عصر نو
www.asre-nou.net

شارل بودلر

گربه

برگردان از "مانی"
Wed 30 05 2012

1

سرکشد گوشه ی مغزم هرجا
گربه ای ناز و ملوس و رعنا،
خانه ی خویش سرم داند او،
نشنویش بس کند آهسته "میو"،
بس که نرم است ورا لحن صدا.
چه به صلح و چه بهنگام غزا
هست دلچسب و عمیق آوازش،
هم در اینست نهفته رازش.
این صدائی که کند نشت درون
قطره قطره به دلم، غرق به خون،
شعر نغزی ست که مستی آرد،
سکر معجون غریبی دارد،
درد عالم همه را درمانست،
همه ی شور جهان در آنست،
هرچه خواهی شنوی گوید باز،
به لغت هم نبرد روی نیاز...
نه، دگر باز نیافتن توان
زخمه ای، تا چو خراشد از آن
تار چنگ دلم، آری، این ساز،
خسروانی بدهد سر آواز
چو تو آئی به صدا، گربه، ز راز!
بوالعجب گربه، پری-گربه ی ناز،
ای که هستی ز لطافت لبریز
چو ملائک، ز ظرافت هم نیز.

2

به شبی پشم سیاه و هم زرد
به تنش، بوی چنان خوش میکرد
که به یکبار چو نازش کردم،
گشت با جان من عطرش همدم.
این مکان را همه اوست روح و روان،
زوست تصمیم و تمیز و فرمان
ملک خود را و هر آنچه آنراست.
پری است آیا؟ شاید که خداست!
کشد این گربه ی عشقم هر گاه
کهربا گونه بخود، چون پر کاه،
دیده ام را ز رضامندی و چون
نگرم خویشتن خویش درون،
بینم حیرت زذه او را که بدان
آتش خفته به تخم چشمان:
شمع فانوس، عقیق روشن،
هاج و واج مینگرد خیره به من.

شارل بودلر
Charles Baudelaire))
(1821-1867)
برگردان از "مانی"