ایگور استراوینسکی
پرستش بهار
شقایق کمالی
Wed 25 04 2012
پرستش بهار (1913) اثر ایگور استراوینسکی (1882-1971)
در طول تاریخ موسیقی آثاری خلق شده اند که بطور قطع تبلورروح زمان خود بوده اند. بدون شک بالۀ پرستش بهار le sacre du printemps ساختۀ ایگور استراوینسکی Igor Strawinsk
یکی ازاین آثاراست. برای بررسی دلایل این ادعا باید به گذشته بازگردیم وبه اختصاربه موقعیت موسیقی درقرن نوزدهم بخصوص پایان این قرن بپردازیم.
قرن نوزدهم قرن دگرگونی وتضاد است. دراین قرن، دنیای غرب با تحولات عظیمی درعرصۀ ایدئولوژی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روبروست. قرن صنعتی شدن و تثبیت اقتصاد سرمایه داری بر اروپا وآمریکای شمالی؛ قرن گسترش شهرها وشهروندی؛ قرن روان شدن سیل روستاییان به شهرها و شکل گرفتن طبقه کارگرو دگرگونی های اجتماعی؛ فقرو فلاکت طبقۀ کارگر؛ قرن ماشین ، قطار، راه آهن و انقلاب دروسائل عبورومرور؛ قرن پیشرفت صنعت چاپ وبدینوسیله مطالعه؛ قرن اوج تسلط مستقیم وغیرمستقیم اروپا بردنیا؛ قرن شکل گیری ایدۀ جامعۀ دمکراتیک وسوسیالیزم و کمونیزم؛ قرنی مثبت گرا وشیفتۀ دگرگونی وپیشرفت وتلاش برای فاصله گرفتن ازسنن کهن؛ قرن اعتماد بی چون وچرا به صنعت وفرآورده های آن؛ قرن جنگ وانقلاب؛ قرن ملی گرایی وآزاد شدن از یوغ سلاطین چند ملیتی (خانوادۀ هابسبورگ و بوربن و رمانف) است. درقرن نوزدهم فرانسه دو انقلاب (1830 و 1848) وآلمان (1848) یک انقلاب را پشت سر میگذارد. این قرن درمجموع قرنی پرآشوب، بحران زده و ناآرام است. حامل هنروموسیقی - به عنوان یکی ازشاخه های هنر- درقرن نوزدهم روشنفکرازطبقۀ متوسط Bildungsbürgertum است. این طبقه با تفکرانسان گرا وابزاری مانندعلم ، فرهنگ وتکنیک به تدریج ازنظرسیاسی نیزقدرت خود را دراین قرن تثبیت می کند.
برخلاف انزوا و از خود بیگانگی تدریجی انسان درجامعۀ صنعتی که نتیجۀ رئالیسم و ماتریالیسم متکی بر روح مسلط برقرن نوزدهم است ، موسیقی آن درابتدا گرایشی فردگرایانه و رمانتیک – شاعرانه و پر احساس- دارد.
به خاطرتولید نسبتا انبوه آلات موسیقی وچاپ وانتشارنت موسیقی دراین عصرنوازنگان زیادی در سطوح مختلف تربیت می شوند. درکنارموسیقی درکلیسا، موسیقی درسالن های بزرگ ومجلل وسالن های اپرا، موسیقی مجلسی درسالن های کوچکتروکنسرتهای خانگی رواج دارد. دراین عصردر کنار آثاربزرگ وماندگارهنری، آثاربی ارزش وسطحی نیزخلق شده وبه دست فراموشی سپرده میشوند.ِِ
رمانتیک نامی که به موسیقی قرن 19 داده شده است درابتدای این عصر پدیده ای آلمانی است و با ماهیت موسیقی این عصرکاملا هماهنگ است. عصررمانتیک درتاریخ موسیقی به سه بخش تقسیم شده است وما درآنها با گرایش های گوناگون و حتی متضاد روبروهستیم. دربخش نخستین آن (1800-1830) حتی درآخرین آثار بتهوون Ludwig van Beethoven - که دراصل به عصرکلاسیک تعلق دارد - نیزبه ویژگی های موسیقی رمانتیک برمیخوریم . بتهوون خیلی ازآهنگسازان این عصررا تحت تاثیرخود قرارداده وتا پایان قرن سرمشق آنها می ماند. اپرای فرایشوتس Freischütz ازکارل ماریا فن وبر Karl Maria von Weber نمونۀ یک اپرای رمانتیک آلمانی با کاراکتر فولکلوراست و ترانه های فرانتس شوبرت Franz Schubert آهنگسازاتریشی روح شاعرانه و فرد گرای ابتدای این عصر را منعکس می سازد. دربخش دوم یا اوج این عصر(1830-1850)، که تقریبا با انقلاب 1830 در فرانسه آغازمی شود، عاقبت سبک رمانتیک به عنوان پدیده ای اروپایی درسراسراین قاره گسترش یافته و مرکز آن از وین به پاریس تغییر یافته است. برلیوزHector Belioz با سمفونی فانتاستیک (1830) نمایندۀ مناسبی برای موسیقی رمانتیک فرانسوی است. دوبخش اول عصررمانتیک بدون نامهایی چون شوبرت ، شومان Robert Schumann، شوپن Frederik Chopin، مندلسون Felix …… Mendelssohn Bartholdiغیر قابل تصورمیباشند. دراین عصرترانه ها وسرودهای انقلابی که به وسیلۀ تودۀ مردم خوانده میشدند اهمیت بسیار یافتند. نمونه های بخش سوم این عصر- پسا رمانتیک (1850-1890) - که تقریبا با اتقلاب 1848 فرانسه آغاز می شود– آثاری مانند پوئم سمفونیکهای فرانتس لیست Franz List، دراما های موزیکال واگنرRichard Wagner واپراهای آخروردی Giuseppe Verdiوآثار آهنگسازان جوانتری مانند سزار فرانک Cesar Franck ، بروکنر Anton Bruckner، برامس Johannes Brahms، مالر Gustav Mahler .... میباشند.
پس ازاین سه بخش یعنی درآستانۀ تغییرسده اما سعی آهنگسازان کشورهای مختلف غربی، رهایی از سلطۀ فرهنگ موسیقی آلمان وهرآنچه که نشان ازرمانتیک دارد، میباشد. درعصررمانتیک که از رقابت وتا حدودی دشمنی بین ملت ها رنگ گرفته است، موسیقی ملی بیشتر کشورهای اروپایی نیز – بخصوص اروپای شرقی وشمالی - با تکیه برموسیقی محلی آنها شکل میگیرد. دراین راستا درتاریخ موسیقی با نامهایی چون گلینکا Michail Iwanowitsch Glinka، اسمتانا Bedrich Smetana، دورژاک ،Antonin Leopold Dvorak گریک Edward Grieg، یاناچک Leos Janacek ، و بارتوک Bela Bartok ...... برمیخوریم . مسلما دراین عصربحران زده، موسیقی - به عنوان یکی از ستون مهم آن - نمیتوانست دست نخورده باقی بماند. اشتیاق به تغییر و پیشرفت دراین عصر، خود را درموسیقی با طولانی ترشدن آثار، بزرگترشدن ارکسترها و پیچیده ترشدن فرم وهارمونی منعکس می کند. بحران و تغییرسریع در تمام سطوح جوامع غربی به سرعت دامنگیر تمام عناصر موسیقی - یعنی فرم، ریتم، ملودی، ارکستراسیون- در پایان این عصرشد. ایدۀ تغییرو نو آوری درموسیقی در آستانۀ قرن بیستم از همه بیشتر دامن هارمونی را گرفت. آهنگسازان از کشورهای گوناگون هرکدام به نوعی درشکل گیری موسیقی برای عصرجدید نقش خود را ایفا کرده اند. اگرچه واکنش آنها به این بحران متفاوت بود اما یک وجه اشتراک مهم بین آنها وجود داشت وآن خارج شدن از چهارچوب هارمونی سنتی بود. تنالیته (رابطۀ سازمان یافتۀ نت ها پیرامون یک نت مرکزی به نام تنیک، که آهنگساز آن را به عنوان چهارچوب برا ی آفرینش اثرخود تعیین میکند) که چند صد سال از طرف موسیقی دانان مانند قانون ابدی و اجتناب ناپذیر انگاشته میشد، بالاخره در ابتدای عصرجدید- قرن بیستم- تسلط طولانی وخودکامانۀ خود را ازدست داده و جای خود را به آتنالیته (موسیقی بدون مرکز تنال) داد.
در آغاز قرن بیستم درشهرپاریس، مهمترین مرکزهنری اروپا، باله مورد توجه خیلی ازهنرمندان قرار گرفته ویکی ازکانون های مهم برای تغییر اساسی درزبان موسیقی گردید. اما چرا باله؟
انتخاب باله مسلما اتفاقی نبود. موتوراین انتخاب شخصی بود به نام سرگئی پاولویچ دیاگیلف (1872- 1929) Sergei Pawlowitsch Djagilew. او یکی ازشخصیتهای کلیدی برای هنر آوانگارد درآستانه قرن بیستم درپاریس محسوب میگردد. دیاگیلف مدیراپرا ، سازمان دهندۀ نمایشگاه ومنتقد هنربود. دیاگیلف به دنبال هنرمندان با استعداد درسالنهای کنسرت ومراکزهنری اروپا ازسن پترزبورگ تا پاریس رفت و آمد داشت. گرچه اوخود مستقیما خالق آثارهنری نبود اما مردی مبتکربا ایدههای مدرن و با استعدادی فوق العاده درسازماندهی بود. دیاگیلف اصل هنربرای هنررا دنبال میکرد وقدرت عجیبی برای شیفته کردن وهمراه کردن دیگران با خود داشت، دیگرانی که او را برای به اجرا در آوردن ایده های نوینش یاری کردند. دیاگیلف درسالهای نخست قرن بیستم با برگزارکردن نمایشگاه و کنسرت درکشورهای اروپایی شروع به معرفی هنر روسی در کشورهای دیگرکرد. بزرگترین خدمت اوبه دنیای هنربنیانگذاری بالۀ روس بود که ازبهترین بالرین ها وکورئوگرافهای روسی تشکیل شده بود ودرآغازنیزسنت بالۀ روسی را درسالن های کنسرت جهان به نمایش می گذاشت. این آنسامبل پس ازوقوع انقلاب روسیه دیگربه کشورخود بازنگشت. دیاگیلف پس ازانقلاب، پاریس را برای زندگی ومرکزفعالیت های خود انتخاب کرد (1906). دراین سالها هنرمندان زیادی ازنویسنده، آهنگساز، نقاش تا بالرین وکرئوگراف و.... در این شهرمی زیستند. درمیان آنها نیزهنرمندان زیادی ازروسیه بودند که به دنبال انقلاب درروسیه، خواسته یا ناخواسته درفرانسه - بخصوص درپاریس - درتبعید بسرمیبردند. اشتیاق تمام این هنرمندان برای ابداع سبکی نو دست به دست هم داد تا صحنۀ باله کانون تغییررادیکال درهنروازجمله موسیقی گردد. دیاگیلف درسال 1910 نخستین فستیوال باله درشهرپاریس را سازمان داد (این فستیوال جمعا بیست باردرزمان حیات دیاگیلف اجرا شد). اونزد آهنگسازانی مانند دبوسی Claude Debussy ، ساتی Eric Satie ، ایگور استراوینسکی، راول Maurice Ravel، مانوئل د فایا De Falla، سرگئی پروکفیف Sergei Prokofjew ، ریشارد اشتراوس Richard Strauß و بعدها از گروه شش نفری Groupe des Six، داریوس میو Darius Milhaud، پولنک Francis Poulenc، آوری Auric قطعات موسیقی برای باله سفارش داد وبرای صحنه هنرمندانی مانند پیکاسو Pablo Picasso، ماتیس Matisse Henrie، سرت Josep Maria Sert، باکست Baksts، دو کریکوde Chricos و برای کرئوگرافی هنرمندانی مانند فوکن Fokin وواتسلاو نیژنسکی Vaclav Nijinsky و..... دعوت به همکاری کرد.
همانگونه که اشاره شد یکی ازآهنگسازانی که ازدیاگیلف سفارش موسیقی برای باله گرفت، ایگور استراوینسکی بود. دیاگیلف درسن پترزبورگ با این آهنگسازجوان - ازشاگردان ریمسکی کرساکف - آشنا شده بود و بارها اورا پشت پیانو هنگام نواختن آثارخود تجربه کرده بود، اما با شنیدن فانتزی اثراین آهنگساز تحت تاثیرشدید موسیقی اوقرار گرفته و1909 سفارش تهیۀ Feu d'artific آتشبازی موسیقی بالۀ پرنده آتشین را برای اوفرستاد.
ایگور فیودوروویچ استراوینسکی Igor Feodorowitsch Strawinsky درسال 1882 دراورانین باوم درنزدیکی سن پترزبورگ به دنیا آمد. توجه او به موسیقی ازکودکی جلب شد زیرا پدرش خوانندۀ مشهورباریتون دراپرای سلطنتی ومادراونوازنده پیانو بود. با اینکه ازکودکی درس هارمونی و آهنگسازی می گرفت اما برای تحصیل درابتدا دررشتۀ حقوق دانشگاه سنت پترزبورگ نام نویسی و پیج سال دراین رشته تحصیل کرد. ملاقات اودرتابستان سال 1900 با نیکلای ریمسکی کرساکف Nikolai Rimski Korsakow ملاقات تعیین کننده ای گردید که سبب تغییرنظر استراوینسکی وروی آوری جدی اوبه موسیقی به عنوان رشتۀ تحصیلی شد. به گفته خود استراوینسکی، پس ازترک تحصیل از دانشگاه سن پترزبورگ، کورساکف تنها آموزگاراو دررشته آهنگسازی دربین سالهای 1905 تا 1908 بوده است. این رابطه با مرگ ناگهانی کرزاکف درماه ژوئن 1908 پایان پذیرفت. استراوینسکی درسالهای 1907 و1908 تحت نظرآموزگارش کرساکف به عنوان آهنگساز وپیانیست به موفقیت دست یافت. درمیان آثارموفق اوکه دراین دوران درسن پترزبورگ به اجرا درآمدند، سمفونی می بمل ماژور اپوس یک وچهاراتود برای پیانواپوس 7، که نخستین اجرای آن بوسیلۀ خود استراوینسکی نواخته شد، و فانتازی برای ارکستربزرگ به نام فودارتیفیس (آتشبازی) اپوس 4 "تقدیم به استاد گرامی" شدهاند.اودرطول تحصیل موسیقی با کورساکف با آثارارکستری گوستاومالر Gustav Maler وریشارد اشتراوسRichard Strauß آ شنا شد اما هنوزبا مکتب امپرسیونیسم فرانسوی آشنایی نداشت.
در پاییزسال 1910 استراوینسکی به خواست خود روسیه را ترک کرد وبه کشورسوئیس پناه برد و پس از آن دیگربه کشورش - به جز یک سفر کوتاه در سال 1922 برای همراهی مادرش به اروپای غربی- بازنگشت. اواز سال 1920 به فرانسه نقل مکان کرد وازسال 1939 به کالیفرنیا رفته و تا پایان عمر(1971) به عنوان شهروند آمریکایی دراین کشورزندگی کرد. استراوینسکی وموسیقی او سالها به خاطر مهاجرت این آهنگسازازروسیه شوروی ممنوع شده ودراین کشوراجرا نشد. تازه ازسال 1960 دولت شوروی رسما ازاین هنرمند بزرگ اعادۀ حیثت کرد.
نخستین بالۀ استراوینسکی که به سفارش دیاگیلف آفریده شد، پرنده آتشین L`Oiseau de Feu نام دارد. اجرای این باله درپاریس درسال 1910 سبب شهرت ناگهانی آهنگساز 28 ساله گشت. پس از پرندۀ آتشین بالۀ پتروشکا Petruschka درسال 1911 به اجرا درآمد. بالۀ پرستش بهار سومین بالۀ اوست که درسال 1913 با کوروگرافی واتسلاو نیژنسکی به صحنه رفت.
این باله یکی ازمهمترین قطعات استراوینسکی قبل ازجنگ جهانی اول است که به خاطرعناصرمدرن وابتکارهای اواثری مهم وتعیین کننده درتاریخ موسیقی قرن بیستم به شمارمی رود.
نخستین اجرای بالۀ پرستش بهاردرتئاترشانزلیزه درپاریس با کرئوگرافی نیژنسکی به اجرا در آمد. این باله به خاطرموسیقی بسیارمدرن وکورئوگرافی غیرعادی و خشونت آمیزخود با اعتراض شدید بینندگان روبروشد. حتی دیاگیلف نیزوقتی این اثررا برای نخستین بارشنید، وحشت کرد. گویا او پس از چند دقیقه از شروع پرستش بهاراز استراوینسکی سوال کرده است: " خیلی به این شیوه ادامه خواهد داشت؟" و جواب آهنگساز به او:" تا پایان دوست عزیز".
تماشاچیان حاضردرتئاترشانزلیزه درشب نخستین اجرای این باله، به مقدمۀ آن با آرامش نسبی گوش فرا دادند. اما با شروع صحنۀ اول " پیام آوران بهار" وبازشدن پرده، شوک وارده ازهارمونی، ریتم، صحنه آرایی و حرکات رقصندگان، تماشاچیان را ازجای خود میکند. این باله درروز29 ماه می 1913 خون تماشاچیان حاضردرتئاتررا چنان بجوش آورد که آنها فریاد میکشیدند وهرچه دردست داشتند به طرف صحنه پرتاپ میکردند. ناآرامی دراین شب، که تمام دست اندرکاران هنردرشهرپاریس در آن حضورداشتند، تا به آنجا پیش رفت که طرفداران ومخالفان این اثربا یکدیگرزدوخورد کردند. درگیری دراین شب منجر به فرارآهنگسازاز تئاتر شد وخبراین اتفاق مدتها برسرزبانها بود. منتقدین موسیقی آن را لعنت کردند وروزنامه ها مدتها ازآن با عنوان "نبرد در بهار"یاد می کردند. مراسم پرستش طبیعت وخدایان ، موسیقی خشن و بسیارریتمیک و رقص فینال این باله برای پاریس شیک و مبادی آداب آن زمان یک شوک شدید بود. کلود دبوسی (آهنگساز فرانسوی) – ازطرفداران استراوینسکی - او را جوان وحشی نامید.
استراوینسکی با پرستش بهاریکی ازمهمترین آثارارکستری قرن بیستم و با اجرای آن یکی از معروفترین رسوایی های دنیای تئاتروموسیقی را آفرید. مخالفت با پرستش بهاراما دیری نپایید. هیاهو وآشفتگی برسراین اثربه زودی جای خود را به شیفتگی ازاین اثرو تحسین آن داد. شنوندگان پاریسی خیلی زود پی بردند که زبان پرستش بهارآنچنان که در ابتدا فکر میکردند، بیگانه نیست. آنها پی بردند که این اثر پر از ملودی های فولکلور، آکردهای ساده و ازنظرریتم بسیار پرانرژی است.
به گفته خود استراوینسکی ایده این باله هنگامی به اوالهام شد که مشغول به پایان رسانیدن پرنده آتشین بوده است.
او سالها بعد در خاطرات خود مینویسد:
"هنگام ساختن پرستش بهارمن از هیچ سیستمی پیروی نمیکردم....... من تنها گوش بودم و می شنیدم. من می شنیدم و آن چیزی را که می شنیدم ،مینوشتم. من مانند مجرایی بودم که پرستش بهار از آن عبور میکرد." (استراوینسکی، 1962، صفحۀ یکم)
به گفتۀ خود اوهنگام آفرینش این اثر تصاویرفصل بهاردرکشورش روسیه را، که همیشه ناگهانی وبا قدرت وعظمت از طبیعت سربرمی آورده، درذهن داشته است.
داستان:
زمینۀ بالۀ پرستش بهار برخلاف دیگر باله ها یک داستان نیست. دراین اثرآیین نیایش خدای بهارو مراسم قربان برای اودرروسیۀ دوران بربریت توصیف میشود. درطول این مراسم دختری باکره برای رضایت این خدا وآمرزش و رحمت او برگزیده و قربانی می شود. درقسمت اول با عنوان نیایش زمین Adoration of the Earth مقدمات نیایش آماده می شود. دراین قسمت قبیله های مختلف به گرد هم آمده و تشریفات مذهبی خود را یکی پس از دیگری بدون وقفه اجرا میکنند. درقسمت اول تنها رقابت ها ودشمنی های میان قبایل به نمایش گذاشته می شود. تازه درقسمت دوم - با عنوان قربانی The Sacrifice - تم قربانی معرفی شده وسرنوشت دخترجوان درمرکز توجه قرارمی گیرد. در این قسمت اودریک مراسم گسترده وطولانی برای ستایش نیاکان وجلب رضایت ورحمت خدای بهارتا مرگ میرقصد.
اگر چه استراوینسکی میانسال سعی درانکار شوروعلاقۀ جوانی خود به سنت موسیقی محلی داشت و حتی ادعا کردکه درپرستش بهارتنها یک ترانۀ محلی بکاربرده است، اما به زعم ریشارد تاروسکین درکتاب "استراوینسکی و سنت روسی" اوبرای آفرینش این اثراز گنجینۀ ترانه های محلی اسلاو بسیاربهره گرفته است. اودر کتاب خود استراوینسکی را برای این انکار، متهم به دروغگویی کرده است. تاروسکین پرستش بهاررا آمیزش پرعظمت موسیقی بومی با موسیقی مدرن میداند و معتقد است که عناصر بومی و آوانگارد (Avantgard ) در این اثربه زیباترین وجه درهم آمیخته شده و یکدیگر را تقویت میکنند. به گفتۀ اواستراوینسکی برای پرستش بهار به نیکلاس روریش (1874-1947) نقاش، فیلسوف، درویش، محقق تاریخ و فرهنگ اسلاوی مراجعه کرد. روریش به او کمک کرد تا ایدۀ خود را به طورمشخص تنظیم و فرمول بندی کند. روریش بعدها برای نخستین اجرای پرستش بهارطراحی صحنه و لباس رقصدگان را به عهده گرفت. استراوینسکی علاوه برآن به مجموعه های منتشر شدۀ ترانه های محلی اسلاوی وترانه های محلی تنظیم شده بوسیلۀ کرساکف مراجعه کرده است. ازآنجا که اودرکودکی ونوجوانی اوقات فراغت خود را درملک عمویش دراوستیلوگ می گذرانده ، مطمئنا ترانه های محلی دهقانان و خوانندگان بومی این منطقۀ را نیز شنیده و به خاطر داشته است. اوستیلوگ منطقۀ پهناوری بین مرزروسیه و لهستان است. موسیقی محلی زیبای این منطقه یاناچکLeos Janacek (آهنگساز چک) و بارتوک Bela Bartok(آهنگساز مجار) را نیز شیفته ومجذوب خود کرده است.
استراوینسکی برای پرستش بهاربخصوص ترانه هایی با تم بهاررا جستجووازاین منابع انتخاب کرده است. پس ازانتخاب ملودی های مورد نیازش آنها را شکسته وتا موتیوهای کوتاه آنها را خورد کرده سپس این موتیوها را برروی هم سوارکرده یا آنها را مانند یک کولاژبه شیوۀ کوبیسم در کنارهم قرار داده است. این موتیوها بیشتردیاتونیک (موتیو یا ملودی که بر اساس یک پرده و نیم پرده ساخته شده است) هستند وگاهی تنها از سه تا چهار نت تشکیل شده اند. یعنی مانند باگاتل های بلا بارتوک، عناصر موسیقی محلی درکدهای ژنتیکی این اثرنفوذ کرده وبرتمام قسمتها وجزئیات آن تسلط دارند. درک نحوۀ کار استراوینسکی در این اثربرای بلا بارتوک، که خود نیزازموسیقی محلی برای آفرینش آثارش استفاده می کرده ، مشکل نبوده است. بارتوک پرستش بهاررا درسال 1943 درجلسۀ درس دردانشگاه هاروارد، درخشش موسیقی بومی روسی مینامد و چگونگی رابطۀ این اثر انقلابی را با منابع فولکلور آن توضیح میدهد.
عظمت و تاثیر موسیقی پرستش بهاردرآمیخته با افسانه های اسلاوی نیایش خدایان ومراسم قربانی اثری تعیین کننده و کلیدی درتاریخ موسیقی قرن بیستم بجای گذاشت. درمقایسه با دو بالۀ دیگر، استراوینسکی درآفرینش پرستش بهاردراستفاده ازعناصرمدرن سنگ تمام گذاشته است.
وجه مشخصۀ پرستش بهار پلی ریتمیک و پلی تنال بودن آن است. در این اثر بخصوص ریتم جایگاه ویژه ای می یابد. پلیتنالیته (استفاده از چند تنالیته متفاوت به طور همزمان ) و پلی ریتمیک (استفاده از چند ریتم متفاوت به طور هم زمان) عناصر دیگری هستند که در آثار دیگر آهنگسازان این دوره به آنها برمی خوریم. در پرستش بهارتغییرسریع ریتم ومتر، استیناتوهای چکشی وکوبنده و صداهای در هم وخروشان وموتیوهای کوتاه با داستان باستانی - تخیلی این اثر، ماهرانه با یکدیگر تلفیق شده اند.
درپرستش بهارهارمونی وکنترپوان Kontrapunkt به نفع ریتم دردرجۀ دوم اهمیت قرارمیگیرند. ریتم یکی ازعناصری است که دراین عصرمورد توجه آهنگسازان واقع می گردد، اما جسارت هیچ یک ازآنان برای متحول کردن آن به پای استراوینسکی نمی رسد. به نظرمیرسد که استراوینسکی با سازهای ملودیک نیزدرپرستش بهارمانند سازهای کوبی رفتارکرده است. به این پدیده درآثاربارتوک نیز برمی خوریم. ریتم عنصربرجسته در تمام آثاراستراوینسکی تا پایان عمرباقی می ماند چیزی که آثاراو را ازآثاردیگرآهنگسازان متمایزمی کند.
همانگونه که اشاره شد بالۀ پرستش بهاردردوبخش میباشد. بخش اول به نام نیایش زمین با یک مقدمه شروع شده و با 6 صحنه ادامه یافته وبا رقص زمین پایان میگیرد. بخش دوم به نام قربانی نیزبا یک مقدمه آغاز گشته وبا چهار صحنه ادامه یافته وبا فینال رقص قربانی پایان می پذیرد. ازابتدای پرستش بهار، مقدمۀ این اثربسیاراسرارآمیزآغازمی شود. دراین قسمت که تنها سازهای بادی درآن به صدا درمی آیند، ارتفاع سازها - که یا بسیارزیریا بسیاربم نواخته میشوند - توجه شنونده را به خود جلب می کند. بکار گیری ارتفاع غیرمعمول درنواختن سازها ازدیگرعناصری است که پرستش بهاررا از دیگرآثارآفریده شده دراین عصر متمایزمیکند. تم بهارکه با ساز فاگوت نواخته میشود تاثیری جادوئی دارد. این تم برگرفته شده ازیک ملودی محلی اسلاوی است که با تغییرات و تزئین هایی به وسیلۀ استراوینسکی کاراکترشرقی یافته است.
بکارگیری عناصرموسیقایی ازفرهنگ موسیقی ملل دیگرازجمله عناصری بود که خیلی ازآهنگسازان این دوره مثل دبوسی، ساتی، بارتوک.... در آثارخوداستفاده کردهاند. توجه به موسیقی شرقی وبه کار گیری عناصر آن درپی نمایشگاه جهانی World Exhibition که درشهر پاریس درسال 1889 صورت گرفت، آغاز شده بود.
پیشتراشاره شد که یکی ازویژگی های مهم موسیقی استراوینسکی که دراین اثربسیاربه چشم میخورد رج زدن موتیوهای کوتاه وساده به دنبال هم است. آنها بدون اینکه گسترش یابند، یا تکرارمیشوند (اُستیناتو) یا بطورموازی نواخته می شوند.
مقدمۀ نسبتا لیریک وآرام پرستش بهارخیلی زود بوسیله قدم های محکم زهی ها با ریتم های شکسته در صحنۀ نخست - پیام آوران بهار، رقص دختران جوان - کوبیده و به کناررانده میشود این قدم ها با موتیوهای بادی های فلزی گاه گاه ازهم گسیخته میشوند. دراین بخش وتقریبا درطول این اثر سازهای کوبی وبه خصوص تیمپانی وتام تام با ضربههای سهمگین نواخته میشوند.
ویژگی ریتمیک این بخش استفاده از سنکوپ (Synkope تاکید برروی ضربهای ضعیف میزان که بوسیلۀ آن نظم ریتمیک یک اثراز هم گیسخته می شود) است که انرژی خاصی به آن می بخشد.
همانگونه که اشاره شد ریتم، عنصرقالب درموسیقی استراوینسکی ومخصوصا درپرستش بهاراست. استراوینسکی درپرندۀ آتشین وپتروشکا به گونهای برجسته ازسنکوپ استفاده کرده بود اما دراین دو باله ضرب سنکوپها ازالگویی مرتب پیروی می کردند، اما در بخش پیام آوران بهار، سنکوپ ها از هیچ الگویی پیروی نمی کنند و ضربه های آنها تصادفی است:
یک دو سه چهار / پنج شش هفت هشت
یک دو سه چهار / پنج شش هفت هشت
یک دو سه چهار / پنج شش هفت هشت
یک دو سه چهار / پنج شش هفت هشت
تاروسکین حتی این پدیده را برگفته ازموسیقی محلی روسی میداند. او درکتاب خود" استراوینسکی و سنت روسی" اشاره میکند که درموسیقی محلی روسی ریتم های نا منظم، سنتی دیرینه دارند.
درزمینۀ هارمونی استراوینسکی اما جسارت آهنگسازان دیگررا برای تغییروتحول بکارنمیبندد. اگر چه هارمونی پرستش بهاربسیاردیسونانت (ناملایم و بدین وسیله پرازتنش وانرژی) شنیده می شود اما زمینۀ آن یک ترفند بسیارساده است. درآنالیزهارمونی پرستش بهارپی میبریم که استراوینسکی دراین اثرازآکردهای سادۀ کلاسیک استفاده کرده است؛ اما هر گاه آکردهای سادهای که هیچ گونه رابطۀ هارمونیک با هم ندارند همزمان به صدا درآیند، صدایی پر تنش ونامانوس و به عبارتی دیسونانس ایجاد میکنند واین ابتکاراستراوینسکی در پرستش بهاراست.
بخش دوم - قربانی - بین رخوت وخشونت درنوسان میماند. درمقدمۀ آن تاثیرموسیقی کلود دبوسی کاملا آشکاراست.
درطول پرستش بهاردائما لحظات کوتاه لیریک جای خود را با اپیزودهای خشونت آمیزو سهمگین عوض می کنند. این تغییرات با قطع سریع ، سکوت ناگهانی وبدون مقدمه انجام میگیرند. تغییرات شدید وناگهانی ویژۀ موسیقی استراوینسکی می باشد. به زعم بارتوک ریشۀ این پدیده نیزدرموسیقی بومی روسی است.
این اثربا ضرب های ریتمیک گیج آور، به اوج دیوانه کننده وسرگیجه آورخود درفینال پایانی -رقص قربانی- می رسد.
پرستش بهاردرکناردوبالۀ دیگر، پرندۀ آتشین و پتروشکا شهرت جهانی آهنگسازروس را تضمین کرده است. موسیقی این اثرنیزمستقل ازباله ازجمله آثارارکستری میباشد که بسیارزیاد دربرنامۀ کنسرتها در تمام جهان به چشم می خورد. استراوینسکی سه بالۀ خود را تحت تاثیرسبک کورساکف دردورهای موسوم به "دورۀ روسی" خود آفرید. با این سه اثرمهم نیزاین دوره که مشخصه آن ریشۀ عمیق آن در موسیقی فولکلوریک اسلاو وطنین پرعظمت، مست کننده و خلسه آورارکستراست، پایان میپذیرد.
درطول چهل سال سلطۀ استالین و جانشینان او، ورود استراوینسکی به روسیه شوروی وموسیقی او رسما ممنوع گردید. استراوینسکی تنها درسال 1962 پس از 40 سال دوری، برای برگزاری تولد 80 سالگی به وطن خود بازگشت.
درسال 2013 میلادی این اثرپرعظمت صدمین سالگرد آفرینش خود را جشن خواهد گرفت.
شقایق کمالی، مونستر، آپریل 2012
منابع:
MGG, Musik in Geschichte und Gegenwart, Band 2 und 12
dtv-Atlas zur Musik, 1989
Die Musik des 20. Jahrhundert, Hermann Danuser, 1997
Strawinsky, Leben, Werke, Dokumente,Strawinsky,1992
Taktvoll , das Magazin für Ereignisse und Klänge, Nr. 1, 2011
The Rest is noise, Alex Ross, 2009
Musik, Bernd Riede, 2000
Duden, Musik, Basiswissen Schule, 2011
Harmonie, Walter Piston, Übersetzt von Siavash Beizai, Nogan, 1385
CD: Rite of Spring, Royal Philharmonic Orchestra, Yuri Simonov
Partitur: Igor Stravinsky, The rite of Spring, Boosey & Hawkes
|
|