« خود تی !!!! »
Wed 8 08 2012
علی اصغر راشدان
- میگم آ، اصلابهت اطمینون ندارم!
- پس واسه چی تشیف آوردی اینجا !
- دلم واسه ت میسوزه، نیام از زور فشار تنهائی دقمرگ میشی.
- حالام یکریزآشپزخونه، دستشوئی ومستراح، تراس وتموم اطاقا رو سرک میکشی که ازتنهائی دقمرگ نشم؟ خیال میکنی یه عده تو خونه قایم شدن و تورو می پان ومیخوان ترورت کنن !
- باشه، بعدازاین دیگه دورتو خط میکشم، برو لای دست اجدادت!من کاسه از آش داغتر نیستم که!
- خیلی وقته شدی زن سعدی،هر روز تو یه دیار وقاره ای،انگار یه چیزیم بدهکارشم!
- نگو زن سعدی،اگه اینجا دلم خوش بود یهودی سرگردون نمی شدم.
- خودت اینجوری خواستی. تاباهم زندگی میکردیم یکریز تموم سوراخ و سمبه های کمد،چمدونا، جیبای لباسا،درز پتوولحاف وروتختیا،برگ برگ وزیرجلد کتابارو تجسس میکردی، هرکفشی می خریدم زیر کفی وکنارپاشنه ها شو وارسی میکردی...
- خودتی، واسه چی ولت کردم رفتم؟همه رو مثل خودت پخمه فرض کردی؟ خیال میکنی نمی فهمیدم؟
خیلی دلت میخواست تو باشم، سالای آزگار ازتموم عالم وآدم جدام کردی، یکی جاسوس وخائن وآدم فروش بود، یکی چشمش هیض بود و نگاهشو تاب نمیاوردی، یکی دلال مسلک، بیسواد، قاچاق فروش بود، یکی بی دین وچپ بود، بچه های یکی زندگیتو نجس میکردن، هرکدومو یه جور از دور و اطرا فم فراری دادی که تنها تو باشم، معلومه که خودمم.
- دنبال همین خزعبلات رفتی که به این روز افتادی. خودم بودن، آزاد بودن، مثلا از بدبختا دفاع کردن، باهر آدمی که سرش به تنش میارزه سرشاخ شدن، دنبال آرمان واهداف پرسه زدن!آدمای مثل تو نباید دنبال زن و زندگی باشن، باید دنبال اهداف اشتراک جهان وطنی شون باشن! خودتو دست انداختی!حالام از زور تنهائی توالکل غرق شو، این چار مثقال عقلتم زایل شده دیگه!
- خانوم مدیره سابق! همیشه خواستی منم یکی ازشاگردات باشم، دست وانگشتمو بلن کنم وبگم خانم اجازه هست! بیرون رفتمو، گفتگو و رفتار بادوستامو، امور اداریمو، تموم فیشای مواجبمو، اضافه کاریا مو زیرکنترل داشتی، حالا دیگه خودمم.
- بازم میگم خودتی! خیال میکنی ارقه ای، شب بادارو تو خواب مرگ می فرستادیم، بلند میشدی میرفتی دنبال شب گردی و عیاشیات! میرفتی سراغ زن همسایه روبه رو، میرفتی کلوب شبونه رو به روئی، میرفتی سراغ اون لکاته بی چونه! اون رفاص گارسون! با صدتا آت وآشغال رابطه داشتی وداری! یه عده عنتر بوزینه م تازگیا تو این آشغالدونی فیسبوک بیست وچارساعته قربون صدقه ت میرن ولاس خشکه میزنن! همه تون برین لای جرزدیوار! خیال ورت داشته، خودتی!
- یه بار مچمو گرفتی؟ آدم حرفو بامد رک میزنه،اگه یه مد رک واسه این حرفات که سالای ازگاره لق لقه زبونته نشون بدی، تموم حرفاتو قبول میکنم!
- یکی دو شبه اینجا میخوابم، درسته؟
- گردنم از مو باریکتر، درسته.
- دستاوبازوهام، پاها و زیر ناخونام زخم وذیله، تمومش جای سوزن وتزریغه! پست فطرتا! بازم مدرک میخوائین!منو باسم تو خواب مرگ که میفرستین هزار برنامه روم پیاده میکنین! خدا ازتون نگذره! من که دستم ازهمه جا بریده!
- این توهمات همه ش از عوارض غربت زدگیه، خیلیا الان تو آسایشگاهها خوابیدن، دواش تنها یکی دو تا قرص آرامبخشه توشبونه روز، صد دفه بهت گفتم، گوش به حرفم میدادی، تموم این توهمات از تو کله ت میرفتن بیرون.
- پدرت باید آرامبخش بخوره!صدتا مثل تورو توجیم میگذارم هالو! خودتی!
- خیلی شانس آوردیم که اینا زبون مارو نمی فهمن، وگرنه نسلمو نو میگذاشتن کف دستمون !
- فیلسوف دهر، بفرما چی خلافی ازمون سرزده؟
- چی خلافی ازمون سرنزده، میریم رستوران،باصدای بلن به گارسون و مشتریای زن میزای اطراف فحش زشت میدی که اینا همون فاحشه های بی چونه ن، باهاشون قرارومدار داشتی، منو آوردی اینجا که خردم کنی! هوس چار قدم پیاده روی میکنیم، داریم برمیگردیم خونه، یه زن نیمه لخت نشسته رو تراسش وحموم آفتاب میگیره، باصدای بلن فحشای زشت بهش میدی، میگی این همون بیچونه س، عمدا منو ازاین راه آوردی که خردم کنی! میریم یه جلسه یا مهمونی،چپ و راست به هرچه زن به دردبخوریه تو جلسه، باصدای بلند بدو بیراه میگی که اینا همون بیچونه هان، منو آوردی اینجا که خردم کنی! هفته ای یکی دو روز که میرم استخر، تا کنار دراستخر تعقیبم میکنی، از پشت شیشه تو استخر کنترلم میکنی!
- آدم همه چی شو که نمیریزه رو دایره، تنهائی والکل عقلتو زایل کرده، شل چونه! واسه همین ولت کردم ورفتم! اینهمه سال بامن دو دوزه بازی کردی، خیال میکنی با ببو طزفی؟ خودتی !
- بحث من وتو نیست، این نتیجه زندگی تو اون خراب شده ست. ترکا؛ عربا، یوگوسلاویائیا و آفریقائیا همه باهم گروهی زندگی میکنن وتو گرفتاری هاشان کلی کمک حال همدیگرن، تنها ما هم را فاسد و هرزه، جاسوس، خائن، آدم فروش وکلاهبردار می بینیم واز هم فرارمیکنیم.
- خیال ورت داشته، خودتی!!!!ا
|
|