اش می‌خندد
زن چه آسوده در برهنگی‌اش آرمیده است!

*

برهنگی‌اش شاهکار زمان‌هاست
برهنگی‌اش پروازی خفته است
برهنگی‌اش زیباترین جمله‌ای‌ست که با آب نوشته‌اند
برهنگی‌اش چیزی کامل دارد

*

برهنگی‌اش شتابی دارد که نمی‌توان نوشت
برهنگی‌اش سخنی دارد که نمی‌توان نوشت

*

برهنگی‌اش در پستان‌هایش برآمده است
برهنگی‌اش در لب‌هایش نازک شده است
برهنگی‌اش در پاهایش تمام نمی‌شود

*

برهنگی‌اش کلیدی نرم است
برهنگی‌اش شعری نرم است

*

برهنگی‌اش راهی زنده است؛
برهنگی‌اش ستاره‌ای زنده است؛
و هر مسافر سرگردانی را نجات می‌دهد.

*

برهنگی‌اش هر دین‌ای را در خود آب کرده است
برهنگی‌اش هر خدایی را در خود آب کرده است

*

برهنگی‌اش از زیبایی نازک‌تر است
و از معنای دین و هنر رهاتر

*

برهنگی‌اش را که می‌بینم از شعرم شرمنده می‌شوم
زیباتر از طبیعت نمی‌توان سرود!

اوت ۲۰۱۱
http://www.rezafarmand.com/