عصر نو
www.asre-nou.net

میان ماه من تا ماه گردون...


Wed 11 02 2009

عیسی سحرخیز

saharkhiz.jpg
اساتید رشته ی روزنامه نگاری در مباحثی كه در خصوص ضرورت زدن تیتر كوتاه به دانشجویانشان می آموزند معمولا از دو نمونه ی مشخص استفاده می كنند؛ "شاه رفت" ، "امام آمد" و اكنون سی سال پس از انقلاب، در دوران اصلاحات نمونه ی دیگری در اختیار آن ها قرار گرفته است؛ "خاتمی آمد".
یكشنبه شب در سالن تاریك سینما آستارا به تماشای فیلم زیبای فرهادی، "درباره الی..." نشسته بودم كه پیامكی رسید حاوی این دو كلمه. به همراهش تبریكی و این توصیه: "اعلام كاندیداتوری خاتمی، اعلام تلاش و كوشش برای پیروزی".
دراین شب ها كه ۲۷ امین جشنواره ی فیلم فجر فرصتی فراهم كرده است برای دیدار گسترده تر دوستان آشنا و ناآشنا- از كم سعادتی من و لطف فراوان آنان- دائم با این پرسش مواجه بوده ام؛ "چه خبر؟"، "سید تصمیم اش را گرفت؟"، "پس چرا نمی آید؟"، "خاتمی ما را كشت، چرا رسما نامزدی اش را اعلام نمی كند؟". پرسش ها ظاهری متفاوت، اما محتوا و خواست و پیامی واحدی داشتند، پاسخ هم یك سان بود؛ "خاتمی از شنبه پیش، دوازده بهمن آمده و رسما در صحنه است".
رئیس جمهور دوران اصلاحات، با وجود مخالفت غیرمستقیم آیت الله خامنه ای و سنگ اندازی های اقتدارگرایان، چه ده دوازده روز پیش به درخواست سیل مشتاقان حضورش رسما لبیك گفته باشد و چه دیروز- با این كلام و پیام كه "با جدیت در انتخابات ریاست جمهوری حاضر می شوم... به سبب وضعیت بحرانی كشور و در خواست های گسترده مردم برخود وظیفه می دانم كه اگر آبرویی دارم آن را فدای ایران، مردم وجمهوری اسلامی كنم" وارد كارزار انتخاباتی شده باشد، خواسته یا ناخواسته، بزرگترین خدمت را به رهبری كشور و نظام جمهوری اسلامی ایران كرده است، به شرط این كه آن ها نیز قدر خوان نعمت بدانند!
در دهه ی اخیر و در انتخابات متعدد مجلس و ریاست جمهوری، نظام با ساختاری كه تعبیه كرده و فقهای شورای نگهبانی كه منصوب داشته و با قانون نظارت استصوابی كه به ملت تحمیل كرده است، همواره با این چالش جدی و حرف حق مواجه بوده است كه "انتخابات ایران آزاد، سالم، منصفانه و رقابتی نیست".
اكنون با ورود رسمی خاتمی به صحنه و احتمال حضور دست كم سه نامزد از جناح اصلاح طلب و تحول خواه، و یك دو نامزد از جبهه ی اقتدارگرا ومحافظه كار، دست كم بخشی از این چالش در انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ حل شده است؛ "برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی". قضاوت در مورد تحقق بخش "سالم و منصفانه" بودن آن نیاز به گذشت زمان دارد و چگونگی عملكرد نهادهای انتخاباتی حاكمیت، از شورای نگهبان گرفته تا وزارت كشور و از دولت گرفته تا نهاد رهبری.
می توان این ایراد را گرفت كه چه كسی گفته است كه با وجود تضادهای بنیانی اصول قانون اساسی، ایفای نقش مجلس خبرگان با رهبری آیت الله جنتی و استفاده ی جناحی از قانون نظارت استصوابی برای رد صلاحیت گسترده ی نامزدهای دگراندیش، مستقل و منتقد چگونه می توان از آزاد و رقابتی بودن انتخابات دم زد؟ این سخن در مقام نظر و در جایگاه نقد تئوریك ساختار سیاسی ایران كاملا درست است، اما در مقام عمل در شرایط حاكم بر انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری نه. ورود خاتمی بسیاری از محاسبات را به هم زده و این امكان را به حاكمیت ایران می دهد كه با فراهم كردن پیش زمینه هایی استدلال كند؛ "چنین نیست".
ورود سید محمد خاتمی خواه ناخواه به معنای عقب نشینی بسیاری از نامزدهایی است كه تا كنون چنین برنامه ای را برای حضور در انتخابات در سر داشتند. این موضوع چپ و راست، زن و مرد، مذهبی و سكولار، اكثریت و اقلیت و... نمی شناسد. چون، تمام آنانی كه تا كنون نام شان به گونه ای برای نامزدی انتخابات آینده مطرح بود، آمدن و نیامدن خود را مشروط كرده بودند به روشن شدن حضور یا عدم حضور خاتمی.
اكنون با قطعیت یافتن نامزدی رئیس جمهور گذشته، وضعیت اكثر قریب به اتفاق نامزدهای اصلاح طلبان روشن شده است. این گروه نه تنها با علم اصلاح طلبی و تحول خواهی نامزد نخواهند شد بلكه ماموریت جدیدی را نیز برای خود ترسیم خواهند كرد. آن ها یا چون محمد رضا عارف ستادهای شخصی خود را تعطیل و در اختیار مسئولان ستاد خاتمی یا احزاب حامی او قرار خواهند داد، یا این كه به احتمال بسیار زیاد به صورت مستقل در روزها یا ماه های آینده برای خاتمی ستاد انتخاباتی خواهند زد یا در ستادهای موجود مشغول به كار تبلیغاتی خواهند شد.
این ماجرا پایان بخش بسیاری از شك و تردیدهای نامزدهای جناح مقابل نیز بوده است. به این دلیل بود كه هیچیك از چهره های جناح اقتدارگرا - با وجود حرف ها و شایعاتی كه در مورد نامزدی شان مطرح بود - تا تعیین تكلیف خاتمی و روشن شدن جایگاه و نقش احمدی نژاد، جرات و جسارت اعلام رسمی حضور خود را نداشته اند. اكنون كه ترفندها و اعمال فشارها برای نیامدن خاتمی با شكست مواجه شده است، تكلیف آنان باید از جای دیگری روشن شود و اكثر قریب به اتفاق آن ها در عمل چاره ای حز این ندارند كه منتظر بمانند تا دستور از بالا برسد كه فضای انتخاباتی را به چه شكل سامان دهند؛ به صورت "تك قطبی" یا چند قطبی".
در این میان، چهره ها و جریان های سیاسی سابقه دار یا افراد مستقل دیگری هم هستند كه احتمالا در فكر نامزد شدن یا نامزد معرفی كردن بوده اند. با ورود خاتمی اكثر آن ها - چه با علائق فردی، چه با محاسبه ی سیاسی مبتنی بر احتمال موفقیت- كنار خواهند كشید. در این میان باقی می ماند اندك شخصیت های حقیقی یا حقوقی كه برای خود نقش اثرگذار قائل هستند و می خواهند از فرصت و فضای انتخاباتی كشور بهره ببرند. آن ها با معرفی نامزد مستقل می توانند بار دیگر بحث "آزاد و رقابتی" بودن انتخابات بهار ۸۸ را به چالش بكشند.
خرد حكم می كند كه حاكمیت ایران حال كه خطر اصلی را به احتمال زیاد پیروزی خاتمی و قدرت گرفتن اصلاح طلبان و تحول خواهان می داند، در جهت كسب منافع سیاسی كوتاه مدت خود هم كه شده باشد، راه را برای مشاركت این گروه از نامزدهای محتمل- زن یا مرد- بگشاید. عقل سیاسی از منظر حاكمیت بیانگر این نكته است كه تكثر نامزدها از یك سو موجب افزایش و پراكندگی آرا به طور كلی، و جناح رقیب متكثر به صورت خاص می شود و بخت پیروزی خاتمی -دست كم در دور اول انتخابات - را كاهش می دهد. از سوی دیگر میزان بالای شركت كنندگان و ارقام چشم گیر آرای به صندوق ها ریخته شده در داخل سبب كسب مشروعیت بیشتر، و در مجامع و محافل بین المللی موجب بازسازی چهره ی ایران به ویژه در زمینه ی اعطای آزادی ها و رعایت حقوق بشر خواهد شد. در این میان شاید همان عقل سیاسی حكم كند كه در انتخابات دهم بالاخره گره از كار تفسیر "رجل سیاسی" نیز گشوده شود و زنان نیز برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی اجازه یابند بخت خود را برای نامزد شدن درانتخابات ریاست جمهوری امتحان كنند. هر چند كه به نظر می رسد در این دور از انتخابات ملاحظات فوق الذكر باعث شود كه زنانی با پیشینه ی سیاسی- اجتماعی، جای چندانی برای نامزدی خود، الا برای تثبیت این موضوع و شكل دادن یك سابقه ی انتخاباتی رسمی، نبینند.
بر این اساس، حاكمیت اكنون كه تلخی آمدن خاتمی را در مذاق خود حس می كند، بهتر است كه شیرینی این حضور را در جاهای دیگر بچشد و دست كم برای خود مشروعیت و مقبولیت داخلی و آبرو و اعتبار بین المللی بخرد.
آمدن خاتمی به جز دغدغه هایی كه برای حاكمیت و رقبای اصلاح طلب او ایجاد كرده است، دلمشغول هایی نیز برای افراد یا جریان های سیاسی خاص به وجود آورده است كه تا كنون نتوانسته اند تكلیف خود را با نظام جمهوری اسلامی و شیوه و ابزار تعامل با آن روشن كنند. آن گروهی كه در این سال ها بسته به شرایط داخلی و خارجی، دائم بین تثبیت وضعیت در جایگاه "اصلاح طلبی" یا "انقلابی گری" در نوسان بوده اند و هنوز هم درست نمی دانند كه در پی "اصلاح نظام" هستند یا "تغییر نظام"، و با كدام ابزارها و شیوه ها و روش ها.
آمدن باراك اوباما دست كم این نوید را به همراه داشته است كه آمریكا در دوره ی جدی راهبرد "تغییر رژیم" ایران را كنار گذارده و به سیاست اروپایی "اصلاح رفتار رژیم" نزدیك شده است. این "تغییر" به معنای دیگر كنار گذارده شدن سیاست "صدور دموكراسی و حقوق بشر با موشك و ناوشكن" خواهد بود كه در زمان اشغال افغانستان و بعد عراق توسط نظامیان آمریكا ، ماه ها رویای شیرین بسیاری از ایرانیان، به ویژه جوانان را رقم می زد. رویای شیرین و لذبخشی كه پس از چندی- به ویژه با روی كار آمدن احمدی نژاد- به كابوسی تلخ و وحشتناك تبدیل شد.
آمدن خاتمی در شرایط بین المللی جدید و در اوضاع بحرانی داخلی كه حل آن مستلزم وجود یك همت ملی برای نجات ایران است، می تواند نویدبخش "تغییر" در تفكر بسیاری از كسانی باشد كه تا دیروز به جای دل بستن به "اصلاحات از داخل" دلخوشی شان "تغییر از خارج" بود. تجارب سه چهار سال گذشته اكنون بسیاری از تحریمیان انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، به ویژه فعالان جنبش دانشجویی و زنان، را به این جمعبندی رسانده است كه "آزادی و دموكراسی" امری درون زاست، البته سخت، پرهزینه و زمان بر.
یكی از راه های رسیدن به "دموكراسی و حقوق بشر" هم مشاركت در انتخابات است و حمایت از نامزد اصلح؛ گیرم با نگاه گروهی، این گزینشی باشد بین "بد و بدتر". تجارب سال ها، ماه ها و روزهای گذشته نشان می دهد كه حتی در گزینشی این گونه، در نهایت "میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است".

Aftab_iran@yahoo.com
سه شنبه ۲۲/۱۱/۱۳۷۸