عصر نو
www.asre-nou.net

شعر اسرائیل گونتر گراس بدرد چه کسی می خورد؟

نقل از هفته نامه ی اشپیگل
برگردان: گلناز غبرایی

Wed 11 04 2012



خواهش می کنم دوباره بحثی را که در حقیقت بحث نیست، شروع نکنید. دوباره همان آه و ناله ها، تنفر و خشونت بزحمت مخفی شده ای را که آلمانی ها در مجادله ی همیشگی با خود به کار می برند. دوباره همان پیرمردهایی که با سلاح حرف های دیروز و پریروز به جان هم می افتند.
چه پیش آمده؟ گونتر گراس شعری نوشته و خواسته دنیا را نجات دهد. البته پیش از همه خودش را و آن هم با همه ی ابزار و آلات شکننده ای که در اختیار دار: اسرائیل، ایران، بمب اتم، یک زیردریایی آلمانی، و هنریک برودر فوراً در «ولت» می نویسد« اینجا نمونه ی یک آدم روشنفکر ضد یهود را می بینیم که قلم بر کاغذ گذاشته.»
و به این ترتیب ما چشم باز می کنیم و می بینیم که وسط بحثی افتاده ایم که ربط چندانی به اتفاقات خاورمیانه ندارد وبیشتر مربوط به نبردی می شود که آلمانی ها هنوز هم با ارواح خبیثه ی خود دارند.
« آنچه باید گفته شود« این نام شعری از گراس است که در چهارشنبه ی گذشته همزمان در «سود دویچه سایتونگ»،« ال پاس » و « لا رپوبلیکا » انتشار یافت. عنوان شعر به نحو غیر قابل تصوری لجوجانه و خودخواهانه است.
گراس طوری برخورد می کند که انگار جلوی جوخه تیرباران با سینه ای گشاده ایستاده و حقیقت را رو به دنیایی فاسد فریاد می کشد.
«چرا سکوت، چرا کتمان طولانی آنچه عیان است». شعر این طور آغاز می شود. وچه خوب
که آقای گراس ناچار نیست با نگاهی انتقادی به خود پاسخ آن را بدهد. پاسخی که او را به سربازی هیتلری می رساند، همان که بود و به فضای تنفسی سال های جوانیش که پر از جنون فاشیستی است.
چه خوب که آقای گراس گناهکار را حاضر و آماده دارد: قربانیانی که او را وادار به یاد آوری می کنند، همان ها که مدعیند سیاستشان براساس خاطرات و یاد آوری گذشته است. یهودیان. کلمه ای که گونترگراس در شعرش با مهارت ازآن اجتناب می کند.
تأکید ش بر این است که با «سرزمین اسرائیل » متحد است و می خواهد همچنان متحد بماند. اما چون هیچکس جرأت اعتراض به اسرائیل را که می خواهد برای جلوگیری از مسلح شدن ایران به سلاح اتمی جنگی را آغاز کند ندارد، او به حکم وظیفه برای گفتن آنچه حقیقت می پندارد دهان می گشاید« کتمان عمومی واقعیت که سکوت من هم در همان زیر مجموعه قرار می گیرد را دروغی آزار دهنده و اجباری می دانم که هربار کسی جرات شکستن آن را به خود بدهد مجازات خواهد شد.»
چه جالب. درست طبق همان نسخه ی مارتین والسر که عقیده داشت از آشویتس استفاده ی ابزاری می شود. هنوز هم دیدن لجاجت مردان این نسل که دیگر هشتاد را هم از سر گذرانده اند در حین جابجایی علت و معلول تماشایی و نفس بر است، این که با چند جمله چطور حقیقت خودشان را سرهم بندی می کنند. ما قربانی هستیم. ما اجازه ی گفتن آنچه می اندیشیم را نداریم. با این ادعا است که گناه را به گردن قربانی اصلی می اندازند. همان بازی احمقانه ی انداختن توپ در زمین حریف که نسل گراس بخوبی قواعدش را می داند.
پس یک باردیگر موضوع را باز می کنیم: ایران می خواهد اسرائیل را از نقشه ی دنیا پاک کند. این را رهبر دیوانه اش به اندازه ی کافی خاطرنشان کرده است. بنابراین کسی که خشونت را آغاز کرده ایران است مگر این که بخواهیم به همان نکته ی ضد یهود بودن اشاره کنیم که برودر گفته و آن این که تشکیل دولت اسرائیل آغاز خشونت بوده و مبارزه ی فلسطینی ها و حالا هم احمدی نژاد حقی مسلم است.
این را گراس طبیعتاً آشکارا نمی گوید. او مخصوصا ً و از سر ترس زبان شعر را برگزیده. در یک مقاله ناچار می شد دلایلش را ارائه کند. این طور همیشه می تواند عذر خواهی کند ودرعین حال بگوید اما این یک شعر است که البته قافیه ندارد اما اثری هنری به حساب می آید.
هنر باشد یا نه این شعر گونترگراسی انتقاد ناپذیر و سرد را به نمایش می گذارد ـ آنقدر سرد که ناچار است خود را با شال اصول اخلاقی پیروزمند خود گرم کندـ. « دیگر سکوت نمی کنم،چون از تزویر غربیان به جان آمده ام .»و این طور ادامه می دهد«فقط به این ترتیب می شود به اسرائیلی ها، فلسطینی ها، فراتر از آن همه ی مردمان زیر سلطه ی جنون که به دشمنی همسایه ی همند و در آخر کار حتی به ما یاری رساند.»
ما چرا؟ این حرفهای نسلی است که به نظر می رسد خیلی وقت پیشتر منقرض شده باشد. هیولایی باقی مانده از جنگ که سال هاست به کشتن خود نشسته اما برای این کار بیراهه ی اسرائیل را برگزیده است.
مشکل این شعر ارزش ادبی آن نیست. آنرا به آسانی می توان تعیین کرد. ضد یهود بودن گونتر گراس هم نیست که من به آن باور ندارم. مشکل انتخاب یک نوع ساده سازی قضایا در این متن است که در ذهن آلمانی ها ریشه دوانده و توسط بعضی از چپ های دهه ی هفتاد هم مورد استفاده قرار می گرفت ـ تفکری که خواه و ناخواه به یهودی ستیزی می انجامد. گراس در هر صورت « سالخورده و با آخرین قطرات جوهرش » کاری را که باید می کرد انجام داد. زیرا که گراس است. اما خودمانیم .براستی چه کسی او را از این کار منع نموده بود؟

چهارشنبه 11 آپریل 2012